اهداف جامعه ایرانی چیست؟ « ما چگونه فکر می کنیم» و آنچه که در ایران مهم انگاشته می شود.

۱۳۸۶ فروردین ۲۳, پنجشنبه

طرح دو پرسش از آیت‌الله خامنه‌ای

چهارشنبه، 22 فروردین 1386

احمد زیدآبادی
من از حساسیت‌های نظام سیاسی ایران در باره هرگونه انتقاد و یا پرسش از رهبری نظام جمهوری اسلامی به خوبی آگاهم و می‌دانم که ورود به این حیطه، عبور از خط قرمزی است که عملا در کشور ما اعمال می‌شود.

به همین علت، با آنکه از سال‌ها پیش قصد نوشتن نامه‌ای به ایشان داشتم و بویژه می‌خواستم از قانون شکنی‌ها و اجحاف‌هایی که در طول دوره بازداشتم در سال 1379 بر من و دوستانم روا شد، نزد وی شکایت ببرم، اما هر بار از تصمیم خود منصرف شدم، زیرا حساسیت موضوع می‌توانست حمل بر خودنمایی و یا ابراز بی‌باکی و تهور شود.

این بار اما بخصوص پس از سخنان رهبری در شهر مشهد، تصمیم گرفتم تا قصد دیرینه خود را عملی کنم و امیدوارم که این تصمیم به مسائلی مانند خودنمایی و ابراز بی‌باکی نسبت داده نشود.

هر چند که من نیز مانند هر موجود انسانی دیگر، از وسوسه خودنمایی در امان نیستم و از بی باکی هم به سهم خود بهره‌ای دارم، اما برای گریز از مواضع تهمت، تاکید می‌کنم که قصدم از نوشتن این مطلب، ابراز وجود سیاسی از طریق به چالش کشیدن مقام عالی نظام نیست و از همین رو، در سرتاسر این نوشته، تلاش می‌کنم تا در کاربرد واژه‌ها و عبارات، موقعیت خاص ایشان را در نظر داشته باشم و قلم را به ورطه بی‌احترامی و جسارت نکشانم.

در عین حال، هر چند که شاید از شجاعت هم خداوند برای من نصیبی قرار داده باشد، اما بر کسی پنهان نیست که من اهل ماجراجویی و گزافه‌گویی حتی در جایی که کمترین هزینه و خرجی هم نداشته باشد، نیستم و اینک نیز نمی‌خواهم با خطاب قرار دادن رهبری، دست به ماجراجویی بزنم.

با این همه، ممکن است این پرسش پیش آید که چرا طبق سنت مالوف در ایران، پرسش‌ها و یا انتقادهایم را از رهبری در قالب نامه‌ای سربسته به دفتر ایشان ارسال نمی‌کنم و بر انتشار علنی آن اصرار دارم.

پاسخ پرسش فوق این است که آنچه می‌خواهم در این نوشته مطرح کنم، در شمار مسائل شخصی نیست که نیازمند ارسال نامه خصوصی باشد. در این نوشته در واقع قصد دارم برخی از بزرگترین مشکلات رویاروی جامعه ایرانی را طرح کنم و نظر رهبری را هم در این باره جویا شوم، به این امید که طرح این موضوع برای سایر ایرانیانی هم که مانند من می‌اندیشند، مفید افتد.

پرسش نخست

پرسش نخست من از رهبری به همان حساسیت‌های موجود در مورد طرح پرسش و یا نقد اظهار نظرهای ایشان بر می‌گردد.
سوال این است که به چه علت شرعی، عقلی، قانونی و یا عرفی و بر اساس کدام مصلحت عمومی، پرسش علنی از رهبری و یا نقد گفته‌ها و عملکرد وی، عملا در جامعه ایران ممنوع است؟

از نقطه نظر شرعی می‌دانیم که حتی انبیا و اولیای خداوند که در نزد ما از منزلت معنوی بی‌مانندی برخوردارند، هیچگاه افراد جامعه و از جمله پیروان خود را از به چالش کشیدن رفتار و گفتار خود بر حذر نداشته‌اند و سیره پیامبر اسلام و خلفای راشدین بخصوص امیرالمومنین علی نیز نشان می‌دهد که آن بزرگان، هیچگاه در مقابل تندترین برخوردهایی که افراد عادی جامعه با آنها داشته‌اند، شدت عمل نشان نداده‌اند و اگر هم از تعرض لفظی بی‌ادبانه و بی‌موردی به خشم آمده‌اند، کلام را با کلام پاسخ داده‌اند و نه با تشکیل پرونده و ارجاع به قاضی و وضع مجازات.

در اینجا نمی‌خواهم با فهرست کردن شیوه برخورد پیامبر و اصحاب آن بزرگوار در برابر انتقادهای لفظی دیگران، فضل فروشی کنم، اما تاکید می‌کنم که مصونیت رهبری از طرح پرسش و انتقاد در جامعه ما، نه فقط سابقه‌ای در شرع ندارد، بلکه بدعتی بی‌سابقه در تفکر اسلامی به شمار می‌رود.

نقد گفتار و رفتار رهبری منع نشده است

از نقطه نظر عقلی نیز همه دلایلی که در حوزه نقد و پرسش به ذهن بشر می‌رسد، دلالت بر ضرورت انتقاد از رهبران جامعه در هر سطحی دارد و حتی یک دلیل عقلی نیز نمی‌توان برای حرمت نقد و پرسش از رهبران سیاسی و مذهبی جوامع ارائه کرد.
از لحاظ قانونی هم تا آنجا که من اطلاع دارم، توهین به رهبری در قوانین جمهوری اسلامی جرم شناخته شده، اما نقد گفتار و رفتار وی در هیچ قانونی منع نشده است.

از منظر عرفی نیز، امروزه در همه کشورهایی که رهبران آنها با رای مردم انتخاب می‌شوند، انتقاد و پرسش که جای خود، بلکه شهروندان از حق هر نوع تخطئه و تعرض لفظی به آنها نیز برخوردارند. نمونه‌ای از این تعرض‌ها و تخطئه‌ها را صدا و سیمای جمهوری اسلامی به نقل از مطبوعات آمریکا و انگلیس علیه رهبران این کشورها روزانه پخش می‌کند. حتی سیمای جمهوری اسلامی صحنه‌هایی از راهپیمایی معترضان به سیاست آمریکا در شهرهای مختلف آن کشور نشان می‌دهد که تصویر جرج بوش را به صورتی حیوانی خون آشام بر روی پلاکاردها حمل می‌کنند و پلیس هم متعرض آنان نمی‌شود.

به هر حال، وقتی که هیچ مبنای شرعی، عقلی، قانونی و عرفی برای منع نقد رهبری و پرسش از وی وجود ندارد، چرا کارگزاران امنیتی و قضایی نظام، در مورد کوچکترین اشاره غیر مستقیمی در گفته‌ها و نوشته‌های افراد به مواضع رهبری تا این اندازه سخت می‌گیرند و آن را ذنب لایغفر می‌پندارند؟

آیا رفتار آنان در این باره، مورد تایید رهبری است؟ اگر هست، بر اساس کدام حجت شرعی و یا عقلی؟ و اگر نیست چرا این موضوع علنی و صریح اعلام نمی‌شود تا هم راه نقد اصولی و منطقی گشوده شود و منتقدان احساس امنیت کنند و هم کارگزاران نظام امکان سوء استفاده از این مساله را پیدا نکنند؟

تا آنجا که من به یاد دارم، در دوران حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی، به رغم فضای سنگینی که برخی از هواداران آتشین مزاج ایشان در جهت منع هر گونه نقد آن مرحوم ایجاد کرده بودند، آیت الله خامنه‌ای خود یکی از معدود منتقدان به نسبت صریح نحوه اداره کشور و پاره‌ای از اظهار نظرهای مرحوم آیت‌الله خمینی بود.

با توجه به این سابقه، انتظار می‌رفت که در دوره رهبری خود ایشان، فضای نقد و پرسش از مقام‌های عالی نظام بسط و گسترش یابد، اما متاسفانه نه فقط چنین نشد، بلکه صداهای ضعیفی هم که در دوران حیات آقای خمینی در نقد ایشان بلند بود، در دوره بعدی یا خاموش شد و یا هزینه سیاسی و امنیتی در پی داشت. من هنوز توجیهی منطقی برای این مساله پیدا نکرده‌ام و امیدوارم شخص رهبری یا یکی از نزدیکان ایشان، در این باره توضیحی ارائه کنند.

پرسش دوم

پرسش دومم اما مربوط به مساله‌ای است که برای جامعه ایرانی سرنوشت‌ساز شده و چنانچه در مورد آن، تصمیم درست گرفته نشود، چه بسا کشور ما را در شرایط فوق‌العاده خطرناکی قرار دهد.

همانطور که همه می‌دانیم، بحث دستیابی ایران به چرخه سوخت هسته‌ای، مدت‌ها است که ایران را اسیر بحرانی بین‌المللی کرده و سبب صدور قطعنامه‌های الزام آوری از طرف شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شده است.

در اینجا من نمی‌خواهم از اهمیت یا عدم اهمیت برخورداری از چرخه سوخت هسته‌ای و یا از میزان تاثیر دستیابی به این چرخه در توسعه و پیشرفت کشور سخن بگویم.

اصلا فرض را بر این می‌گیرم که آنچه مقام‌های کشور در باره اهمیت استراتژیک سوخت هسته‌ای و تاثیر آن در پیشرفت کشور می‌گویند، تماما درست و دقیق باشد، اما به گمان من مساله اصلی این است که از خود بپرسیم به چه هزینه‌ای؟
در زندگی اجتماعی و فردی بشر بسیاری چیزهای مفید و خوب وجود دارد که به دلیل هزینه‌های مترتب بر آنها کنار نهاده می‌شوند، زیرا دنیا، دنیای تزاحم امور و نظام ترجیحات است.

در نظام ترجیحات یک ملت، حفظ موجودیت کشور بی‌گمان در راس اولویت‌هاست و پس از آن حفظ امنیت داخلی و سرمایه‌های انسانی و ملی قرار دارد.

نگاه به دستاورد علمی از دریچه حق و باطل

اگر قرار باشد دستیابی به یک دستاورد اقتصادی یا علمی، موجودیت یا امنیت یا سرمایه‌های ملی آن را به خطر اندازد، چه توجیه منطقی برای اصرار بر آن دستاورد وجود دارد؟

می‌دانیم که جمهوری اسلامی بر این نکته پافشاری می‌کند که منظورش از دستیابی به چرخه سوخت هسته‌ای، تولید سلاح اتمی نیست. با توجه به این نکته، چرخه سوخت هسته‌ای برای ایران تنها جنبه اقتصادی و علمی پیدا می‌کند. اما کدام دستاورد اقتصادی یا علمی در جهان وجود دارد که بتوان به آن از دریچه حق و باطل نگریست؟

هر امر اقتصادی به ناچار باید با مکانیسم تحلیل اقتصادی یعنی هزینه و فایده آن، مورد ارزیابی قرار گیرد و از همین روست که منتقدان برنامه هسته‌ای کشور با توجه به اصل هزینه – فایده، خیری در ادامه این برنامه در شرایط حاضر نمی‌بینند چرا که تبعات منفی تحریم فزاینده کشور و یا احتمال حمله نظامی به مراتب پر هزینه‌تر از فایده‌های دستیابی به چرخه سوخت هسته‌ای است.
در اینجا اما من از مقام رهبری نمی‌خواهم که نظر خود را رها کند و نظر منتقدان را بپذیرد چرا که هر کس بر اساس دیدگاه و اطلاعات خود، ارزیابی خاص خویش را از شرایط دارد. یک نفر ممکن است بر مبنای یک سری داده‌ها، شرایط را خطرناک تصور کند و فردی دیگر، بر اساس داده‌های متفاوت، اوضاع را عادی و معمولی فرض کند.

ارزیابی متفاوتی و حق بیان آن

سوال من از رهبری اما این است که چرا ایشان اصرار دارند که همه ایرانیان ارزیابی ایشان را از شرایط داشته باشند و اگر جز این باشد به تعبیر وی حرف دشمن را تکرار می‌کنند و یا به گفته برخی از مقام‌های امنیتی، از عوامل دشمن هستند.

در دنیای امروز، روزانه میلیون‌ها خبر و گزارش در باره یک موضوع انتشار می‌یابد که مسلما یک نفر نمی‌تواند همه آنها را مطالعه کند. هر کس به فراخور دیدگاه کلی خود نسبت به نظام جهانی، بخشی از اخبار را گزینش و آنها را مطالعه می‌کند.
از همین رو، ارزیابی افراد مختلف از شرایط خاص، به فراخور دیدگاه کلان خود و خبرهایی که خوانده‌اند، متفاوت است و این امری کاملا طبیعی است.

آیا از نظر رهبری، یک ایرانی بر مبنای مطالعات خود، نمی‌تواند ارزیابی متفاوتی نسبت به ایشان از شرایط کشور داسته باشد؟
و اگر ارزیابی متفاوتی داشت، نباید از حق بیان آن برخوردار باشد؟

اگر یک ایرانی بر اساس تجربه و نگاه خود، کشور را در معرض خطر ببیند، آیا می‌توان او را به دلیل نگرانی‌اش از آینده، مجرم و شریک دشمن دانست و به ترس و رعب متهم کرد؟

تاکید پی در پی رهبری و نزدیکان ایشان بر مرعوب بودن طرفداران انعطاف در برنامه هسته‌ای بخصوص باعث تعجب و تاسف است. مسلما ترس و رعب در زندگی فردی و جمعی صفات پسندیده‌ای نیستند، اما به نوبه خود مکانیسم‌هایی برای ادامه بقای بشرند. اگر قرار باشد در وجود هیچکدام از افراد بشر ذره‌ای ترس از کسی یا چیزی وجود نداشته باشد، آیا جهان انسانی یک لحظه برقرار می‌ماند؟ آیا اگر فردی به اتکای نترسی و بی‌باکی شخصی خود، جمعیت کثیری را به ورطه بدبختی و هلاکت اندازد، مستوجب تحسین و پاداش است؟

خدا رحمت کند کسی را که بر جان و مال و سرنوشت دیگران بیم و ترس داشته باشد.
به هر حال، واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان، ارزیابی متفاوتی نسبت به ارزیابی مقام رهبری از مجموعه شرایط کشور و بحران هسته‌ای جاری دارند و دقیقا از آینده این کشور می‌ترسند! آیا باید ترس خود را کتمان کنند؟ و اگر نکردند، آیا باید مورد تهدید وزیر محترم اطلاعات قرار گیرند؟

تصمیم نهایی با همه ایرانیان

بار دیگر تکرار می‌کنم که من از مقام رهبری نمی‌خواهم که نظر خود را فرو گذارد و نظر دیگران را بپذیرد، اما از ایشان می‌خواهم در باره مساله‌ای که به سرنوشت تک تک ما و فرزندانمان مربوط می‌شود، اجازه دهد که نظرات و ارزیابی‌های متفاوت، در فضایی امن و آزاد مطرح شود.

به گمان من، در مساله‌ای در اندازه بحران هسته‌ای، تصمیم نهایی با همه ایرانیان است. ایرانیان برای تصمیم در این باره لازم است که نظر همه صاحبان اندیشه و نظر را بشنوند و در فضایی آرام و معقول از هر تصمیمی که صلاح می‌دانند، پشتیبانی کنند.
آیا مقام رهبری با این مساله موافقند؟

به باور من، سرنوشت آینده ایران تا حدود بسیار زیادی به تصمیم رهبری کشور در باره موضوع فوق گره خورده است و اگر ایشان در این باره تصمیم صحیحی بگیرند، بدون شک گفتنی‌های بسیاری برای طرح نزد ایشان وجود خواهد داشت.
خداوند همه ما را در شناخت حقیقت، که به تعبیر امیرالمومنین علی از موری سیاه بر سنگی سیاه در دل شبی سیاه، پنهان‌تر است، یاری رساند
.

U.S. is extending tours of army in battle zones

By David S. Cloud

WASHINGTON: The United States military announced Wednesday that most active duty army units now in Iraq and Afghanistan and those sent in the future would serve 15-month tours, three months longer than the standard one-year tour.

Secretary of Defense Robert Gates, who announced the change at a news conference at the Pentagon, said that the only other way to maintain force levels would have been to allow many soldiers less than a year at home between combat tours.

Gates said the problem was evident even before President George W. Bush ordered an increase in troops for Iraq this year. Officials said the change became inevitable as the numbers of extra troops that were needed — and, most likely, the time the extra forces would have to stay — increased.

"This policy is a difficult but necessary interim step," he said. "Our forces are stretched, there's no question about that."

Democrats in Congress and outside military experts said the prolonged combat assignments risked damage to morale, possibly undermining recruiting and retention efforts. Tens of thousands of soldiers are facing their third tours in Iraq and Afghanistan, and casualties have continued to mount inexorably.

"This new policy will be an additional burden to an already overstretched army," said Representative Ike Skelton, a Missouri Democrat and the chairman of the House Armed Services Committee. "I think this will have a chilling effect on recruiting, retention, and readiness."

Among soldiers in the field and their families, speaking in interviews and in postings on the Internet, reactions to the announcement varied — some of them stoical, some distraught, some grim and some sardonic. Gates said no decision had been made about how long beyond August to extend reinforcements in Iraq. The total force is around 145,000 and is building toward around 160,000 by early summer. Active-duty army troops currently total around 79,000 in Iraq and around 18,000 in Afghanistan, along with an additional 7,000 soldiers in Kuwait, who would also be covered by the new policy. The tours of Marine units, which typically are shorter and more frequent, are not being extended; nor are the tours of brigades whose time has already been extended under previous changes to their orders.

Army National Guard or Army Reserves are supposed to be mobilized for no more than a year at a time, including nine months in Iraq or Afghanistan, under a policy announced by Gates in January.

By ordering longer tours for all other army units, the Pentagon will be able to maintain the current force levels for another year and still give soldiers a full year to rest, retrain and re-equip before having to go back to Iraq or Afghanistan, Gates said.

The new policy calls for soldiers to receive a minimum of one year at home between tours, he said.

Word of the extensions reached the American military command post in Juwayba, Iraq, in a rural area east of Ramadi, overnight when a sergeant spotted it while surfing the Internet. It was greeted with a mixture of anger and resignation among the few soldiers who were still awake. "We're just laughing," said Captain Brice Cooper, 26, the executive officer of Company B, First Battalion, 26th Infantry Regiment of the First Infantry Division. He was chuckling nervously, his frustration palpable. "It's so unbelievable, it's humorous."

The soldiers crowded around the outpost's few computers, sending e-mail messages to their families and parsing Gates's words in the hope of finding possible loopholes that would exclude them from the extension. The unit was scheduled to return to its base in Germany in June. The extension meant it would probably have to stay here until September.

"I'm fixing to lose my girlfriend," one soldier grumbled.

Though the tours of some army units have been extended beyond 12 months in recent years as troop levels have fluctuated, those extensions were always done on an ad-hoc basis. Gates said the 15-month tours for all active-duty units would be a more equitable and predictable approach.

Early in the war in Iraq, the Pentagon's goal was for active-duty troops to spend two years at home for every year deployed. Eventually, Gates said, the army would like to return to that pattern. That will have to await either a reduction in overall force levels or an increase in the size of the military, which has been set in motion but will take years to accomplish.

William Nash, a retired army major general now at the Council on Foreign Relations, said that keeping units in Iraq longer might help counterinsurgency operations, by allowing troops more time to become familiar with areas where they were operating.

But he said that a soldier on his third tour who spent 18 months in Iraq would have spent more time in a combat zone than many did during World War II. Though recruiting and retention numbers generally have been strong, he predicted that many soldiers would decide to end their military careers, either before or after their next tours in Iraq.

"It has to have an impact on retention," Nash said. "I don't know how much, whether it's 2 percent or 20 percent, but it will have an impact."

Senator Joseph Biden Jr., a Democrat from Delaware and chairman of the Senate Foreign Relations Committee, noted that the army was facing problems keeping junior and midcareer officers.

In a statement, he said: "Recent graduates of West Point are choosing to leave active-duty service at the highest rate in more than three decades. This administration's policies are literally driving out some of our best young officers. Instead of escalating the war with no end in sight, we have to start bringing it to a responsible conclusion."

The decision to prolong rotations comes at the same time as Congress and the White House are in a sustained fight over Democrats' efforts to set deadline for beginning troop withdrawals from Iraq, a confrontation that showed no signs of easing on Wednesday. Senator Harry Reid of Nevada, the majority leader, said Democrats would not back away from their insistence that a withdrawal date be included in the Iraq spending bill being sorted out between the House and the Senate.

Reid and the House speaker, Nancy Pelosi, invited the president to the Capitol on Friday to meet with Democrats and Republicans on the Iraq spending bill. Their invitation came a day after the president asked congressional leaders to come to the White House next week, which was greeted with a cool response by Democrats.

Reid said the president was detached from the realities on the ground in Iraq.

"The president is as isolated, I believe, on the Iraq issue as Richard Nixon was when he was hunkered down in the White House," Reid said Wednesday.

سرمايه اجتماعي و کباب کوبيده


از احمد زیدآبادی

دوستي که نتيجه يک پزوهش اجتماعي را ديده بود نقل مي کرد که حدود 70 درصد ايراني ها به يکديگر بي اعتمادند و رقمي بيش از اين ديگران را دروغگو مي پندارند.

آنچه جامعه شناسان به آن سرمايه اجتماعي مي گويند چيزي نيست جز اعتماد متقابل افراد جامعه به يکديگر و با توجه به آماري که آن دوست ارائه مي کرد، سرمايه اجتماعي در ايران را بايد بر باد رفته تلقي کرد.
من اما آدمي سخت باورم و بخصوص چيزهاي عجيب و شگفت انگيز را در هيچ موردي و در باره هر کس که باشد به آساني نمي پذيرم، حتي اگر با عدد و رقم بيان شود.

در سفر نوروزي که از دامنه هاي شرقي سلسله جبال زاگرس يعني محلات و خمين و گلپايگان و خوانسار و دامنه و فريدن و چادگان آغاز و از آنجا به سمت سامان و شهر کرد و ياسوج و نورآباد ادامه يافت و تا بندر بوشهر و گناوه و سپس فارس و کرمان و نهايتا تهران ادامه پيدا کرد، اما يک چيز به من ثابت کرد که بي اعتمادي افراد جامعه ايراني به يکديگر اگر بيش از رقمي که آن دوست نقل کرده است، نباشد، کمتر از آن هم نيست.

آن چيز کباب کوبيده بود که مورد علاقه خاص احمد بورقاني و برخي از بچه هاي خوش اشتهاست.

راستش را بخواهيد من تا سال دوم دبيرستان کباب کوبيده را گر چه در تنها کبابي بازار سيرجان بسيار ديده بودم، اما از شدت تنگدستي مزه آن را نچشيده بودم.

به نظرم نخستين بار کباب کوبيده را در سفري دانش آموزي که براي ديدار با مرحوم آيت الله خميني از سيرجان به تهران آمدم، در شهر ري امتحان کردم. در آن سفر البته ديدار با آيت الله خميني به علت کسالت ايشان دست نداد و به جاي آن حاج آقاي غيوري که روزگاري را در تبعيد در سيرجان گذرانده بود، همه ما را به شهر ري برد و پس از دادن يک پرس چلو کباب کوبيده راهي خانه مان کرد.

تا آنجا که به ياد دارم، آن کباب کوبيده از گوشت درست شده بود و طعمي بسيار لذيذ داشت. آقاي بورقاني هم تصديق مي کند که اصولا کوبيده از گوشت درست مي شود و خيلي هم خوشمزه است.

در طول سفر نوروزي همراهان ما بلا استثناء متفق القول بودند که معلوم نيست کوبيده را از چه درست مي کنند، بنابراين حاضر به سفارش دادن آن نبودند.

من اما از اين همه بي اعتمادي و ايمان سوزي در رنج بودم و مي گفتم که نبايد تا اين اندازه به مردم سوء ظن داشت.

اين بود که در چند جا بخصوص در مهمانسراهاي جهانگردي که زير نظر مستقيم دولت کار مي کنند، به خلاف توصيه همراهان، کباب کوبيده سفارش دادم به اميد آنکه مزه غذاي اهدايي آقاي غيوري را در ذائقه ام زنده کند.

چشمتان اما روز بد نبيند. آنچه به عنوان کباب کوبيده در چند مهمانسراي جهانگري برايم آوردند، نه رنگش به گوشت مي خورد، نه مزه اش و نه محتوايش. در خوشبينانه ترين حالت، احتمالا سنگدان مرغ را چرخ کرده و به سيخ کشيده بودند و آن را به عنوان کباب کوبيده به خورد خلق الله مي دادند.

جالب است بدانيد که در مقابل اين دغلکاري، اعتراض هم نکردم، زيرا اعتراض در اين ايران نسبت به هر کس و هر چيز بي فايده است. اعتراض يا منجر به بگو مگو و دعوا مي شود و خون طرفين و همراهان را کثيف مي کند و يا اينکه با جوابي دندان شکن روبرو مي شود.

جواب دندان شکن را اما مي توان بدون اعتراض و از طريق پرسشي نرم و ملايم هم گرفت و نياز به مرافعه ندارد.

از همين رو، از مسئول رستوران جهانگردي نمي دانم در شهر کرد بود يا جاي ديگر، پرسيدم آيا رستوران دولتي است؟

پاسخ داد: نه، به بخش خصوصي اجاره داده اند.

بقيه مطلب هم روشن است چرا که ضمن واگذاري رستوران به بخش خصوصي، قيمت غذا را هم براي پيمانکار تعيين کرده اند.

پيمانکار مدعي است که با قيمت هاي تعيين شده، نمي تواند کوبيده را با گوشت تهيه کند وگرنه ضرر مي کند.
مساله اما اين است که اگر قيمت غذا در چنين رستوران هايي آزاد شود، مي توان به کيفيت نسبي کوبيده مطمئن بود؟

جاي ترديد بسيار وجود دارد، زيرا به دليل اينکه گوشت کوبيده چرخ مي شود و بدين وسيله، محتواي آن تا اندازه اي از نظر افراد غير خبره پنهان مي ماند، غذا فروشي ها هر آشغال دورانداختني را در آن به کار مي گيرند.

در واقع، در همين جاست که ميزان صداقت افراد يک جامعه و اعتماد متقابل بين آنها خود را نشان مي دهد. اگر روزي در جامعه ايراني، رستوران ها گوشت تميز و با کيفيت را در کباب کوبيده استفاده کنند و نخواهند به علت ماهيت به نسبت پنهان اين غذا، آن را از نان و سويا و سنگدان مرغ و آشغال کله پاچه انباشته کنند و در مقابل دوستداران کباب کوبيده نيز با خيال راحت و بدون سوء ظن و ترديد غذاي مورد نظر خود را سفارش دهند، در آن صورت مي توان از احياي سرمايه اجتماعي در ايران سخن گفت.

نکته آخر هم اينکه تا آن زمان که شايد به عمر ما قد ندهد، دولت بهتر است به جاي تعيين نرخ فرمايشي براي کوبيده، آن را در شمار غذاهاي غير بهداشتي قرار دهد و پخت آن را ممنوع کند همانطور که طبخ کله پاچه در اروپا ممنوع شده است.

هر دوره نمایندگی در انتخابات مجلس معادل یک مقطع تحصیلی حساب می شود

یرادات شورای نگهبان در قانون انتخابات مجلس رفع شد / هر دوره نمایندگی در انتخابات مجلس معادل یک مقطع تحصیلی حساب می شود
مخبر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی از رفع ایرادات شورای نگهبان نسبت به طرح اصلاح قانون انتخابات مجلس خبر داد و گفت که براساس یکی از اصلاحیه ها، هر دوره نمایندگی معادل یک مقطع تحصیلی برای شرکت در انتخابات محسوب می شود.

به گزارش خبرنگار پارلمانی مهر، کاظم جلالی که گزارش نشست بعد از ظهر امروز کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس را برای خبرنگاران تشریح می کرد، اظهار داشت: در این جلسه طرح اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی اعاده شده از شورای نگهبان بررسی شد.


وی با تاکید بر این که در جلسه امروز کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هفتم نماینده شورای نگهبان قانون اساسی نیز حضور داشت، متذکر شد، شورای نگهبان 4 ایراد به طرح مذکور وارد کرد که یکی از آنها مربوط به ماده یک طرح بود.

کاظم جلالی گفت: در ماده یک طرح آمده قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب 7/9/1378 و اصلاحات بعدی آن عبارت "درچارچوب این قانون" بعد از عبارت "مربوط به انتخابات" اضافه می گردد.

به گفته مخبر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هفتم شورای نگهبان به کلمه اضافه شده "درچارچوب قانون" در طرح اصلاح قانون انتخابات مجلس ایراد گرفته بود که این عبارت برای تامین نظر آن شورا از طرح مذکور حذف گردید.

وی تصریح کرد: در خصوص ماده چهار طرح که بحث نوین سازی شیوه های اخذ رای را مطرح کرده، عبارت "پس از تایید شورای نگهبان" جهت تامین نظر شورا توسط کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی اضافه گردید که متن عبارت به این شرح اصلاح شد، "وزارت کشور موظف است ظرف 6 ماه از زمان تصویب قانون، نسبت به نوین سازی شیوه های اخذ رای و شمارش آرا و اعلام نتایج و استاندارد سازی صندوق های اخذ رای در حدود اعتبارات مصوب پس از تایید شورای نگهبان اقدام کند."

جلالی توضیح داد: ایراد دیگر شورای نگهبان به طرح مذکور مربوط به تبصره 3 ماده 28 بود که ذکر شده "کسانی که سابقه نمایندگی مجلس را دارند از شرط مذکور در بند چهار که مربوط به داشتن مدرک فوق لیسانس یا لیسانس به علاوه 5 سال سابقه کار اجرایی است".

وی ادامه داد: شورای نگهبان معتقد است این استثنا را تبعیض ناروا و مغایر با بند 9 اصل 3 قانون اساسی است و کمیسیون این تبصره را این گونه اصلاح کرد "هر دوره نمایندگی مجلس شورای اسلامی معادل یک مقطع تحصیلی فقط برای شرکت در انتخابات محسوب می شود".

مخبر کمیسییون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس درپایان گفت: ایراد چهارم شورای نگهبان به طرح، مربوط به بند 12 ماده 30 بود که این بند برای تامین نظر آن شورا حذف شد.

2 dead after bomb rocks Iraqi parliament building

Thursday, April 12, 2007

The Associated Press

A bomb rocked Iraq's parliament building in the heavily fortified Green Zone Thursday, killing at least two lawmakers in a stunning security breach in the third month of a U.S.-Iraqi crackdown on violence in the capital, officials said.

At least four other people were wounded in the blast, which shook a cafeteria while several lawmakers were eating lunch, initial media reports said.

Mohammed Awad, a member of the Sunni National Dialogue Front, was killed in the blast, said Saleh al-Mutlaq, the leader of the party, which holds 11 seats in Iraq's legislature. Another female Sunni lawmaker from the same list was wounded, he said.

A security official at the parliament building said a second lawmaker, a Shia member, also was killed. He spoke on condition of anonymity because he was not authorized to speak to the media.

Apparently concerned that an attack might take place, security officials at the parliament were using sniffer dogs earlier Thursday as people entered the building — a rare precaution.

A spokesman for the U.S. Embassy in Baghdad, which is also in the Green Zone, said no Americans were injured in the blast.

"We are aware of reports of an explosion in the Green Zone. We are investigating the nature and source of the explosion," spokesman Lou Fintor said. "No Embassy employees or U.S. citizens were affected."

The attack came hours after a suicide truck bomb exploded on a major bridge in Baghdad, collapsing the steel structure and sending cars tumbling into the Tigris River below, police and witnesses said. At least 10 people were killed.

Hospital officials said another 26 were injured, and police were trying to rescue as many as 20 people whose cars plummeted off the al-Sarafiya bridge.

Waves lapped against twisted girders, as patrol boats searched for survivors while U.S. helicopters whirred overhead. Scuba divers donned flippers and waded in from the riverbanks.

Farhan al-Sudani, a 34-year-old Shia businessman who lives near the bridge, said the blast woke him at dawn.

"A huge explosion shook our house and I thought it would demolish our house. Me and my wife jumped immediately from our bed, grabbed our three kids and took them outside," he said.

The al-Sarafiya bridge connected two northern Baghdad neighborhoods — Waziriyah, a mostly Sunni enclave, and Utafiyah, a Shia area.

Police blamed the attack on a suicide truck bomber, but Associated Press Television News footage showed the bridge broken apart in two places — perhaps the result of two blasts.

Cement pilings that support the steel structure were left crumbling. At the base of one lay a charred vehicle engine, believed to be that of the truck bomb.

"We were astonished more when we saw the extent of damage," said Ahmed Abdul-Karim, 45, who also lives near the bridge. "I was standing in my garden and I saw the smoke and flying debris."

Locals said the al-Sarafiya bridge is believed to be at least 75 years old, built by the British in the early part of the 20th century.

"It is one of Baghdad's monuments. This is really damaging for Iraq. We are losing a lot of our history every day," Abdul-Karim said.

The al-Sarafiya bridge has a duplicate in Fallujah that was built later and made infamous in March 2004, when angry mobs hung the charred bodies of U.S. contractors from the bridge's girders.

"This bridge is linked to Baghdad's modern history — it is one of our famous monuments," said Haider Ghazala, a 52-year-old Iraqi architect.

US bases around the world


Please click on image to see a large version