اهداف جامعه ایرانی چیست؟ « ما چگونه فکر می کنیم» و آنچه که در ایران مهم انگاشته می شود.

۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۳, پنجشنبه

Ahmadinejad accused of indecency

President Ahmadinejad kisses his teacher's hand
The gesture that got Mahmoud Ahmadinejad into trouble
Iran's president has come under fire from a conservative newspaper after he publicly kissed the hand of a woman who used to be his school teacher.

Mahmoud Ahmadinejad, a conservative by the standards of Iranian politics, was attacked by the Hezbollah newspaper for acting "contrary to Sharia law".

It accused him of "indecency and violating religious values".

The elderly woman at the centre of the controversy was wearing thick gloves, a headscarf, and a long black coat.

Ahmadinejad, better known in the west for his fiery anti-Israel rhetoric and his staunch defence of Iran's nuclear program, has been criticised in the past by ultra-conservative elements in Iran.

He once suggested that women should be allowed to watch football matches. This proved highly controversial and was turned down.

Sailors’ Release Intended as Overture to the West روشهای متفاوت ایران برای ارسال پیام های تاثیرگذار به غرب

حسین انصاریان | تهران | 05/03/2007

توصیف لحظه ای که محمود احمدی نژاد رییس جمهوری ایران آزادی 15 ملوان و تفنگداران انگلیسی را در کنفرانس مطبوعاتی طولانی خود در تهران اعلام کرد بسیار دشوار است.این رخداد تک تک افرادی که داستان ملوانهای دستگیرشده را دنبال می کردند شوکه کرد اما مهم تر از آن و یر خلاف همه انتظارها این واقعه تمامی تحلیل گران و کارشناسان سیاست خارجی را به شدت متعجب ساخت.

هر چند که این رخداد و پس لرزه ها یش ممکن است هم اکنون تمام شده تلقی شود اما هنوز پرسشهای بی پاسخ بسیاری وجود دارند. آیا این بار نیز ملوانان و تفنگداران دستگیر شده مانند آنچه در ماه ژوئن سال 2004 رخ داد وارد آبهای ایران شده بودند یا اینکه بر اساس ادعاهای انگلستان آنها به زور به سمت آبهای ایران هدایت شده بودند؟ آیا همانطور که 15 ملوان بازداشت شده در تلویزیون ایران اذعان داشتند با آنها خوب برخورد شده بود یا بر اساس آنچه بعدها در خاک انگلستان ادعا کردند با آنها برخورد نا مناسبی شده بود؟ چرا دولت ایران به ناگهان تغییر مسیر داد و آیا در پشت صحنه داد و ستدی انجام شده است؟ ما هنوز جوابهای حقیقی به این سوالها را نمیدانیم.

همچنین هیچ شکی نیست که اگر چیزی برای بدست آوردن و بردن در این ماجرا وجود داشته باشد، این ایران است که به صورت آشکارا برنده این بازی و انگلستان بازنده آن است.این نظریه ایست که بسیاری از کارشناسان و تحلیل گران در انگلستان و البته در ایران به آن معتقدند. اما جدا از آنکه ایران به چه خوبی با برگ های خود بازی کرده و انگلستان به چه بدی نسبت به آن واکنش نشان داده است یک مساله باقی می ماند و آن این است که ایران بصورت غیر مستقیم از این رخداد به عنوان ابزار ارتباطی بهره برداری کرده و از این طریق پیام محکمی به جهان و به ویژه غرب داد.

دستگیری ملوانان و تفنگداران انگلیسی تنها یک روز پیش از دیدار اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد در زمانیکه این شورا قرار بود دومین قطعنامه سازمان ملل بر ضد برنامه هسته ای ایران را به رای بگذارد به هیچ وجه به موقعیت ایران نمیتوانست کمکی بکند. بنابراین چرا ایران تصمیم به نگهداری نظامیان بازداشت شده انگلیسی و انتقال آنها به تهران گرفت؟

هر چند که برخی در ایران معتقدند که با توجه به تجربه ماه ژوئن سال 2004 که در پی آن 8 ملوان و تفنگدار انگلیسی به دلیل ورود غیر قانونی به آبهای مرزی ایران دستگیر شده بودند، انگلستان به عمد اجازه ورود به آبهای ایران را به نظامیان خود داده در حالیکه به خوبی میدانست که نیروهای گارد ساحلی ایران هیچگونه تعرضی به آبهایشان را تحمل نخواهند کرد. این امر به آنها کمک میکرد تا با ایجاد یک سناریو بتوانند حمایت تعدادی از اعضای شورای امنیت سازمان ملل را که نشانه هایی از مقاومت در برابر صدور قطعنامه دوم از خود نشان می دادند را جلب کنند و در این صورت از رای غیر همه جانبه علیه ایران جلوگیری می شد.

برخلاف برخی نظرها که ایران با برنامه ای از پیش تعیین شده و با هدف اعمال فشار بر انگلستان و آمریکا نظامیان انگلیسی را به دام انداخته بود نشانه هایی وجود دارد که تهران خود نیز از تعرض و دستگیری این نظامیان غافلگیر شده بود. مسوولان در تهران به خوبی میدانستند که در فضای سیاسی کنونی نگه داشتن این نظامیان برای مدت طولانی به نفع آنان نخواهد بود تا اینکه لحن و واکنش تند بریتانیا به این دستگیری ماجرا را وارد مرحله ای تازه ساخت.

پس از آن ایران تصمیم به شروع یک بازی گرفت در حالیکه به پیروز در آمدن از این بازی اصرار داشت. این بازی بسیار هوشمندانه توسط ایران شروع و خاتمه یافت و در این بازی ایران از همان رسانه های غربی که در حال بد جلوه نشان دادن ایران به مخاطبان خود بودند به عنوان تریبون و ابزار ارتباطی خود استفاده کرده و همان مخاطبان غربی را هدف گرفت.
به رغم عفو ملوانان انگلیسی توسط رییس جمهور ایران این بسیار واضح است که گردانندگان و هدایت کنندگان این ماجرا نه شخص رییس جمهور و نه هیچ یک از نهادهای دولتی و دیپلماتیک ایران بوده است.

به نظر می رسد این رخداد توسط یک تیم متصل به شخص رهبری که بالاترین مقام تصمیم گیرنده ایران می باشد، اداره می شده است. این تیم میتواند متشکل از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که دارای ارتباطات نزدیکی با دفتر مقام معظم رهبری هستند بوده یا بخشی از دفتر مقام معظم رهبری که از نزدیک فعالیت سپاه را زیر نظر دارد. در هر دو حالت، این تیم تصمیم گرفت از دکتر علی لاریجانی دبیر شورای عالی امنیت ملی که چهره شناخته شده در عرصه بین المللی به عنوان بالاترین مقام مذاکره کننده ایران با غرب در مناقشه هسته ای می باشد، به عنوان سخنگوی خود بهره بگیرد. همان تیم تصمیم گرفت تا محمود احمدی نژاد را به عنوان اعلام کننده و عفو کننده ملوانان انگلیسی انتخاب کند. بنابراین این رخداد به ما درک بهتری از این مساله که چی کسی یا کسانی در شرایط مرگ و زندگی کنترل ایران را به دست دارند، می دهد.

به رغم همه فوایدی که ایران از این ماجرا در سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی به دست آورده است که یکی از آنها نیز افزایش حمایت توده های مسلمان و عرب در منطقه و سراسر جهان می باشد، ایران این ماجرا را با این امید خاتمه داد که توانسته دو پیام مهم را به انگلستان و نزدیکترین متحد آن آمریکا داده باشد.

اولین پیام آن بود که ایران ارائه دهنده یک کانال ارتباطی جدید در سطح بالا به بریتانیا می باشد که از طریق آن مسایل دوجانبه و بین المللی به شکل بهتری می توانند بین دو کشور بررسی شوند؛ کشوری که بر خلاف آمریکا، ایران با آن روابط دیپلماتیک در سطح قابل قبولی دارد. برخی معتقدند که ایران در صورت لزوم تمایل به افزایش روابط دیپلماتیک خود با انگلستان در بالاترین سطوح را داشته تا از این طریق از بریتانیا به عنوان پلی بین خود و آمریکا تا زمانیکه روابط دیپلمانیک ایران و آمریکا قطع می باشد استفاده کند. این کانال جدید ارتباطی خود می تواند یکی از نتایج این سیاست ایران باشد.

دومین پیام پررنگ کردن نقش دکتر علی لاریجانی به عنوان عنصری بسیار نزدیک به صاحبان قدرت و تصمیم گیرندگان نهایی در ایران بود که احتمالا آقای لاریجانی شخص عملگرایی خواهد بود که در این سوی کانال جدید ارتباطی بین ایران و بریتانیا ایفای نقش خواهد کرد. دکتر لاریجانی بالاترین مقام مذاکره کننده در مساله هسته ای ایران می باشد و وارد کردن وی به این مساله نسبتا کم اهمیت هیچ دلیلی نداشت جز ارسال این پیام به بریتانیا و جهان غرب که اگر آنها وارد مذاکرات مستقیم از جایگاه برایر شوند (همانطور که بریتانیا نهایتا در قبال ملوانان خود عمل کرد) ایران پتانسیل و تمایل به همکاری با غرب برای حل مسایل بین المللی مانند مناقشه هسته ای و مسایل منطقه ای مانند عراق را دارد.

تونی بلر در پاسخ به پرسشی درباره ایران در کنفرانس مطبوعاتی ماهیانه خود در 17 آوریل سال جاری میلادی به خبرنگاران گفت: "فکر می کنم که بسیار مایه شرمساری باشد اگر نتوانیم گفتگوی بهتر و عقلایی تری با دولت ایران داشته باشیم و اگر آنها بخواهند ما برای داشتن این گفتگو آماده ایستاده ایم".

این بیانیه رسمی نخست وزیر بریتانیا تنها دو هفته بعد از آزادی ملوانان و تفنگداران انگلیسی و به رغم اعلام خبر احمدی نژاد در 9 آوریل مبنی بر توانایی ایران برای تولید سوخت هسته ای در مقیاس صنعتی بود.

به نظر می رسد که خوشبختانه در حال حاضر دست کم بریتانا پیام ایران را دریافت کرده است (حتی اگر هنوز آمریکا آن را درک نکرده باشد) که امید می رود به کاهش تشدید بحران هسته ای ایران در ماه های آتی بیانجامد.

حسین انصاریان (*)کارشناس و تحلیلگر مسایل سیاسی در تهران

America's Limited Options Against Tehran گزینه‌های محدود آمریکا در مقابل تهران

رضا باقری | تهران | 05/01/2007

از سال 1979 و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، آمریکا مجموعه‌ای از سیاست‌های غلط را در مقابل جمهوری اسلامی در پیش گرفته است.

گزینه‌‌هایی مثل «حمله نظامی»، «براندازی» و «مذاکرات محدود» شاخص‌های اصلی رویکرد ایالات متحده به انقلاب اسلامی ایران محسوب می‌شوند که هیچ یک در نهایت نتیجه‌ای به همراه نداشته است.

شباهت مناقشه فعلی واشنگتن و تهران با بن‌مایه‌های آن چه که «جنگ سرد» نامیده می‌شود، واضح و غیر قابل انکار است. سال 1947 که اروپا در ویرانه‌های جنگ جهانی دوم دفن شده بود منازعه مشابهی میان آمریکا با اتحاد جماهیر شوروی برای به دست آوردن «نفوذ» آغاز شد. در آن زمان، بر اساس رویکردی که زائیده افکار «جرج کنان» بود واشنگتن می‌بایست در حالی که بر قدرت اقتصادی خود تکیه می‌کرد و متحدان جدید به دست می‌آورد بر اساس سیاست «مهار»، شوروی را منزوی کرده و از نظر نظامی و دیپلماتیک فشاری طاقت فرسا بر آن وارد سازد. اینک نیز استراتژی جدید آمریکا در خاورمیانه و مشخصاً در مقابل تهران شبیه سیاست «مهار» است. دولت آمریکا به جای یک رویارویی نظامی مستقیم یا مصالحه آشکار در حال تقویت اهرم‌های فشار برای منزوی کردن و اعمال فشار سنگین بر جمهوری اسلامی است. این در حالی است که در آن سوی آتلانتیک، نگرانی رو به تزایدی درباره احتمال حمله نظامی ایالات متحده به ایران ریشه دوانده است.

رقابت نیمه خشن واشنگتن با تهران برای «نفوذ در خاورمیانه» بن‌مایه تحرکاتی است که در لایه‌های بیرونی، ابعادی عینی‌تر و هراس‌انگیزتر به خود می‌گیرد. آمریکا چند ناو جنگی خود را در خلیج فارس مستقر کرده و با تاکید مداوم بر این که «تمام گزینه‌ها روی میز است» هر لحظه بر خشم رهبران تهران می‌افزاید. واشنگتن همچنین با تحریک اعراب علیه نیات ایران، جبهه‌ای گسترده در مقابل جمهوری اسلامی گشوده است. اما این همه ماجرا نیست. پرونده هسته‌ای ایران هم‌اکنون با فشارهای ایالات متحده و حمایت تروئیکای اروپایی به شورای امنیت رسیده و در نیویورک به موضوع مجادله اصلی سران قدرت‌های جهانی تبدیل شده است. نفت یعنی یکی از مهم‌ترین ابزارهای چانه‌زنی ایران ناباورانه سیر نزولی گرفته و مؤلفه قدرت دیگر تهران یعنی حزب‌الله لبنان نیز زیر آتش سنگین ارتش اسرائیل تضعیف شده است. کار به جایی رسیده که پنتاگون چند نماینده رسمی جمهوری اسلامی را در اربیل عراق بازداشت کرده است و تلاش گسترده‌ای را برای تشدید تحریم‌های ایران خارج از چارچوب‌های شورای امنیت (مثلاً تحریم بانک‌های صادرات و سپه) دنبال می‌کند. اما واقعاً چرا؟

در آن سوی مناقشه یعنی در جمهوری اسلامی ایران سئوال فوق پاسخ‌های دیگری دارد. پاسخ‌هایی که فرسنگ‌ها با دلایل دولتمردان ایالات متحده درباره این میزان اقدامات خصمانه علیه جمهوری اسلامی فاصله دارد. ایران می‌گوید که آمریکا از افزایش قدرت جمهوری اسلامی در منطقه نگران است و می‌خواهد با تمام توان مانع ظهور هژمون‌های منطقه‌ای گردد. تهران همچنین تاکید می‌کند که هدف اصلی از جنجال کنونی، تداوم وابستگی ایران به قدرت‌های صنعتی و ممانعت از پیشرفت اقتصادی و صنعتی ایران است. سران جمهوری اسلامی بارها بر این جمله تاکید کرده‌اند که «آمریکا باید قدرت ایران را به رسمیت بشناسد».

تئوریسین‌های جمهوری اسلامی برای توجیه دلایل عقلانی ایستادگی خود در مقابل تهدیدات سنگین ایالات متحده غالباً به موضوع «چین» اشاره می‌کنند. خلاصه برداشت آنان از دورنمای بحران کنونی این است: آمریکا بعد از انقلاب 1949، 25 سال با چین مذاکره نکرد اما روزی به این نتیجه رسید که نمی‌تواند قدرت چین را نادیده بگیرد، به همین خاطر کیسینجر به پکن رفت، دست مائوتسوتانگ را بوسید و مشکلاتشان حل شد. از این دیدگاه، مسئولان جمهوری اسلامی با این تحلیل که «آمریکایی‌ها در مورد ایران هنوز به آن مرحله نرسیده‌اند» آماده تحمل بیشتر فشارها و تهدیدات شده‌اند. همانطور که گفته شد تهران واقعاً معتقد است که کاخ‌سفید هیچ راهی جز پذیرش ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای ندارد. به گفته مقامات ایرانی، ایالات متحده می‌تواند از روابط خود با چین درس بگیرد. چرا که آمریکا علیرغم مخالفت‌های جدی‌ای که با سیاست‌های داخلی و بخش‌هایی از سیاست‌های خارجی پکن دارد اما روابط دیپلماتیک گسترده‌ای با این کشور برقرار کرده است.

موضوع دیگری که در هفته‌های اخیر تحلیل‌های تئوریسین‌های جمهوری اسلامی درباره احتمال تکرار الگوی چین برای ایران را تقویت کرده است، موضوع «کره شمالی» است. توافق آمریکا با کره‌شمالی کشوری که به تازگی بمب اتم را آزمایش کرده و به جمع دارندگان سلاح اتمی پیوسته باعث طرح این سوال شده است که چرا واشنگتن در مقابل برنامه هسته‌ای ایران چنین انعطافی را از خود نشان نمی‌دهد. درس نهایی کره‌شمالی برای تئوریسین‌های جمهوری اسلامی این بوده است که حتی بعد از تحریم و تهدیدهای متقابل نیز در شرایطی دو طرف ناگزیر به سمت مذاکره خواهند رفت. در چنین شرایطی دولت نهم ایران به رهبری محمود احمدی‌نژاد قصد دارد از توافق کره‌شمالی به عنوان فرصتی برای تشدید درخواست‌های تهران استفاده کند. آنها پیش‌بینی می‌کنند آمریکا نهایتا این تقاضاها را بر‌آورده می‌سازد. ضرورت مذاکره آمریکا با ایران توسط بسیاری از تحلیلگران اروپایی نیز مورد تایید قرار گرفته است. به گفته آنان، جرج بوش و تیم سیاست‌خارجی‌اش باید با درس گرفتن از موفقیت‌ روش‌های دیپلماتیک در حل بحران هسته‌ای کره‌شمالی گفتگوهای فشرده با ایران و سوریه را آغاز کرده تا بتوانند یک راه‌حل درست برای پایان اوضاع فاجعه‌آمیز عراق و حل صلح‌آمیز بحران اتمی ایران پیدا کنند.

واقعیت این است که گشایش در بحران اتمی پیونگ‌یانگ دقیقاً همان چیزی است که رهبران جمهوری اسلامی و هواداران سرسخت ایستادگی در مقابل آمریکا در انتظارش بودند. پذیرش واقعیت چین، انعطاف آمریکا در مقابل کره شمالی پس از سال‌ها تهدید و فشار و موقعیت بغرنج ایالات متحده در عراق و افغانستان همه از نشانه‌هایی است که این باور را در تهران تقویت می‌کند که ایالات متحده نهایتاً راهی جز کنار آمدن با «واقعیت ایران» نخواهد داشت. هفته گذشته، کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا در گفت‌وگوبا شبکه «العربیه» در اظهاراتی ناباورانه اعتراف کرد که آمریکا در 27 سال گذشته سیاست درستی در قبال ایران نداشته است. رایس همچنین گفت که در حال ‌حاضر پیشنهاد تغییر ‪ ۱۸۰درجه‌ای در این سیاست‌ها را مطرح کرده‌ است. این اظهارات نشانه روشنی است از این که تحلیل‌های هواداران ایستادگی در مقابل آمریکا چندان هم بیراه نیست.

اما در کنار این «نشانه‌ها»، تئوریسین‌های مقاومت در مقابل فشارهای ایالات متحده «دلایل» دیگری هم دارند. این تحلیلگران معتقدند از ترکیب «دلایل» و «نشانه‌ها»ی آنان پازلی ساخته می‌شود که تصویر نهایی آن، ناچاری آمریکا در مذاکره با جمهوری اسلامی و آغاز فرایند چانه‌زنی دو طرف است که به هر چیزی منجر خواهد شد جز افزایش تنش و جنگ. عمده‌ترین دلایل آنان را می‌توان به شرح زیر برشمرد:

1ـ نئومحافظه کارانی که تنها راه بحران هسته‌ای ایران را براندازی حکومت می‌دانستند هم‌اکنون در کنگره و سنای آمریکا عرصه را به میانه‌روهایی که معتقدند گفت‌وگو می‌تواند هزینه‌های بحران را کاهش دهد، واگذار کرده‌اند. این رخداد بزرگ در شرایطی که جمهوری‌خواهان اصولا نیازی به دادن امتیاز به دیگران برای همراه ساختن آنان با خود نمی‌بینند، می‌تواند بستری را فراهم کند که در آن «معامله‌ای بزرگ» قابل حصول باشد. تئوریسین‌های جمهوری اسلامی همچنین معتقدند با اتمام دوران نئو‌کان‌ها در آمریکا، کاخ‌سفید به احتمال زیاد یک دوره درون‌گرایی را تجربه خواهد کرد و به همین دلیل بایستی تا آن روز در مقابل خواسته‌های افراطی جرج بوش ایستاد.

2ـ ایران تنها کشوری است که می‌تواند ثبات و آرامش در عراق و افغانستان را تضمین کند. در شرایطی که آینده سیاسی جمهوری‌خواهان به آینده عراق وابسته شده و جرج بوش تمام توان خود را بر برقراری امنیت در کابل و بغداد متمرکز کرده است، چشم‌پوشی از قدرت بزرگ ایران در این دو کشور برای کاخ سفید بسیار گران تمام خواهد شد. از این رو، هواداران ایستادگی در مقابل آمریکا معتقدند که جرج بوش نهایتاً راهی جز مذاکره با تهران نخواهد داشت. برای درک درستی این تحلیل کافی است بدانیم که طرح جدید امنیتی عراق که با حضور تمام نیروهای نظامی و امنیتی عراق و با پشتیبانی کامل پنتاگون و رسانه‌ها به اجرا گذاشته شد در کم‌تر از ده روز شکست خورد!

3ـ تمام ناظران تایید می‌کنند که حمله تما‌م‌عیار به جمهوری اسلامی و ورود نیروهای نظامی آمریکا به خاک ایران تقریباً غیرممکن یا حداقل بسیار بسیار خطرآفرین و پرهزینه خواهد بود. در این شرایط حمله محدود به ایران (حتی اگر با موفقیت اجرا شود) صرفاً برنامه‌های اتمی ایران را چند سالی به تاخیر می‌اندازد و خساراتی را به بار می‌آورد. این در حالی است که چنین حمله‌ای می‌تواند به تقویت مواضع جناح تندرو در ایران منجر شود (یعنی چیزی که بر خلاف منافع آمریکاست) و مشکلات آمریکا در خاورمیانه را صدچندان سازد. تازه در این صورت هیچ تضمینی برای عدم خروج ایران از NPT و حرکت به سمت سلاح اتمی (با توجیه بازدارندگی تهدیدات بالفعل) وجود نخواهد داشت.

4ـ به نظر می‌رسد به رغم همراهی نسبی مسکو و پکن با واشنگتن برای تحریم ایران، حمایت این دو کشور از حمله نظامی به جمهوری اسلامی بسیار بعید و حتی غیرممکن است. در این صورت، اقدام یکجانبه آمریکا علیه ایران هزینه‌های روانی هنگفتی را برای ایالات متحده و جمهوری‌خواهان در پی خواهد داشت که حتی مورد تایید شهروندان آمریکایی نیز نیست. نظرسنجی‌های گالوپ و CNN که در هفته‌های اخیر انجام شده مؤید این پیش‌فرض است.

5ـ با آن که آمریکا در تحریک حساسیت اعراب علیه جمهوری اسلامی تا اندازه‌ای موفق شده است، اما حمایت کشورهای عرب از حمله به ایران مخصوصاً به دلیل تبعات اقتصادی و امنیتی بزرگ آن برای منطقه امری است که آن نیز غیرممکن به نظر می‌رسد. شاهزاده نایف هفته گذشته در گفتگو با الوطن این امر را مورد تاکید قرار داد.
6ـ آمریکا علاوه بر دشواری جلب نظر چین، روسیه و برخی کشورهای عرب با مشکل دیگری نیز مواجه است که افکار عمومی است. ایالات متحده هیچگاه از یک شبکه اطلاعاتی متکی بر ماموران حرفه‌ای و صلاحیت‌دار در عراق برخوردار نبود و همین باعث شد تا همه چیز بر مبنی گمانه‌زنی شکل بگیرد، این مشکل در مورد ایران نیز به همان شکل در حال تکرار است. افکارعمومی هنوز نادرستی ادعاهای کاخ‌سفید درباره عراق را از یاد نبرده است.

7ـ هشدارهای گروه‌های مبارز فلسطینی به آمریکا و اسرائیل درباره حمله به ایران نیز دلیل دیگری است بر دشواری اقدام یک‌جانبه علیه ایران که از سوی تئوریسین‌های مقاومت در مقابل فشارهای ایالات متحده ارایه می‌شود. در صورت وقوع چنین حمله‌ای، خاورمیانه به چنان آشوبی فروخواهد رفت که به گفته «ولی‌رضا نصر» عضو ایرانی شورای روابط خارجی آمریکا، تلاش‌های 20 سال گذشته غرب برای برقراری صلح در خاورمیانه را نابود می‌سازد.

8ـ نفت و تنگه هرمز، دو مولفه قدرت ایران است که تصادفاً پاشنه آشیل آمریکا نیز محسوب می‌شود. مقامات ارشد و میانی ایران از جمله سردار رحیم صفوی فرمانده سپاه پاسداران در جریان مانور نظامی «اقتدار» هشدار دادند که تعرض احتمالی به ایران نه تنها دهانه هرمز که روند صدور انرژی از منطقه را نیز مختل خواهد کرد.

9ـ مشکل دیگر آمریکا، افکار عمومی داخلی ایران است. جمهوری اسلامی در همراه‌سازی شهروندان خود بسیار موفق عمل کرده است و هم‌اکنون تمام جریان‌های سیاسی با وجود اختلافاتی که دارند، پیرامون ضرورت دستیابی به دانش صلح‌آمیز هسته‌ای متفق‌القول هستند. فراموش نکنیم که آمریکا به صدامی حمله کرد که 80 درصد جمعیت آن شیعه و مخالف حاکمیت مطلق حزب بعثی بود. راهپیمایی بزرگ مردم ایران در 22 بهمن‌ماه نشان داد که هم‌اکنون وحدت ملی بی‌سابقه‌ای پیرامون حمایت از انقلاب اسلامی در برابر فشارهای غرب وجود دارد.

موارد فوق به انضمام اظهارات مقامات نزدیک به حزب دموکرات آمریکا نشان می‌دهد که دولت جرج بوش تحت فشار شدیدی قرار دارد تا با کاهش حجم تهدیدات و لفاظی‌های خود و با نرمش‌هایی ولو مقطعی، زمینه آغاز مذاکرات اولیه با تهران را فراهم کند. «گزارش بیکر‌ـ‌همیلتون»، «نطق افتتاحیه نانسی پلوسی»، «طرح نمایندگان کنگره و سنا برای ممانعت از حمله احتمالی بوش به ایران» و «گزارش‌های شورای روابط خارجی آمریکا» از جمله شواهدی است که این فشارها را علنی کرده است. شش ماه پیش نامه بی‌سابقه رئیس‌جمهور ایران به جرج بوش با بی‌تفاوتی آشکار مقامات کاخ سفید مواجه شد حال آن که اکنون اظهارات محمود احمدی‌نژاد درباره قطار هسته‌ای ایران در کم‌تر از 5 ساعت با پاسخ کاندولیزا رایس در گفتگو با شبکه فاکس‌نیوز مواجه می‌شود. رایس همچنین در دو ماه اخیر حداقل سه بار اعلام آمادگی کرده است که در صورت تعلیق غنی‌سازی در ایران، با منوچهر متکی وزیر امور خارجه ایران در هر زمان و مکانی به صورت مستقیم گفتگو کند. با این وصف این احتمال هرلحظه بیشتر تقویت می‌شود که تحت فشار شخصیت‌های معتدل در تهران و واشنگتن، دو کشور پس از حدود 3 دهه قهر و خصومت وارد دوران با ثبات‌تری از روابط شوند.

رضا باقری (*) کارشناس روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه در تهران است

سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی: لغو نظارت استصوابی یکی از پیش شرطهای ایجاد اتحاد ملی است

امروز:سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی به مناسبت سال "اتحاد ملی و انسجام اسلامی" بیانیه ای منتشر کرد
متن این بیانیه در ادامه می آید:

به نام خدا

در حالی که سال جاری توسط مقام معظم رهبری با عنوان سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامگذاری شده است، با توجه به مسائل فراروی کشور و بر اساس نگرش های زیربنایی سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی، دفتر سیاسی حزب، بر آن شد تا رئوس و سرفصل های قابل بررسی در راستای تقریب اذهان سیاسی و جهت گیری های مناسب در فضای کنونی کشور را برای دستیابی به این هدف والا به شرح زیر اعلام نماید تا شاخص های حرکت به سوی اتحاد ملی و انسجام اسلامی برای همه دوستداران ایران اسلامی روشن تر از پیش باشد:

الف-اتحاد ملی

حفظ حقوق اقوام و اقلیت های مذهبی و گسترش زمینه های مشارکت ایشان در مدیریت های خرد و کلان کشور
اعتقاد راسخ ما بر آن است که سخن گفتن از اتحاد ملی ممکن نیست، مگر آنکه پیش از هر چیز دریابیم در کشوری زندگی می کنیم که مردان و زنانی از فرق و مذاهب مختلف زندگی می کنند که هریک به عنوان یک شهروند ایرانی می باید از حد رضایتبخش حقوق شهروندی همچون مصونیت همه جانبه جانی و مالی و عرضی، آزادی های مذهبی، استقلال قضایی، حق آزادی مسکن، آزادی در فعالیت اقتصادی و بازرگانی و ... در جهت ایجاد امنیت، تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز، بهره مند باشند، آنگونه که اصول 13، 15 ،26، 27 و 64 قانون اساسی1، ما را بر این باور استوار می سازد.

سیاستمردان و حاکمان این سرزمین باید بپذیرند تنوع قومیت ها و نژادها و زبان ها در این دیار، نه تنها تهدیدی بر حاکمیت و تمامیت این نظام نیست، بلکه فرصت و افتخاری است که مردمان و دولتهای دنیا برای رسیدن به آن و ساختن دیرینه و پیشینه های فرهنگی شبیه به آن، سرمایه گذاری ها و هزینه های هنگفتی را متحمل می شوند؛ اکنون که ما صاحب این سرمایه عظیم هستیم، به پاسداشت این موهبت اجتماعی فضا را برای حضور پررنگ و سازنده اقلیتهای دینی و مذهبی و اقوام مختلف ایران اسلامی در مدیریت های خرد و کلان این مرز و بوم فراهم آورند.

برگزاری انتخابات آزاد و لغو نظارت استصوابی
شورای نگهبان به عنوان مجری نظارت استصوابی، همواره شماری از بهترین و فداکارترین فرزندان مومن، متعهد و کارآمد این انقلاب را تنها به دلیل اختلاف در سلائق سیاسی و با بهانه های واهی، به تیغ نظارت استصوابی از صحنه رقابتهای انتخاباتی رانده و آنان را از حق مسلم و قانونیشان برای حضور در نهادهای انتخابی محروم کرده است.

باور ما بر آن است که انتخابات به عنوان تنها سند مشروعیت و واگذاری قدرت به احزاب، صاحبان نظریات و نگاه های مختلف، تنها زمانی از مشروعیت و مقبولیت برخوردار خواهد بود که امکان حضور آزادانه و فعالانه احزاب و افراد مختلف با سلائق گوناگون و بدون حضور محدودیت ساز نهاد یادشده ممکن باشد و نهادهایی که داوری ونظارت بر انتخابات را بر عهده دارند به طور جدی از جانبداری جناحی و برخوردهای حذفی بپرهیزند. لغو نظارت استصوابی و برگزاری انتخابات آزاد، سالم و دموکراتیک مجلس هشتم می تواند بهترین سنجه صداقت مدعیان طرفداری از رهبری در ایجاد اتحاد ملی به شمار آید.

ایجاد موازنه سیاسی در نهادهای انتصابی
این سازمان معتقد است، آنچه می تواند شعار اتحاد ملی را از شعار صرف، به مفهومی قابل باور برای همه فعالان سیاسی از طیف های مختلف تبدیل کند، ان است که با پیش گرفتن رویه اعتدال، از سویی از حضور پررنگ و ملموس فعالان سیاسی جناح های مختلف در نهادهای انتصابی همچون شورای نگهبان، صدا و سیما، قوه قضاییه، مجمع تشخیص مصلحت نظام و... بهره گرفته شود و ازسوی دیگر با سیاست زدایی از نیروهای مسلح و نهادهای نظامی و انتظامی، از آنچه وابستگی این نهادها به جناحی خاص شناخته می شود، رهایی یافته و زمینه واقعی برای اتحاد ملی ایرانیان فراهم آید.

آزادی احزاب و مطبوعات
احزاب قانونمند ایران به مثابه نيرومندترين، شفاف‌ترين و موثرترين گروه‌هاي سياسي برخاسته از متن جامعه و درگير در سياست و حکومت، باید مفهوم واقعی حضور مقتدرانه و همراه با امنیت خاطر را در عرصه سیاست دارا باشند و زمینه مناسب و حمایت مادی و معنوی در جهت ارائه افکار و نظریات و جلب و جذب هواداران را عادلانه در اختیار داشته باشند و حاکمان از حمایت یکجانبه از گروه های خاص و محدودیت های غرض ورزانه نسبت به عده ای دیگر جداَ بپرهیزند.

اگر بپذیریم که نظام حاکم بر ایران اسلامی، ترکیبی متوازن از جمهوریت و اسلامیت است، ناگزیر باید برای مطبوعات، به عنوان رکن چهارم دموکراسی و جمهوریت و ابزار فراهم کردن فضای نقد و تضارب آرا، جایگاهی ویژه قائل باشیم و زمینه را برای آزادی بیان و طرح نظریات مخالفان و منتقدان به نحو شایسته فراهم آوریم.



عفو عمومی
ایمان داریم بسیاری از کسانی که اکنون تنها به جرم بیان نظریات و عقاید سیاسی و تلاش مجدانه در تنویر افکار و آراء این ملت، در محاکم قضایی دچار محکومیت های کوچک و بزرگ شده اند و به گوشه زندان ها و یا آن سوی مرزها رانده شده اند، مستحق چنین برخوردهایی نبوده و نیستند؛ بنابراین صدور دستور عفو عمومی و آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و بازگشت رانده شدگانی که دستشان به خون و خیانت آلوده نیست ، به آغوش پرمهر وطن، گامی موثر در دستیابی به اتحاد ملی در این مرز پرگهر خواهد بود.


ایجاد زمینه بازگشت و مشارکت ایرانیان خارج از کشور در سازندگی کشور
در قرنی که نیروی انسانی هر ملت، ارزشمندترین و استراتژیک ترین سرمایه های آن ملت به شمار می آید و همگی می دانند و می دانیم که حجم سرمایه های انسانی ایران بزرگ که در اقصی نقاط جهان، به کار و تلاش و ابداع و کارآفرینی و علم اندوزی و فعالیت مجدانه مشغولند، آن قدر هست که رییس جمهور یکی از قدرتمندترین ممالک جهان امروز را وامی دارد تا تمدن و پیشرفت دیار خود را مدیون متخصصین و مردان و زنان پرافتخار سرزمین ما بداند؛ چه غرور آفرین است روزی که این آب و خاک آنقدر جذابیت و در عین حال اقتدار داشته باشد که نخبگان و متخصصان بلندآوازه مان، تنها در عشق عظمت و افتخار این سرزمین بکوشند و بر خود ببالند که زیر پرچم سه رنگ این دیار به سازندگی و افتخار آفرینی مشغول باشند و این مهم محقق نمی شود مگر آنکه حاکمان با عزمی جزم و تلاشی کارشناسانه نه تنها از فرار مغزها جلو گیرند که با ایجاد امنیت همه جانبه زمینه های بازگشت و فعالیت سازنده ایرانیان متخصص، کارآفرین و سرمایه گذار را به کشور فراهم آورند.

حذف تبعیض های جنسیتی و قوانین تبعیض آمیز نسبت به زنان
اکنون پس از گذشت بیش از 28 سال از پیروزی انقلاب بر همگان روشن گشته است که زنان ایرانی، به شرط آنکه زمینه های بروز و ظهور استعدادها و توانایی های ذاتی خود در زمینه های مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را بیابند، نه تنها قادر به رقابت جدی و نزدیک با مردان هستند، بلکه در مواردی گوی سبقت را از ایشان ربوده اند.

قوانین موجود در جامعه امروز ایران و نگاه حاکم بر جریان مدیریتی کشور، محدودیت ها و موانع جدی و صعب العبوری را برای حضور فعال و شایسته زن ایرانی در عرصه های کار و تلاش و پویایی فراهم نموده وآنان را از بسیاری از حقوق انسانی و شهروندی خود محروم کرده است.

حذف و اصلاح قوانین و رویه های تبعیض آمیز و زمینه سازی برای اینکه زنان ایرانی در کنار حضور سازنده و پرمهر خود در خانواده، شخصیت مستقل و شایسته خویش را در قاموس حقوقی و فرهنگی این دیار کهن بیابند، زمینه برای آنچه اتحاد ملی می خوانیم، بسیار گسترده تر از پیش خواهد کرد.

ایجاد زمینه فعالیت آزاد سیاسی و فرهنگی دانشجویان
چگونه می توان به دنبال اتحاد ملی بود و در فضای دانشگاه، آنجا که می باید الگو و پیشتاز حرکت های علمی، فرهنگی و سیاسی در جامعه باشد، اقدامات سلیقه ای، جناحی و فراقانونی صورت پذیرد؟ و آستانه تحمل مدیران دانشگاهی در مقابل عقاید مخالف، آن هم از طبقه دانشجو، آنقدر پایین باشد که در راستای حذف تشکل ها و کانون های سیاسی و فرهنگی، با سلیقه های متفاوت اقدام مستقیم و علنی به عمل آید و دانشجوی نجیب، سرفراز و متعهد این کشور فقط به جرم بیان صادقانه و کوشش مصرانه در راه عقیده سیاسی و فرهنگی خود، ستاره دار و از ادامه راه بازداشته شود؟

این سازمان بی هیچ تردید معتقد است حرکت به سوی اتحاد ملی نه از طریق حذف فیزیکی رقبا و پاک کردن صورت مساله، بلکه با ایجاد فضا و زمینه و امکان عادلانه فعالیت و افزایش سعه صدر و آستانه تحمل مدیران دانشگاهی، امکان پذیر خواهد بود. از این رو به جد خواستار صدور مجوزهای قانونی برای حضور صداهای متکثر دانشجویان در فضای دانشگاه ها و نیز لغو دستور تعطیلی دفاتر انجمن های اسلامی دانشجویان (تحکیم وحدت) در دانشگاه های سراسر کشور می باشد؛ تشکلی که قدمت تاسیس و فعالیت و مبارزه صادقانه و دلسوزانه اعضای آن به سالهای دور و پیش از پیروزی انقلاب بر می گردد و بسیاری از مدیران و دلسوزان نظام، افتخار عضویت و مبارزه و فعالیت در آن را دارند.

حفظ شان و منزلت اجتماعی فرهنگیان
در کشوری که بیرق دینمداری، پیشتاز همه جریان ها و حرکت های نظام حاکم آن محسوب می شود، معلمان و فرهنگیان می باید از بالاترین مقام و منزلت اجتماعی برخوردار باشند، چرا که بارها گفته اند و شنیده ایم این کلام حکیمانه را که معلمی شغل انبیاست.

مسلم است زمانی که معلمان این دیار زبان به اعتراضی قانونمند و در هیاتی فرهنگی و مدنی، می گشایند، شأن والای تلاش مقدس آنان باید مانع برخوردهایی خشن، سبکسرانه و به دور از حیای دینی و ملی ما باشد.

دستگاههای مسوول موظفند به بهترین شکل ممکن و در قالب گفت وگوهای سازنده و برآورده سازی مطالبات قانونی و درخواست های عالمانه معلمان، با ایشان تعامل کند و زمینه های مختلف را برای دستیابی این قشر زحمتکش و پرتلاش به جایگاه والا و در شأن آنان فراهم نمایند، چرا که کودکان و نوجوانان ما به عنوان سرمایه های انسانی آینده این سرزمین در دستان پرمهر و تلاشگر آنان پرورش می یابند.

حمایت از فعالیت تشکل های مردم نهاد
واگذاری امور مردم به مردم، ماجرایی است که نیاز به راه حل های اجرایی متنوع و متعدد دارد، اما بی گمان، همت گماردن به گسترش و حضور قدرتمندانه تشکل های غیردولتی و غیر انتفاعی در جامعه، یک راهکار کارآمد و جدی است، چرا که این تشکل ها با اهداف و موضوعات مختلف متناسب با نیازهای روز مردم و از دل جامعه شکل می گیرد و ضمن کمک به مدیریت های مختلف دولتی، و نیز همراهی با بخش های مختلف اجتماع در انتقال قانونمند و هدفمند مطالبات به حاکمیت، به تمرین مدنیت، دموکراسی و کار گروهی در سطح عمومی اجتماع می پردازند و موجبات نهادینه شدن و ثبات مفاهیم جدید سیاسی و مدیریتی را در لایه های پایین جامعه فراهم می آورند و بر انسجام اجتماعی می افزایند.

آنچه این روزها رخ داده است و می دهد، بی تفاوتی ها و ناملایمت هایی است که از سوی وزارت کشور و سازمان ملی جوانان به عنوان متولیان امر، بر این نهال نوپا روا شده است و بسیاری از آنها را در آستانه انحلال و اضمحلال قرار داده است. نهال نوپایی که به قیمت سالها زحمت و مرارت مدیران و بخش های فعال و پیشرو همین جامعه برخاسته و پا گرفته بود و از مجرای قوانین رسمی مملکتی و با پشتوانه کمک های دولتی و از خزانه بیت المال، آبیاری و نگهداری شده و به اینجا رسیده بود.

پر واضح است که راندن پیشروان اجتماعی و فرهنگی به انزوای عدم فعالیت، زمینه مناسبی برای نیل به اتحاد ملی نیست.

ب-انسجام اسلامی

عدم استفاده ابزاری و تاکتیکی از شعار وحدت شیعه و سنی
اینک که جهان اسلام در عصر ارتباطات و با دستیابی به فناوریهای های نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی در مرحله ای از بلوغ سیاسی و اجتماعی است که دستیابی به اهداف شعار وحدت، در داخل و خارج کشور دست یافتنی و محتمل به نظر می رسد، شایسته است که از هرگونه برنامه ریزی سطحی و زودگذر در جهت دستیابی به اهداف کوچک، صرفاً در قالب سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی، بپرهیزیم و با بازنگری بنیادین در تعاریف و تئوری های تفرقه افکن مذهبی و با برنامه ریزی های درازمدت و در پیش گرفتن سیاستهای روادارانه و مداراگرانه، زمینه های مختلف علمی و عملی را برای نیل به برابری و برادری واقعی و وحدت راهبردی شیعیان و سنیان و فرق و مذاهب مختلف اسلامی ، فراهم آوریم.

دفاع از قرائتهای مختلف دینی
تا آن زمان که نپذیرفته ایم که طرح قرائت های جدید از مفاهیم دینی می تواند مشروعیت علمی و فقهی داشته باشد، نمی توان امیدوار بود که انسجام اسلامی میان مردمانی که با نگاه های متفاوتی به مقوله های مختلف دین می نگرند، شکل واقعی به خود بگیرد و بنابراین با تأکید بر آنکه اصل پذیرش قرائتهای مختلف از مفاهیم دینی، به معنای حقانیت و مشروعیت بخشی تام و تمام به آن مفاهیم در حوزه دین نیست بلکه تنها به معنای پرهیز از انحصارگرایی و مطلق انگاری بی دلیل شخصیتها وآموزه های دینی و اجازه دادن به بروز، ظهور، نقد و بازبینی در تفکرات مذهبی و استماع اقوال و اتباع احسن است، بر این باوریم که راه دستیابی به انسجام اسلامی پذیرش مساله قرائتهای مختلف از دین و دفاع از آن می باشد.


حفظ حرمت مرجعیت مستقل
تاریخ این سرزمین همواره شاهد آن بوده و هست که حمایت و یا عدم حمایت حکومت ها از مراجع دینی مستقل و غیروابسته به حکومت ها، نه تنها تأثیری در اقبال عمومی مردمان این دیار نسبت به ایشان نداشته، بلکه در موارد بسیار عدم حمایت حکومت ها، بر این روند تأثیر مثبت گذاشته و محبوبیت و اقبال علما و مراجع غیروابسته را افزایش داده است.

بنابراین، بار دیگر با تذکر این واقعیت تاریخی خواستاریم که نظام جمهوری اسلامی، با توجه به اسلامیت خویش و با رعایت انصاف و عدالت حمایت های خویش را از مراجع مستقل و مختلف، به شکلی عادلانه به انجام رساند و اگر نمی تواند و یا نمی خواهد از مرجعیت غیر وابسته حمایت کند، دست کم به حرمت ها و حیثیت ها احترام گذاشته و با جلوگیری از برخی بی حرمتی ها و حرکت های نسنجیده زمینه گسست و عدم انسجام اسلامی را محدود و محدوتر نماید و از آنان که مورد این بی حرمتی ها قرار گرفته اند دلجویی کند.

والسلام علی من اتبع الهدی

دوازدهم اردیبهشت یکهزار و سیصد و هشتاد و شش هجری شمسی



1 در اصل سیزدهم قانون اساسى ایران چنین آمده است:
ایرانیان زرتشتى، کلیمى و مسیحى تنها اقلیتهاى دینى شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینى خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینى بر طبق آیین خود عمل می کنند.

و در اصل پانزدهم قانون اساسى آمده است:
زبان و خط رسمى و مشترک مردم ایران فارسى است. اسناد و مکاتبات و متون رسمى و کتب درسى باید با این زبان و خط باشد، ولى استفاده از زبانهاى محلى و قومى در مطبوعات و رسانه هاى گروهى و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسى، آزاد است.

همچنین در اصل بیست و ششم قانون اساسى آمده است:
احزاب، جمعیتها، انجمن سیاسى و صنفى و انجمنهاى اسلامى یا اقلیتهاى دینىِ شناخته شده آزادند، مشروط بر این که اصول استقلال، آزادى، وحدت ملّى، موازین اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نکنند. هیچ کس را نمی توان از شرکت در آنها منع کرد، یا به شرکت در یکى از آنها مجبور ساخت.

و نیز در اصل بیست و هفتم قانون اساسى مىخوانیم:
تشکیل اجتماعات و راهپیمایىها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانى اسلام نباشد آزاد است.

و در نهایت در اصل شصت و چهارم قانون اساسى آمده است:
... زرتشتیان و کلیمیان هر کدام یک نماینده، مسیحیان آشورى و کلدانى مجموعاً یک نماینده ومسیحیان ارمنى جنوب و شمال هر کدام یک نماینده انتخاب می کنند....

چرا ايراني‌ها شيفته سمت دولتي‌اند؟

دكتر محمود سريع‌القلم ـ استاد دانشگاه شهيد بهشتي

چرا اكثر ايراني‌ها شيفته كسب و حفظ سمت دولتي هستند؟ البته اين سؤال را نسبت به مليت‌هاي مختلفي مي‌توان مطرح كرد ولي در رابطه با ايران، جدي‌تر و پررنگ‌تر است. سه دليل ساختاري براي اين مسئله وجود دارد كه مي‌توان آن را در نظريه «پاش» خلاصه كرد: سمت دولتي، پول مي‌آورد (پ)؛ سمت دولتي، امنيت مي‌آورد (الف) و سمت دولتي، شهرت مي‌آورد (ش). هر يك از اين عوامل را توضيح مي‌دهيم:

1ـ سمت دولتي، پول و درآمد و ثروت و رانت اقتصادي مي‌آورد. اصولا، رفتار افراد را بايد در ساختارها جستجو كرد. از قديم‌الايام در ايران، نزديكي به دستگاه دولتي، امكانات فراهم مي‌آورده است. همين‌كه فردي از طرف دربار قاجار، والي ايالتي مي‌شد، از فرصت‌هاي تجاري، كشاورزي و مستغلات براي خود و خانواده و اطرافيان خود بهره‌برداري مي‌كرد، ضمن اين‌كه سهم دربار را نيز پرداخت مي‌نمود. در دوره پهلوي، اين نوع فرصت‌ها به معاملات بزرگ تجاري، تسليحاتي، انرژي و وارداتي تبديل شد و قرابت به دربار، زمينه‌هاي دسترسي به قراردادها و طرح‌هاي دولتي را تسهيل كرد. متأسفانه پس از انقلاب اسلامي،‌حاكميت انديشه‌ها و راه‌حل‌هاي چپ و سوسياليستي براي مديريت كشور، ساختارهاي قديم را تداوم بخشيد. تا زماني كه توليد ثروت نزد دولت باشد، نوآوري‌هاي شهروندان يك جامعه، بروز و ظهور نخواهد داشت. جامعه زماني رشد مي‌كند كه مستقل از حكومت براي خود فضا داشته باشد.

حكومت‌ها دو وظيفه بنيادي دارند: حفظ امنيت و نظارت بر اجراي قانون. در كشورهاي صنعتي و هم‌اكنون در مالزي، تركيه و كره جنوبي، بيش از 80 درصد توليد ناخالص ملي را شركت‌ها و افراد خصوصي با فكر، همت و ارتباطات خود ايجاد مي‌كنند. وقتي دولت مسئول معاش مردم باشد، آنان را در ساختاري قرار مي‌دهد كه خود به خود تنبل مي‌شوند و خلاقيت و نوآوري خود را از دست مي‌دهند. ايراني‌ها در جهان به ملتي بااستعداد و نوآور معروف هستند ولي عمده اين خلاقيت، خارج از ايران متبلور است زيرا كه ساختار داخلي اقتصادي ما به شدت تحت‌الشعاع عملكرد و اولويت‌هاي دولتي است. ژاپني‌ها 125 سال پيش تشخيص دادند كه اقتصاد را بايد غيردولتي كنند. چيني‌ها حدود 30 سال پيش به اين جمع‌بندي رسيدند و روس‌ها هنوز مشغول بحث كردن پيرامون مزايا و مضار خصوصي‌سازي هستند.

افرادي كه مستقل از دولت كار و درآمد و سرمايه توليد مي‌كنند، شخصيت متفاوتي نيز دارند. كسي كه با فكر خود، درآمد توليد مي‌كند، نيازي به صنعت مخرب «چاپلوسي»، «تملق» و «توجيه وضع موجود» ندارد. مهم‌ترين كار فرهنگي براي مبارزه با تملق، خصوصي‌سازي اقتصادي است. مبالغه، تعريف كردن‌هاي بيهوده از ديگران و در عين حال، انصاف در قضاوت، رفتار معقول اجتماعي و تحليل منطقي از اوضاع جاري، عموما تحت‌الشعاع معاش انسان‌هاست. ميان منابع درآمد افراد و افكار آنان، ارتباط مستقيمي وجود دارد. رشد فكر در گروي منابع درآمد غيردولتي است. با توجه به اين‌كه عموم ايرانيان يك لايه تجملاتي دارند و در پي بهترين وضعيت زندگي براي خود و فرزندان خود هستند، در محيط‌هاي كاري كه اغلب دولتي است،‌ فضاها و شرايطي را ايجاد مي‌كنند كه درآمدهاي به مراتب وسيع‌تر از فيش حقوقي خود كسب كنند. از اين رو، تملق، باندبازي، تظاهر، دروغ، توجيه سياست‌هاي موجود و غلط جلوه دادن شرايط زمان به طور طبيعي رواج پيدا مي‌كند. درآمدهاي خصوصي، انسان‌ها را متعادل بار مي‌آورد. حتي تدين و خداپرستي در گروي بسط درآمدهاي خصوصي است. بزرگ‌ترين اهتمام براي گسترش انديشه آزاد، تربيت انسان‌هاي متعادل، بسط اعتقاد به ماوراءالطبيعه و زدودن خصلت‌هاي تاريخي تملق، تظاهر و دروغ، غيردولتي كردن منابع معاش مردم ايران است.

2ـ سمت دولتي، حريم امنيتي به دنبال مي‌آورد. افرادي كه سمت دولتي دارند، از فضاي ذهني و عيني امن‌تري برخوردارند و بسياري از فعاليت‌هاي خود ـ منطقي يا غيرمنطقي، مشروع يا نامشروع ـ را مي‌توانند توجيه كرده و پيش ببرند. دولتي بودن، ارتباطات گسترده‌اي را فراهم مي‌آورد و افراد در فضاهايي كار كرده و تنفس مي‌كنند كه پشتيبان دارند. ارتباطات دولتي، افراد را مصونيت مي‌بخشد. افرادي كه سمت دولتي دارند، سعي مي‌كنند در همه نهادها و سازمان‌ها، آشنا داشته باشند و اگر لازم بود، سهم آنها را تأمين كنند تا بتوانند به فعاليت‌هاي خود ادامه دهند. شهرونداني كه عاري از اين ارتباطات هستند، هرچند بر روي كاغذ قانون، حقوق دارند ولي در عمل، فاقد پشتيبان بوده و احساس ناامني مي‌كنند.

عنصر امنيت در سمت دولتي عمدتا به درآمدهاي نامشروع مربوط مي‌شود. فساد مالي در دولت‌ها از كجا ناشي مي‌شود؟ از آنجا كه افرادي براي تأمين امنيت خود در فضاهاي دولتي به دنبال تشكيل شبكه‌هاي دولتي و ارتباطي هستند. هرجا كه پول باشد، استعداد فساد هم وجود دارد. پول و ثروت نزد بخش خصوصي به مراتب سالم‌تر از پول و ثروت نزد بخش دولتي است. بي‌دليل نيست كه كشورهاي اسكانديناوي براي سال‌ها سالم‌ترين نظام دولتي را دارند. زيرا دولت در چند هزار نفر كارمند خلاصه مي‌شود و بقيه افراد جامعه زندگي خود را با شركت‌ها و توليد درآمد از طريق كار خصوصي تعريف مي‌كنند. وقتي شهروندان نروژي، فنلاندي و سوئدي به دولت مي‌انديشند‌، آن را نهادي براي تأمين نظم و امنيت عمومي و اجراي قانون و تنظيم روابط با جهان تلقي مي‌كنند. افراد به گونه‌اي تربيت شده‌اند و منظومه انتظارات آنها با روشي سامان يافته است كه در پي «فضاهاي غيردولتي» براي تأمين نيازهاي زندگي خود باشند. از اين رو، لزومي ندارد كه ارتباطات دولتي ايجاد كنند، در نهادهاي دولتي آشنا داشته باشند و فراتر از قانون و قوه قضائيه، در پي منابع ديگر تحقق امنيت فردي و خانوادگي باشند.

بي‌دليل نيست كه از سال 1860 تاكنون، بيش از 90 درصد خلاقيت‌هاي صنعتي و نوآوري‌هاي فناوري را افراد و شركت‌هاي خصوصي ايجاد كرده‌اند. «بيل گيتس» با فكر و اهتمام خود شركت عظيم «مايكروسافت» را بنا كرد. اگر كنگره آمريكا در دهه 1970 و زمان ورود كامپيوتر به نسل‌هاي جديد، بودجه‌اي را براي بسط فناوري اختصاص داده بود و چند شركت دولتي را مسئول اين كار كرده بود، بشريت هنوز در نسل دوم كامپيوتر متوقف مانده بود. براي سامان دادن به نظام‌هاي اجتماعي رو به رشد، هيچ نيروي ديگري جز كار خصوصي تاكنون كشف نشده است. به درجه‌اي كه دولت سايه خود را بر زندگي اقتصادي مردم گسترش مي‌دهد خود به خود ساختارهاي فساد مالي را نيز بسط مي‌دهد. انسان‌ها بايد از طريق قانون و حسن اجراي قانون احساس امنيت كنند و نه ارتباطات و داشتن آشنا در راهروهاي قدرت. در فضاهاي دولتي براي آن‌كه كاري انجام پذيرد، رضايت افراد و تأمين منافع آنها ملاك است اما در محيط‌هاي بخش خصوصي، پيشبرد كار اهميت دارد و جايگاه افراد به ميزاني كه كار و طرحي را تحقق بخشند، سنجيده مي‌شود.

3ـ سمت دولتي، شهرت مي‌آورد. در جوامعي كه دولت معاش مردم را تأمين مي‌كند، اعتبار افراد رابطه مستقيمي با ارتباط آنان با دولت دارد. صنعت دولتي، دانشگاه دولتي، علم دولتي، درمان دولتي، تحقيق دولتي، حمل‌ونقل دولتي و رسانه‌هاي دولتي، فرصتي به شهروندان نمي‌دهد كه موضوع و خواسته‌اي را خارج از دستگاه دولتي تعريف كنند. «ماهاتير محمد» در اقدامي شجاعانه و با برنامه‌اي تدريجي، آب و برق و گاز و تلفن در مالزي را غيردولتي كرد و به شركت‌هاي خصوصي گفت: شما در قبال مردم، مسئول هستيد. در مقابل، مردم كارآمدي را از شركت‌ها مي‌خواهند و نه دولت. دولت در نهايت ناظر بر اقدامات بخش خصوصي است.

اصولا نويسنده، مبتكر، مخترع، بانكدار، استاد دانشگاه، كارگردان و مديري كه اعتبار خود را از دولت گرفته باشد،‌ارزش مصنوعي دارد. دليل بسيار مهمي براي اين ادعا وجود دارد. اعتبار افراد و نهادها در فضاهاي رقابتي مشخص مي‌شود. در نهاد دولت، رقابتي در كار نيست. يكي از دلايل ركود دانشگاه‌ها در ايران، فقدان رقابت ميان اساتيد است. در دانشگاه‌هاي معتبر جهان، ارزش يك دانشگاهي به مقدار توليد و پژوهشي است كه در رشته خود انجام داده كه مورد تأييد همكاران او قرار گرفته است و نه بر اساس سنوات تدريس و مدرك دكتري. در اين نوع دانشگاه‌هاي معتبر، حتي دو استاد از يك سطح حقوق و مزايا برخوردار نيستند و فيش حقوقي هر يك بر اساس خلاقيت پژوهشي اوست. ارزش يك كارگردان در اين نيست كه دولت تشخيص بدهد و به او جايزه بدهد بلكه در فضاهاي به شدت رقابتي ميان كارگردانان داخلي و خارجي است. ممكن است دولت به بهترين كارمند خود جايزه‌اي اختصاص دهد ولي نمي‌تواند بهترين كتاب سال را تعيين كند و يا چهره‌هاي ماندگار را تشخيص دهد. بهترين كشاورز را صنف كشاورزان انتخاب مي‌كنند و نه وزارت كشاورزي. كارآمدترين صنعت‌گر را صنف صنعت‌گران به جامعه معرفي مي‌كنند و نه وزارت صنايع. افرادي كه در نهادهاي دولتي هستند، نمي‌توانند سطح تخصص شهروندان را با اعطاي جوايز دولتي تشخيص دهند. شهرت و اعتبار براي آن‌كه واقعي باشد، بايد با معيارها و انتخاب‌كنندگان غيردولتي مورد سنجش قرار گيرد.

وقتي كه دولت مسئول تقسيم شهرت و اعتبار باشد، معناي تخصص از بين مي‌رود. افراد از اين طريق مي‌توانند در راهروهاي دولت در پي كسب ارتباطات باشند تا سهمي از اعتبار و شهرت را به دست آورند. يكي از بزرگ‌ترين مشكلات جمهوري اسلامي، ورود انبوهي از مهندسين و پزشكان در صحنه تصميم‌گيري‌هاي اقتصادي و سياسي است. هرچند اين افراد در رشته‌هاي خود محترم هستند ولي به دليل ناآشنا بودن با متون بسيار پيچيده علوم انساني كه جهان با آن مديريت مي‌شود، تصميم‌گيري‌هاي نسنجيده، اقدامات بدون پروسه و سخنان بدون پشتوانه مطالعاتي و تجربي، نتيجه عملكرد اين مهندسين و پزشكان بوده است.

«فرانسوا ميتران» پس از 29 سال عضويت در حزب سوسياليست فرانسه و طي مراحل مختلف سياسي و اجتماعي به رياست‌جمهوري رسيد. او حقوقداني بود كه پس از 30 سال آشنايي با پيچيدگي‌هاي داخلي و بين‌المللي فرانسه، به چنين سمتي دست يافت. لازم نيست به ميتران تبريك بگوييم. بايد به آن سيستمي تبريك بگوييم كه ساختاري را فراهم كرده است تا ميتران‌ها در آن رئيس‌جمهور شوند.
هنگامي كه شهرت يافتن، دولتي شود، افراد سعي مي‌كنند در حاشيه دولت بمانند تا به طور طبيعي غريزه‌هاي آنان ارضا شود. امروزه از «جان ميجر» نخست‌وزير سابق انگليس و يا از «كلينتون» رئيس‌جمهور سابق آمريكا خبري نيست چون آنها فقط در يك دوره‌اي محدود، فرصت داشتند تمام استعداد و خلاقيت خود را در صحنه سياست و مديريت و كشورداري به نمايش بگذارند. در ايران، افراد براي دهه‌ها در انتظار قدرت مي‌نشينند زيرا فراتر از قدرت و سمت سياسي، شهرت و كار ديگر، از اعتبار چنداني برخوردار نيست. نوشتن كتاب و خاطرات، كار خيريه، راه‌اندازي مؤسسات خصوصي و تحقيقاتي، رسيدگي به ايتام، تدريس، علاقه به هنر، تئاتر، موسيقي، گالري عكس و نقاشي چندان چنگي به دل نمي‌زند. در نهاد دولت است كه افراد سخنان خود را مطرح مي‌كنند و در رسانه‌هاي بصري و غيربصري، انعكاس پيدا مي‌كنند اما گر رسانه‌هاي غيردولتي با دولتي رقابت كنند، آنگاه مي‌توان اهميت سخن و فكر و كالا را مشخص كرد.
روانشناسان مي‌گويند، چون شخصيت ايراني در كودكي و نوجواني سركوب مي‌شود، در سنين بالاتر نياز شديدي به نمايش و جلب رضايت و تأييد ديگران پيدا مي‌كند. صحنه دولتي و سياسي، بهترين فضايي است كه افراد نيازهاي غريزي و رواني خود را تأمين كنند. بنابراين، شهرت و اعتبار به درجه‌اي كه برخاسته از نهادهاي دولتي باشد، مصنوعي و آميخته به منافع و وفاداري به دولت است و به درجه‌اي كه نتيجه رقابت در فضاهاي غيردولتي و ارزيابي افراد غيردولتي باشد، واقعي‌تر خواهد بود. اگر جوايز اسكار و بهترين خبرنگار و برجسته‌ترين نويسنده در آمريكا را به عهده كاخ سفيد بگذارند، معلوم نيست چگونه افرادي انتخاب شوند. خصوصي‌سازي و اعتبار بخشيدن به جامعه، نه تنها در توليد ثروت و كار اقتصادي، بلكه در توليد انديشه و هنر نيز مي‌باشد.

جمع‌بندي
نظريه «پاش» برخاسته از تجربه بشري است. تاريخ، معرف اين واقعيت است كه بزرگ شدن دولت به ضرر مردم يك جامعه و رشد آنهاست. ايراني‌ها نه تنها استعداد رشد دارند، بلكه ظرفيت الگوسازي را نيز دارا هستند. هم‌اكنون تجربه بشري اين است كه تنها با ايجاد ساختارهاي مناسب، مي‌توان شهروندان را به سوي خلاقيت و رشد هدايت كرد. ساختارهاي عقلايي، انسان‌هاي عقلايي به وجود مي‌آورند. اگر ايراني‌ها به سمت دولتي علاقه‌مند شده‌اند، ناشي از ذات آنها نيست، بلكه به دليل وجود ساختارهاي مخالف با رشد است. از «دنگ شائوپينگ» پدر چين نوين پرسيدند: «شما زماني سوسياليسم را ترويج مي‌كرديد، چگونه اكنون به بخش خصوصي روي آورده‌ايد؟» او پاسخ داد: «ما در پي سعادت مردم چين بوديم. الان به اين نتيجه رسيده‌ايم راه سعادت از طريق خصوصي‌سازي است و مردم، خود بايد ثروت توليد كنند».

به لحاظ فلسفي و اخلاقي، مزيت مهم تفكيك ثروت‌يابي از دولت اين است كه فكر، هنر و رسانه از دولت و فضاهاي آميخته به منافع و خواسته‌هاي فردي رهايي مي‌يابد. ثروت‌يابي مردم، ساختاري را ايجاد مي‌كند كه دولت صرفا وظيفه خود را نظارت بر قانون تعريف ‌كند. اگر امور و سرنوشت يك ملت نزد دولت باشد، يكسان‌سازي فكري و استنباط ايجاد مي‌شود. به هر ميزاني كه جامعه نقش پيدا كند، رنگين‌كمان تفكر و استنباط و به تبع آن، رسانه و توليد ثروت و معاش ايجاد مي‌گردد. زماني ايران، ژاپن خاورميانه مي‌شود و يا طي بيست سال آينده، طبق خواسته سند چشم‌انداز، قدرت اول منطقه مي‌شود كه جامعه ايراني رشد كند، نه آن‌كه دولت روز به روز حجيم‌تر شود. ايراني براي آن‌كه زندگي مطلوبي داشته باشد، در شرايط فعلي ناچار است خود را در فضاهاي دولتي تعريف كند. اگر بخواهيم از تجربيات ديگر ملل و به خصوص ملل آسيايي، درسي آموخته باشيم، آينده رشد ايران و ايراني در كانون غيردولتي كردن اقتصاد كشور است. در غير اين صورت، نظريه «پاش» ادامه پيدا خواهد كرد.

تجمع مقابل دانشگاه تهران در پی اهانت به دانشجوی محجبه

تهران - حیات
در پی بی حرمتی یکی از استادان دانشگاه تهران به یک خانم محجبه ، دانشجویان این دانشگاه مقابل درب اصلی این دانشگاه تجمع کردند .


به گزارش حیات ، یکی از اساتید دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در یک اقدام وقیحانه حجاب یکی از دختران محجبه را در سر کلاس درس ازسربرداشت. در پی این بی حرمتی بیش از 1000 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران - صنعتی شریف و دیگر دانشگاه ها از ظهر امروز مقابل این دانشگاه تجمع کردند .
در ابتدای این تجمع دانشجویان نماز ظهر و عصر خود را مقابل دانشگاه تهران برگزار کردند ، و در ادامه تجمع ،دانشجویان با شعارهای خود خواستار اخراج این استاد دانشگاه شدند .
تجمع کنندگان دانشجو با شعار هایی همچون" استاد آمریکایی - اخراج باید گردد" ، " استاد نامسلمان اخراج باید گردد"، " غیرتی ها کجایند؟"، "بی حرمتی نسبت به حجاب تا کی؟"، "امسال فاطمیه چه زود رسید"، " استاد آمریکایی شرمت باد"، "وامصیبتا؛ کشف حجاب اجباری دختر چادری در دانشگاه اسلامی"، "انقلاب فرهنگی تکرار باید گردد"، "دانشگاه اسلامی جای منافقین نیست"، "حاشا به غیرت اساتید"به تجمع خود ادامه دادند.
در پایان بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در بیانیه ای خواستار پاسخگویی مسئولان مربوطه نسبت به اینگونه مسائل و محاکمه این استاد دانشگاه تهران شدند

Critic of Iran’s Nuclear Policy Is Charged With Spying

By NAZILA FATHI, Published: May 3, 2007

TEHRAN, May 2 — A prominent critic of Iran’s nuclear policies over the past two years was arrested this week on spying charges, the semiofficial Fars news agency reported Wednesday.

The critic, Hossein Moussavian, who served as a senior nuclear negotiator until President Mahmoud Ahmadinejad took office in 2005, was arrested after he appeared before a court Monday evening, Fars reported.

“He was arrested because of his ties with foreigners and for giving them information” about the country’s nuclear program, the news agency said, quoting an “informed source.” Mr. Moussavian is being interrogated, the source told Fars, and will not be released soon.

His arrest precedes a scheduled meeting of Iran’s foreign minister, Manouchehr Mottaki, and Secretary of State Condoleezza Rice at the international conference on Iraq in Egypt on Thursday.

At the time of his arrest, Mr. Moussavian was working at the Strategic Research Center, a research organization affiliated with the Expediency Council, which is headed by Ali Akbar Hashemi Rafsanjani, the former president.

Iran has been locked in a dispute with the United Nations Security Council over its enrichment of uranium, which Tehran says is for peaceful purposes but Western nations fear will be used in a bomb. The Security Council has passed two resolutions since December demanding that Iran cease enrichment and it imposed sanctions when it refused.

The next deadline for compliance is at the end of May. Mr. Moussavian had warned in an interview with the ISNA news agency earlier this year that the government should not ignore the United Nations resolutions, saying that they were mandatory for all United Nations members.

He also said the country would be pursuing its current nuclear policy even if a more moderate figure than Mr. Ahmadinejad had been elected president. That seemed to place responsibility for the policy squarely on the country’s supreme religious leader, Ayatollah Ali Khamenei, who has the final word on all state matters.