اهداف جامعه ایرانی چیست؟ « ما چگونه فکر می کنیم» و آنچه که در ایران مهم انگاشته می شود.

۱۳۸۶ خرداد ۲۲, سه‌شنبه

هشدار اقتصاددانان به رئيس جمهور

نوروز: پنجاه و هفت تن از اقتصاددانان فعال در عرصه دانشگاهي كشور با ارسال دومين نامه خود به محمود احمدي‌نژاد نسبت به وضعيت اقتصادي كشور به وي هشدار دادند. اقتصاددانان امضا كننده نامه ذيل با استناد به اينكه دولت هم اكنون به نيمه راه فعاليت خود رسيده است با بررسي وضعيت اقتصاد كشور در زمينه‌هاي مختلف خواستار تجديدنظر اساسي در سياست‌هاي اقتصادي دولت شدند.

گفتني در تيرماه سال گذشته نيز 50 تن از اقتصاددانان در نامه‌اي مشابه به رئيس جمهور عواقب برخي تصميمات غلط اقتصادي را به وي گوشزد كرده بودند، كه مي‌توانيد متن كامل اين نامه را در اينجا مطالعه بفرماييد.

متن كامل نامه اقتصاد دانان به شرح ذيل است:

باسمه تعالي

جناب آقای دکتر احمدی نژاد
رياست محترم جمهوري اسلامي ايران
موضوع: شرايط اقتصادی کشور و سياستهای دولت

اكنون نيمی از دوره کاری دولت نهم سپري شده است. در اين مدت دولت، ايجاد فرصتهای اشتغال، افزايش درآمد ، و ارتقای عدالت اجتماعي و محروميت زدايي را در سر لوحه برنامه هاي خود قرار داده است. در عين حال بر اساس قانون، متعهد به اجرای برنامه چهارم نيز بوده است. براي تحقق اين اهداف، دولت تدابير و سياستهايي را انديشيده و در صدد اجراي آنها برآمده است. ضمن ارج نهادن به تلاشهای دولت محترم، متاسفانه بايد گفت که اين مساعِي منجر به تحقق خواسته های مردم و اهداف مسئولان نشده است. به گمان ما علت اين است که بخش بزرگی از اين اقدامات مغاير معيارهاي علمي سياستگذاری اقتصادي و اصول شناخته شده مديريت بخش عمومي است.
بي سبب نيست كه سياستهاي اقتصادي دولت نهم حتی توسط نمايندگان همسوي آن در مجلس، به كرات مورد نقد و ارزيابي قرار گرفته و در درون دولت نيز با وفاق چنداني همراه نبوده است. استادان دانشگاهها و صاحبنظران مستقل علم اقتصاد هم به كرات سياست هاي اقتصادي دولت نهم را از طريق نامه ها و گزارشهاي فردي و جمعي و يا مقالات در روزنامه ها در بوته نقد قرار داده اند و قطعا عمده اين نظرات از طريق رسانه هاي جمعي به اطلاع جنابعالي و همكاران محترم شما در هيئت دولت رسيده است.
انتظار بر اين بود که دولت محترم به ويژه جنابعالي و همكارانتان در وزارتخانه‌هاي اقتصادي و سازمانهاي ذيربط، اين نقدها و نظرها را جدي بگيرند و انتشار ديدگاهها و اعلام آمادگي استادان اقتصاد كشور را براي همفکری در امور كارشناسي مغتنم شمارند. اما بي اعتنايي دولت به نظرات علمي استادان و كارشناسان در حوزه سياستگذاری اقتصادي موجب گرديده است كه متاسفانه بسياري از پيش بيني هاي بدفرجام صاحبنظران تحقق يابد.
در دو سالي كه از عمر كاري دولت جنابعالي و آغاز برنامه چهارم كشور می گذرد، به رغم الزام قانوني دولت به ارايه گزارش عملكرد اقتصادي خود، گزارش جامعی ارايه نشده است و مسئولان محترم قوه مجريه صرفا با تشكيك در آمارهاي رسمي كشور، عملكرد اقتصادي خود را به استناد آمارها و اطلاعات پراکنده كه بعضا مورد ترديد جدي محافل كارشناسي است بسيار درخشان نشان ميدهند.
از آنجا كه با تداوم تصميمات شتابزده و غير كارشناسي، بيم آن ميرود كه اقتصاد كشور در وضعيت دشوارتري قرار گيرد و با گذشت زمان هزينه برون رفت از بحران هاي اقتصادي براي مردم و عاملان اقتصادي سنگين تر شود، نويسندگان اين نامه بر آن شدند تا به عنوان عضو كوچكي از جامعه علمي كشور و ملت بزرگ ايران و بر اساس وظيفه حرفه ای، ديدگاه های خود را از دريچه علم اقتصاد و تجربه غني كشورهاي همتراز ايران طی گزارشي به استحضار جنابعالي و همكاران محترم شما در دولت برسانند. باشد كه اين نقدها و نظرها جدي گرفته شود و در اصلاح امور كشور به كار دولتمردان محترم آيد.

توجه خواهيد فرمود که مي دانيم موفقيت های بسياری توسط اين دولت و دولت های گذشته حاصل شده است و ميدانيم راه حل ها دشوار و بعضا به ظاهر تلخ است. ولي از آنجائي که مسئولان و کارشناسان دولت ، گزارش پيشرفت ها و موفقيت ها را با توجه به امکانات گسترده خود تهيه و به اطلاع مردم رسانيده اند ، آنچه در اين گزارش مد نظر قرار گرفته است بيان چالشها ، طرح اصلاحات لازم در سياست ها و تصميمات اقتصادی و کاهش هزينه های سنگين ناشي از سياست های نا درست دولت است.
بی ترديد در صورت تقاضاي دولت محترم، امضا كنندگان اين نامه و احتمالا ساير استادان و صاحبنظران اقتصاد كشور آماده توضيح بيشتر در مورد مشکلات پيش آمده و ارائه راه حل های اجرايي براي رفع چالش هايي هستند كه برابر گزارش پيوست ، اقتصاد کشور با آن مواجه است.

با احترام و سپاس از توجهی که خواهيد فرمود
گروهي از استادان اقتصاد دانشگاههای كشور


باسمه تعالی
تحليل شرايط اقتصادی کشور و سياستهای دولت در سالهای 85-1384

مقدمه
در اين گزارش بخش هايی از فعاليت های اقتصادی کشورکه به نظر ميرسد از درجه حساسيت بالاتری برخوردار بوده و به جهت تصميمات و سياست های اقتصادی دولت دچار چالشهای جدی تری شده است مورد تحليل قرارگرفته است. در هر بخش ابتدا وضعيت موجود ، روندها، و تصميمات دولت اجمالا بررسی شده است. سپس چالش های پيش آمده مطرح و در مواردی بعضی از راه حلهای عمومی و توصيه های سياستی پيشنهاد گرديده است


فاصله نگران کننده رشد اقتصاد كشور از برنامه چهارم به رغم افزايش درآمدهای نفتي


رشد اقتصادي معيار اندازه گيري عمکرد مجموعه اقتصادکشور است. با رشد بالاتر رفاه عمومي افزايش يافته وجايگاه اقتصادي کشور در عرصه جهاني بهبود مي يابد. گرچه اقتصاد ايران توان بالقوه بالائي براي دستيابي به رشد هاي سريعتر را دارد ولي رشد تحقق يافته آن در سالهاي 84 و 85 از منظر جهاني و اهداف برنامه چهارم و حتي در مقايسه با روند نرخ رشد اقتصادي سالهاي اخير موقعيت مناسبي ندارد. نرخ رشد اقتصادي ايران در سالهاي 84 و 85 به ترتيب 4/5 و 3/5 درصد بوده است. اين ارقام حدود دو درصد پائين تر از اهداف برنامه است. براي سال 86 نيز پيش بيني ها در همين سطح است(گزارش های سالانه بانک مرکزی و پيش بينی های سازمان مديريت و برنامه ريزی و سازمان های بين المللی).
اگر اقتصاد کشور سالانه 2 در صد کمتر رشد نمايد، زيان چنين غفلتي طي يک دوره پنج ساله براي اقتصاد ايران به معناي از دست دادن توليدي بيش از يک سوم توليد فعلي کشور، يعني 70 هزار ميليارد تومان است. اين70 هزار ميليارد تومان مي تواند براي 5 ميليون خانوار کم درآمدکشور معادل يک هديه 14 ميليون تومانی باشد. به نظر نمي رسد چنين صرفه جويي و چنين هديه اي از هيچ محل ديگري در اقتصاد کشور قابل تامين باشد.
طبق سند چشم انداز جمهوري اسلامي ايران در افق 1404 هجري شمسي، "ايران كشوري است توسعه يافته با جايگاه اول اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه ..." اما آمارهاي مقايسه‌اي با 23 كشور منطقه در گزارش صندوق بين‌المللي پول نشان دهنده آن است كه متأسفانه در دو سال اول برنامه چهارم متغيرهاي كلان اقتصاد كشور از بهبود لازم برخوردار نشده است. به عنوان مثال در سالهاي 2005 و 2006 اقتصاد ايران در بين 23 كشور منطقه از نظر رشد اقتصادي به ترتيب مقام نوزدهم و هفدهم را كسب كرده است. تنها كشورهاي يمن، سوريه، قرقيزستان و لبنان از اين نظر پائين‌تر از ايران بوده‌اند. بر اساس همين گزارش از نظر درآمد سرانه در سالهاي 2005 و 2006 به قيمت‌هاي جاري ، ايران مقام يازدهم منطقه (در بين 23 كشور) را داشته ‌است(گزارش صندوق بين المللی پول ، 2007).
دلايل محدود بودن رشد اقتصادي کشور بسيار گسترده بوده و ريشه در ساختار اقتصادي و اجتماعي کشور دارد. بعضي از عوامل مستقيم و مهم اين پديده نامطلوب به شرح زير است که حرکت دولت در جهت اصلاح آنها مي تواند منجر به رشد اقتصادي بالاتر شود:
1- رشد توليدات در درجه اول در گروي اعتماد و اطمينان عاملان اقتصادی و ثبات سياست هاي اقتصادي در صحنه داخلي و تعامل مناسب با جهان خارج است. به نظر مي رسد روند تصميمات دولت در جهت بهبود چنين شرايطي نبوده است.
2- به رغم هزينه کردن گسترده درآمدهاي نفتي و کاهش نرخ سود تسهيلات بانکي، نرخ رشد انباشت سرمايه در سالهاي 84 و 85 در سطحي به مراتب پائين تر از هدف برنامه چهارم يعني 2/12درصد است.
3- تحقق رشد اقتصادي بالا موکول به افزايش بهره وري است تا بتوان با عوامل توليد موجود به توليد بيشتري دست يافت. به همين جهت در برنامه چهارم، رشد بهره وري كل عوامل توليد به طور متوسط سالانه 5/2 درصد پيش بينی شده است(قانون برنامه چهارم ،1383). اما متأسفانه در 2 سال اول برنامه چهارم چنين رشدي تحقق نيافته است.
4- در سالهای 84 و85 جمعا" حدود 80 ميليارد دلار از درآمد هاي حاصل از فروش نفت به اقتصاد ايران تزريق شده است(گزارش های بانک مرکزی). هر چند در ضرورت تبديل ثروت طبيعي به سرمايه هاي انساني و فيزيكي ترديدی نيست، اما مشکل بزرگ در اين فرايند از يک سو اتلاف منابع نفتي در تخصيص غير بهينه آن است و از سوی ديگر محروم شدن جامعه از فرايند يادگيری برای روياروئي با بحران ها و چالش های رشد اقتصادي است. توسعه و رشد پايدار تنها در فرايند تلاش براي حل بحران ها و مشكلات فرا روي جوامع شكل مي گيرد. شيوة تامين هزينه بحران هاي اقتصادي – اجتماعي از محل درآمدهاي نفتي ، ساده ترين روش مقابله با اين بحران هاست، اما ضرورتاً كارآمدترين شيوه نيست. چرا که وقوع بحران ها را اندکي به تعويق مي اندازد ، ولي قطعا در آتيه نزديک بحران ها با ابعادي بزرگتر و پيچيده تر بروز مي نمايند و مانع رشد پايدارمي شوند.

سياست انبساطي مالي و افزايش بی رويه بودجه دولت

در چارچوب سند چشم‌انداز 20 ساله كشور و سياستهاي كلي برنامه چهارم، دولت ملزم گرديده ضمن بازآفريني ساختار و كاركردخود، سياست هاي زير را در دستور كار قرار دهد: ايجاد تعادل بين منابع و مصارف بودجه ،كاهش وابستگي بودجه به منابع حاصل از فروش نفت، تأمين هزينه‌هاي جاري از محل درآمدهاي مالياتي و غير نفتي و به كارگيري درآمد هاي حاصل از فروش نفت در سرمايه‌گذاري‌هاي مولد و پايدار .
دولت نهم بر خلاف رويكردهاي برنامه چهارم به سياست مالي با اين تصور كه خرج كردن از محل درآمدهاي روز افزون نفت مي تواند مرهم دردهاي ساختاري اقتصاد ايران باشد، در دو سال اخير سياست انبساط مالي را در پيش گرفت. در تعقيب اين سياستها هزينه‌هاي جاري دولت كه در سال 1383 در حدود 221 هزار ميليارد ريال بود، در سال 1384 به 318 هزار ميليارد ريال و در سال 85 13به 401 هزار ميليارد ريال افزايش يافت . پيش‌بيني مي‌شود كه در سال جاري اين رقم به حدود 500 هزار ميليارد ريال برسد. اين ارقام بزرگ ‌شدن حجم دولت را بدون اصلاحي در ساختار و كاركرد آن آشكارا نشان مي‌دهد. علاوه بر آن حاكي از روند فزاينده اتكاء هزينه‌هاي جاري بودجه به درآمدهاي حاصل از فروش نفت و كاهش نسبت درآمدهاي مالياتي به هزينه‌هاي جاري به 47 درصد در مقايسه با نسبت 5/61 درصدي قانون برنامه چهارم است. به همين دليل به رغم آن كه در قانون برنامه چهارم پيش‌بيني شده بود كه در دو سال اول برنامه به ترتيب 2/15 و 6/15 ميليارد دلار از منابع ارزي حاصل از فروش نفت برداشت شود، اين رقم در سال 1384 به 3/35 و در سال 1385 به 43 ميليارد دلار افزايش يافت(قوانين بودجه سنواتی سالهای 1386-1383).
سياست های فوق با قوانين مصوب (از جمله بندهاي 42 و 50 سياست هاي كلي برنامه كشور و قانون برنامه چهارم )، الزامات ساختاري اقتصاد ايران و مباني نظري مغايرت آشكار دارد و موجب شده است به نحو بي سابقه اي بر حجم نقدينگي افزوده شود. اين به نوبه خود بر گرايشات تورمي موجود در اقتصاد دامن زده و منجر به بي ثباتي اقتصادي گرديده است. فشار تقاضا در اقتصاد كشور ميل به واردات را شدت بخشيده و اقتصاد كشور و بودجه دولت را بيش از پيش به نفت و تكانه هاي آن وابسته نموده است .حساب ذخيره ارزی نيزکه برای مقابله با اين تکانه های محتوم پيش بيني شده بود، خيلي زود عملا به بوته فراموشي سپرده شده است.

مغايرت سياستهاي پولي و بانکي دولت با رشد ، بهره وری و تورم زا بودن آن

نظام پولي و اعتباري در چگونگي گردش فعاليت‌هاي اقتصادي نقشي تعيين‌كننده دارد و اين مهم را از طرق مختلف و با ابزارهاي گوناگون صورت مي‌دهد. حاصل نهايي و عملكرد درست اين نظام كه از دغدغه‌هاي بجا و بسيار مهم مردم و مسئولان است، مي‌تواند رشد اقتصادي بالاتر و تورم پائين‌تر باشد. ازاين منظر سياستها و روند متغيرهاي پولي ايران در نگاه بلندمدت در اين جهت نبوده و مورد نقد بسياري از محققان قرار گرفته است. متأسفانه به نظر مي‌رسد از آغاز فعاليت‌هاي دولت نهم سياستهاي اعمال شده حتي جهت نامطلوب‌تري نيز به خود گرفته که موجب کاهش نرخ رشد اقتصادي و افزايش نرخ تورم شده است.
سياست انبساط پولي دولت موجب گرديده است، نرخ رشد بدهی بانکها به بانک مرکزی در سال هاي 1384 و 1385 به ترتيب به 67.1 و 56.1 درصد برسد. رقم مشابه در سال 1383 منفی بوده است. دارايي های خارجی نيز به همين ترتيب رشد بالايي را تجربه نموده است . نتيجه سياست انبساطي پولی ، افزايش پايه پولی ( پول پر قدرت ) در سالهای 84 و شش ماهه اول 85 به ترتيب به ميزان 45.9 و 40.5 درصد است. اين رقم در سال 1383 برابر 17.5 درصد بوده است. جلوه افزايش پايه پولی ، افزايش گسترده ترحال و آتی نقدينگی ، به رغم تلاش های بانک مرکزی است . رشد نقدينگی در سالهای 84 و 85 به ارقام کم سابقه 34.3 و بالای 40 درصد رسيده است. در حالي كه رقم مشابه در سال 1383 حدود 30.2 درصد بوده است. ترکيب نقدينگي به طرف اقلام کوتاه مدت تورم زا گرايش يافته است. سهم سپرده هاي بلندمدت به ويژه دو ساله و بيشتر در کل نقدينگي در سال هاي 1384 و 1385 روند نزولی دارد. چنين روندي بار تورمي نقدينگي را تشديد مي کند. نرخ تورم از مهر ماه سال 1385 روند صعودي پيدا کرده است. چنانکه بر اساس شاخص بهای کالا و خدمات مصرف کننده، متوسط رقم دوازده ماهه 1385 آن 8/13 درصد بوده است. در حالي که اين رقم در ماه هاي دی و بهمن 85 به ترتيب به 17.3 و 17.6 درصد رسيده است. بار تورمي افزايش نقدينگي به جهت واردات گسترده، نرخ ارز اسمي ثابت و نرخ دستوري کالاها و خدمات دولتي که در نهايت تخريب ساختار اقتصادي کشور را در بر دارد، کمتر متوجه سبد مصرفي کالاها و خدمات شده است. نگاه کوتاه مدت رفاهي بر ديدگاه بلند مدت توسعه پايدار فائق آمده است. فشار اصلي سياست انبساطي پولي سال هاي 84 و 85 متوجه افزايش حداقل 50 درصدي قيمت زمين و مسکن شده است. فشار اوليه آن در اين مرحله در شهرهاي بزرگ ظاهر شده ولي به تدريج متوجه شهرک هاي اقماري و شهرهاي کوچک خواهد شد(گزارش های بانک مرکزی1385-1383 ).
تصور و شناخت نادرست دولت از نظام بانكي موجب اتخاذ تصميمات غير‌علمي و غير كارشناسانه شده است. اين تصميمات نظام پولي و بانكي را در خدمت بخش‌ها و فعاليت‌هايي قرار داده كه در مواردي كاملاً روشن، نه تنها مغاير موازين شناخته شده است ، بلكه مخالف اهداف عنوان شده خود دولت به ويژه عدالت‌خواهي است. بعضي از جلوه هاي عيني اين تصور، سياست ها و تصميماتي مانند زير است:
مترادف دانستن افزايش حجم اعتبارات و توليد.
باور به تعلق مالکيت سپرده هاي مردم در نظام بانکی به دولت.
نفي رابطه مستقيم قيمت و نقدينگي.
عدم اعتقاد به لزوم برابري منابع و مصارف در نظام بانکي.
ارجح دانستن نامشروط اعتبارات خرد به اعتبارات کلان.
کاهش نرخ سود رسمي اسمي و حقيقي سپرده ها و اعتبارات.
اعمال تفاوت نرخ هاي سود ، ميان موسسات مالي خصوصي و دولتي.
اعلام بخشودگي جزيي و کلي بدهکاران سيستم بانکي.
تثبيت نرخ اسمي ارز در کنار تورم دو رقمي اقتصاد کشور.
گسترش فضاي نا اطميناني در مديريت موسسات مالي و سلامت عملکرد آنها.
اظهارات روزمره و متناقض مقامات مسئول دولتي در باب مسائل پولي.
تضعيف عملي استقلال بانک مرکزي.
ناديده گرفتن هزينه هاي سنگين دشوارتر شدن ارتباطات مالي با دنياي خارج.
ديدگاهها، سياست ها و روندهاي نهفته در گزاره هاي بالا، چالش‌هاي جدي در حوزه پولي و بانكي كشور به وجود آورده است كه حل و اصلاح آن آسان نبوده و بسيار پرهزينه است . نمونه هاي اين مشکلات عبارتند از:
نامناسب تر شدن فضاي اعتماد و اطمينان سه جانبه ميان مردم، دولت و موسسات مالي براي گردش درست تر فعاليت هاي مالي.
باور به عدم وجود قانونمنديهاي علم اقتصاد و بازارهاي مالي.
تغيير فضاي فعاليت هاي مالي به سوي سوداگري.
تغيير سبد نقدينگي به طرف اقلام پولي و امکان بروز تورم پنهان فعلي در سال هاي آينده.
طولاني تر کردن صف متقاضيان اعتبارات.
پيدايش و تشديد رانت هاي متعدد ناشي از غير واقعي بودن نرخ سود سپرده ها و تسهيلات در نظام بانکي که درجهت خلاف هدف عدالت خواهي دولت است.
نا هماهنگي نرخ ارز اسمي با نرخ تورم.
ناتوان تر شدن نظام بانکي در تخصيص پس اندازها به بهترين پروژه هاي سرمايه‌گذاري.
شکننده تر شدن تراز پرداخت هاي کشور در مقابل شوک هاي احتمالي نفتي و غير نفتي به جهت اتکاء بيشتر آن به ارز حاصل از افزايش ناپايدار قيمت نفت و کنار گذاشتن عملي حساب ذخيره ارزی.
کاهش رشدو بهره وري عوامل توليد در اقتصاد کشور.
نا اطميناني و بي ثباتي تصميمات دولت در همه بخشها به ويژه در زمينه های مالی، تقليل دهنده رشد بهره وري است که اين خود سرچشمه اصلي رشد پايين اقتصادي می باشد. مسئولان قواي سه گانه با صرف وقت فراوان و استفاده از امکانات گسترده و بسيار با ارزش (از منظر هزينه فرصت) تصميماتي را اتخاذ ولي قبل از اجرا متوجه سياست ها و تصميماتي ديگر مي شوند که حاصل آن به کارگيري نهاده هاي فراوان در فعاليت هايي گاه خنثي کننده يکديگر و همراه با ستانده صفر (بهره وري صفر) است. در طرف ديگر فعالان اقتصادي کشور (مردم و بنگاه ها) نيز در چنين فضايي بايد دائماً در برنامه هاي خودتجديد نظر نمايند و براي هر گونه سرمايه‌گذاري يا خريد و فروش زمان بيشتري را صرف و هزينه مبادله و ريسک بالاتری را تحمل نمايند. تجديد نظر دائمي در برنامه ها و تاخير و درنگ در اجراي تصميمات اقتصادي در فرآيند توليد مجدداً به مفهوم به کارگيري عوامل توليد بدون تحصيل هر گونه توليد در طول زمان(بهره وري صفر)است.
براي بهبود شرايط و مقابله با مشكلات موجود، اتخاذ سياستهاي مناسب در اسرع وقت اجتناب ناپذير است.

ادامه رکود در بازار سهام

بازار سرمايه در مجموعه فعاليت‌هاي مالي با تأمين منابع مالي بلند مدّت نقش مستقيم و نزديكتري با سرمايه‌گذاري‌هاي بخش حقيقي و در نتيجه بهره‌وري و رشد اقتصادي دارد. فعاليت‌ها در بازار سهام در دو ساله 85-84 به رغم نقش حياتي و بالقوه آن، روند نامطلوبتري را در مقايسه با فعاليت‌هاي نظام بانكي نشان مي‌دهد. ارزش كل معاملات از 3/41 تريليون ريال در سال 80 به 7/103 تريليون ريال در سال 83 مي رسد. رقم شاخص كل كه در پايان سال 81، 5063 بوده است در پايان سال 83 به 12113 رسيد. آمار سال 84 و 85 نشانگر ركود قابل توجه در بازار است. در سال 84 در اين بازار كاهش 43 درصدي ارزش معاملات و 21 درصدي شاخص كل مشاهده مي‌شود. در سال 1385 رکود سال پيش ادامه دارد. رقم شاخص در ارديبهشت ماه 1386 حدود 9400 است و ارزش کل معاملات روزانه به سطح نازل چند ميلياردتومانی رسيده است. بدين تر تيب در سالهای 1385-1383 دارندگان سهام، بازده حقيقی و اسمی منفی داشته اند(پايگاه اطلاع رسانی سازمان بورس اوراق بهادار تهران).
تعداد كل سهامداران در پايان سال 85، حدود 2/3 ميليون نفر بود كه صاحب 395 تريليون ريال (معادل يك سوم نقدينگي كشور و يا تقريباً 43 ميليارد دلار) سهام بودند. اين ارقام بيانگر دامنه گسترده بازار سهام و امكانات بالقوه آن براي هدايت نقدينگي از بازار سوداگري مستغلات و كالاها و خدمات به فعاليت‌هاي توليدي( به معناي اخص كلمه) و مقابله با تورم است. ولي امكانات بالقوه اين بازار با توجه به جمعيت و ابعاد اقتصاد ايران بسيار بيشتر از اين است و بايدبه خدمت گرفته شود، اما در دو سال اخير تعداد سهامداران جديدي كه وارد بازار سهام شده اند در همسنجي با سال 83 كاهش يافته است. (پايگاه اطلاع رسانی سازمان بورس اوراق بهادار تهران).
در زمينه سياستها مي‌توان عنوان داشت كه نگراني‌هاي اقتصادي كوتاه مدت دولت، كم توجهي به نقش كليدي بازار سهام در رشد اقتصادي بلندمدت، و حجم محدودتر معاملات و ارزش جاري آن در مقايسه با فعاليت‌هاي نظام بانكي موجب گرديده است، بازار سرمايه در تصميم‌گيري‌هاي دولت از اولويت بالايي برخوردار نباشد. انعكاس اين نوع نگاه دولت به صور زير ملاحظه مي‌شود:
• حفظ دستوري شاخص و ممانعت از سقوط آن از طريق بسته‌شدن نمادها و انتقال به تابلوي فرعي.
• حضور گسترده اشخاص حقوقي وابسته به دولت براي جمع‌آوري سهام در انتظار نوبت فروش.
• كنترل دولتي مديريت بازار سهام.
• توزيع مستقيم سهام عدالت به عنوان جايگزين و يا مكمل بزرگ واگذاري‌ها از طريق بازار سهام.
در سايه تصميمات و شرايط فوق بازار سهام با مشكلات و چالش‌هاي متعددي روبرو است. حاصل و نماد نهايي اين مشكلات بازده حقيقي منفي براي 2/3 ميليون نفر صاحبان سهام است كه براي عرضه امكانات مالي خود به ياري سرمايه‌گذاران و توليدكنندگان اقتصاد آمده بودند ولي اكنون به جاي پاداش و تشويق، پس‌اندازهاي خود را بر باد رفته مي‌بينند . افق روشني هم در مقابل آنان ديده نمي‌شود. بعضي از اين مشكلات عبارتند از:
• عدم شناخت درست مردم و مسئولان از جايگاه بالقوه بسيار مهم بازار سهام در رشد اقتصادي.
• اولويت پائين دولت براي حل مشكل بحران و سقوط بازار سهام در سالهاي84-1383 .
• بزرگ بودن نقش دولت در فعاليت‌هاي اقتصادي و وجود مقاومت ذاتي آن براي گسترش فعاليت‌هاي بخش خصوصي.
• قابليت پائين نقدن شدن سهام .
• ابهام در چگونگي اجراي خصوصي‌سازي و اجراي سياست های کلی اصل 44 قانون اساسي.
• سايه سنگين و غيرشفاف توزيع سهام عدالت بر بازار سهام. چگونگي عرضه احتمالي سهام عدالت در بازار سهام مشخص نيست و مي‌تواند به اشكال مختلف بازار سهام را متأثر سازد.
• نا مناسب بودن شرايط حضور سرمايه‌گذاران حقيقي و حقوقي خارجي در بازار سهام به منظور استفاده از ظرفيت منابع مالي آنها و انتقال فن آوري هاي جهاني.
اتخاذ و اجراي راهكارهاي علمي و عملياتي براي حل چالشهاي فوق و يا تخفيف آن گريز ناپذير است.

سياستهاي تجاري در جهت اتکاء بيشتر به درآمدهای نفتی و رکودتوليد

سياستهاي بازرگاني بخش مهمي از نظام انگيزشهاي مالي را در بر ميگيرد. اين سياستها شامل تعيين نرخ ارز ، تعرفه هاي بازرگاني و تدابير غير تعرفه اي در حمايت از صنايع داخلي و مشوقهاي صادراتي است. انتظار مي رود سياستهاي بازرگاني به نحوي تنظيم شود كه ضمن دستيابي به تعادل در بازرگاني خارجي، فعاليتهاي داخلي به صورت گزينشي و هدفمند مورد حمايت قرار گيرند و توان رقابتي لازم را در بازار جهاني كسب كنند.
در دو سال اخير ارزش واردات كشور در هر سال بالغ بر 41 ميليارد دلار بوده است(گزارش های بانک مرکزی). سيل واردات محصولات كشاورزي و صنعتي آسيب جدي بر فعاليتهاي توليدي كشور وارد مي كند. توليد كنندگان داخلي تحت فشار واردات کالاهای مصرفی كه از مجاري گمركي و يا به صورت قاچاق وارد مي شود هستند ، ولي دولت بدون توجه به عامل مهم آن که نرخ ارز رسمی ثابت به همراه تورم دو رقمی است، بيشتر در پی توصيه های فرهنگی به مردم برای خريد کالاهای داخلی است. استفاده از لنگر نرخ اسمي ارز براي مقابله با تورم زماني موجه است كه دولت همزمان با آن از طريق اعمال سياست پولي و مالي عوامل موثر بر نقدينگي را مهار كند . در غير اين صورت تعقيب سياست پولي و مالي انبساطي در کنار توسل به لنگر نرخ ارز، زمينه ساز ورشکستگي واحدهای توليدکننده کالاهای قابل مبادله و گسترش بخش های توليد کننده کالاهای غير قابل مبادله است ( بيماری هلندی).
خوشبختانه در دو سال اخير به رغم كاهش توان رقابتي اقتصاد كشور، صادرات غير نفتي افزايش يافته است. مي توان استدلال كرد كه اين افزايش در صورت تداوم تقويت ريال در مقابل ارزهاي خارجي استمرار نخواهد يافت . واقعيت اين است كه در سبد صادرات غير نفتي ايران كالاهاي انرژي بر مانند محصولات پتروشيمي، فلزات اساسي و محصولات كاني غير فلزي سهم عمده اي را دارند. با افزايش قيمت انرژي در بازار جهاني، هم قيمت اين كالاها افزايش مي يابد و هم صنايع انرژي بر كشور از يارانه پنهان بيشتري بهره مند مي شوند و كاهش توان رقابتي آنها از اين طريق جبران مي شود. گفتني است تقويت صادرات غير نفتي از طريق انرژي ارزاني كه در كالاهاي انرژي بر وجود دارد، فاقد توجيه اقتصادي است.
افزون بر آن، سياستهاي دولت در زمينه تعامل با كشورهاي بزرگ صنعتي سازنده نبوده و كشور را در وضعيت تحريم اقتصادي قرار داده است. محدوديتهاي اعمال شده توسط موسسات مالي بين المللي موجب مسدود شدن اعتبارات تجاري، فاينانس و ورود سرمايه خارجي به كشور مي شود و اين همه موجب اختلالات جدي در تجارت خارجي ايران شده است.
ممنوعيت صدور سيمان، آهن آلات ساختماني و برخي از كالاهاي كمياب به منظور جلوگيري از افزايش قيمت اين كالاها در بازار داخلي نيز سياست تجاری ديگري است كه توسط دولت به كار گرفته شده است. متاسفانه از اين طريق بازارهايي كه به زحمت بدست آمده از دست صادر كنندگان داخلي خارج شده و ورود مجدد به اين بازارها براي توليد كنندگان داخلي دشوار و پر هزينه خواهد شد.
پيامد استمرار شرايط فوق موجب تشديد نابرابريهاي اقتصادي ، تداوم بحران بيكاري، و کاهش رشد اقتصاد ملی خواهدبود. که ضرورت سريعتر اصلاح سياستهای تجاری حاکم را مطرح می نمايد.

محدوديت حجم سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي

سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي مي تواند شكاف پس انداز و سرمايه‌گذاري داخلی را كاهش دهد و از طريق ورود تكنولوژي پيشرفته و فنون مديريت جديد بر بهره وري و توان رقابتي اقتصاد كشور تاثير مثبت بر جاي گذارد و به واسطه دسترسي به مجاري بازاريابي و فروش شركتهاي فرا مليتي ورود به بازار جهاني را تسهيل نمايد.
در دوره برنامه سوم با تصويب قانون سرمايه‌گذاري خارجي و اصلاح قانون مالياتهاي مستقيم و بالاخره تنش زدايي در مناسبات بين الملي بستر مناسبي براي جذب سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي به وجود آمد و آمارهاي رسمي نيز مويد آن است.
درسالهاي اخير سياست کشور در قبال سرمايه‌گذاري خارجي دگرگون شد. مهمترين پروژه‌هاي سرمايه‌گذاري خارجي در صنعت خود رو سازي، مخابرات و فرودگاه امام زير سئوال رفت و از آن ميان، اجراي دو پروژه بزرگ منتفي شد. در وضعيتي كه فاينانس خارجي پروژه هاي سرمايه‌گذاري متوقف شده است و گشايش اعتبارات اسنادي براي كالاهاي وارداتي با مشكلات جدي مواجه گرديده است، انتظار نمي رود در زمينه جذب سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي موفقيتي نصيب دولت شود.
به رغم تحولات نامساعد ياد شده، اخيرا وزارت صنايع و معادن به نقل از سازمان سرمايه‌گذاري وزارت امور اقتصادي و دارايي خبر از تصويب طرحهاي سرمايه‌گذاري خارجي به مبلغ 5/10 ميليارد دلار مي دهد. در اين مورد توضيح اين نكته ضروري است كه تصويب مجوزهاي سرمايه‌گذاري به معناي تحقق سرمايه‌گذاري نيست. به همين دليل در آمارهاي انكتاد كه منبع معتبر بين المللي در اين حوزه است چنين دستاوردي به ثبت نرسيده و ارقام تحقق يافته حداکثر 5 درصد رقم اعلام شده است. نكته ديگر اين است كه در قانون سرمايه‌گذاري خارجي ايران فاينانس و بيع متقابل نيز در زمره سرمايه‌گذاري خارجي طبقه بندي شده است. اين اعتبارات تفاوت آشكار با سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي دارد. لذا به نظر می رسد ارقام وزارت صنايع ، تصوير درستي از سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي در كشور به دست نمي دهد.

ضرورت توجه بلند مدت به بازار كار

در پي نرخهاي رشد بالاي جمعيت در دهه‌هاي گذشته، جامعه ما با يك پديده جديد جمعيتي مواجه شده است. شناخت ويژگي‌هاي اين پديده و درك الزامات و پيامدهاي آن نيازمند روش و نگاه تازه‌اي به اين موضوع است. جمعيت در طول سالهاي 85-1355 بيش از دو برابر گشته و يك جمعيت 36 ميليوني زير 25 سال شكل گرفته است كه تا پايان قرن حاضر بر همه اركان اقتصادي و اجتماعي، به ويژه بازار كار كشور اثر گذارخواهد بود. با توجه به اين عرضه بالقوه نيروي كار، اگر نرخ مشاركت فعلي افزايش چندانی نيابد ، براي آن كه نرخ بيکاري نيز در سطح قابل تحملي قرار بگيرد، لازم است سالانه نزديک به يک ميليون فرصت شغلي براي يک دوره طولاني در کشور بوجود آيد.
بر اساس آمارهاي اعلام شده در طول سالهاي1385-1365 نزديك به 9474 هزار فرصت شغلي ايجاد شده است (يعني سالانه حدود 474 هزار فرصت شغلي )كه هر چند دستاورد در خور توجهي براي كشور محسوب مي گردد، با نياز به ايجاد يك ميليون شغل در سال فاصله زيادي دارد. از اين گذشته نکته مهمی که بايد به آن توجه شود، متفاوت بودن فرصت شغلی از اشتغال است. اخيرا دولت اعلام کرد که در 18 ماه گذشته دو ميليون شغل ايجاد شده است. بايد توجه کرد که اگر حتی اين رقم درست باشد و حقيقتاً اعتبارات اشتغال زای ارائه شده، به تحقق اين حجم از فرصت شغلی انجاميده باشد، اين به معنی افزايش اشتغال کلی کشور به اندازه دو ميليون شغل نيست. چه بسا هنگامی که دولت با ارائه تسهيلات اشتغال زا به يک بخش از متقاضيان، برای آنها فرصت شغلی ايجاد می کند، همزمان در بخش ديگری از اقتصاد، شاغلان موجود در حال اخراج يا بيکار شدن هستند. بنابراين نه اعطای تسهيلات اشتغال زا به منزله ايجاد قطعی شغل است (چون بسياری از اين اعتبارات در موضع خود مصرف نمی شوند) و نه ايجاد فرصت شغلی به مفهوم افزايش اشتغال است. (گزيده نتايج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1385 ، مرکز آمار ايران)
علاوه بر اين امروزه در سطح جهان ايجاد کار شايسته يکي از اهداف اساسي دولتها محسوب مي شود و کارشناسان و سياستگذاران بر اين باورند که صرف ايجاد فرصت شغلي ديگر کافي نيست. کار شايسته داراي چهار رکن ايجاد اشتغال مولد، اعتلاي حقوق کار ،گسترش تامين اجتماعي و افزايش گفتگوهاي اجتماعي است .
اينک بايد پرسيد که :
1- چه تحول ساختاري از منظر نگرش ها، نهادها و قوانين صورت گرفته است که انتظار برود در سالهاي آتي تا سقف يک ميليون فرصت شغلي_ که از پايداری مطلوبی هم برخوردار باشد_ پديد آيد؟
2- چه تحول ساختاري از منظر رشد اقتصادي، ميزان سرمايه‌گذاري و موجودي دانش در سطح مديريت بنگاههاي فعلي و ايجاد بنگاههاي جديد صورت خواهد گرفت تا فرصت هاي شغلي مورد انتظار ايجاد شود؟
3 -آيا انگيزش ها و رژيم نهادي اقتصادي و سياسي مناسب و جديدي براي استفاده وسيع و كارآمد از دانش موجود جهاني براي توسعه ياد گيري، نوآوري و ايجاد فرصت هاي كارآفريني به وجود آمده است؟
4- آيا زيرساختهاي اطلاعاتي و ارتباطي پويا ، قابل رقابت و نوآور كه مي تواند مقدمه اي براي نيل به اقتصاد دانش باشد به وجود آمده است؟
در اين راستا موضوعاتي قابل طرح هستند كه در چهار چوب بنگاههاي اقتصادي و منابع انساني بايد مورد تامل قرار گيرند :
1. ميزان پايداري و ثبات بازار كار از سوي بخش تقاضاي اين بازار بسيار شکننده است و با هرگونه سياستگذاري کلان بدون توجه به آثار آن در بازار کار وضعيت به مراتب حادتر خواهد شد.
2. براي پاسخگوئي به عرضه جديد نيروي كار و تاسيس بنگاه هاي جديد، لازم است به مزيت هاي نسبي اقتصاد ايران با توجه به "آثار جهاني شدن بر بازار نهاده ها و محصول" ، "رشد بدون اشتغال" و "دانش بر شدن اقتصادها" توجه شود.
3. با توجه به اين که نسبت پس انداز و سرمايه‌گذاري به توليد ناخالص داخلي کشور در حد قابل قبولي مي باشد و افزايش آن تقريبا بسيار دشوار مي نمايد، از اين پس بايد به فکر افزايش کارايي سرمايه‌گذاري بود و به طور جدي از طولاني شدن اجراي طرح هاي عمراني و تعريف طرحهاي جديد اجتناب كرد.
4. با توجه به مشكلات داخلي و خارجي فرا روي بنگاهها ، بايد وقت و سرمايه هاي زيادي مصروف فعاليت هاي آموزشي بنگاهها و سازمانها شود و اين مسئله که چه كساني ، چه آموزش هايي بايد ببينند در دستور کار قرار بگيرد.
5. در بسياري از مناطق جهان، کاهش ارتباط بين رشد اقتصادي و اشتغال يك واقعيت ملموس است. از اينرو گرچه در هدف گذاري اقتصاد كلان، ايجاد اشتغال بايد در كانون توجه سياستگزاران قرار گيرد ولي در عين حال توجه به مبادله احتمالي ساير اهداف اقتصاد كلان با اشتغال ضروري است.
6. اقتصاد ايران تاکنون همه هزينه هاي لازم را براي تجهيز و مهيا کردن اين جمعيت پرداخت کرده است ، اينک مي تواند با ايجاد اشتغال از اين مزيت در حوزه توليد نيز برخوردار گردد.
ملاحظات فوق بيانگر سنگيني و پيچيدگي وظيفه دولت در ساماندهي بازار كار است. توجه شود كه ايجاد اشتغال در درجه اول از وظايف بخش خصوصي است و وظيفه دولت در اين زمينه ايجاد فضاي مساعد کسب و کار برای حل معضل اشتغال توسط بخش خصوصی است.

كم‌توجهي به خصوصي‌سازي و اجراي سياست های کلی اصل44 قانون اساسي

ناکارآمدي بخش دولتي در فعاليت هاي اقتصادي و ضرورت استفاده از توان بالاي بخش خصوصي، مسئولان كشور و مجمع تشخيص مصلحت نظام را بر آن داشته است که با تصويب سياست هاي کلي اصل 44 قانون اساسي گام مهمي در جهت محول کردن نقش بيشتر به بخش خصوصي در حوزه تصديهاي اقتصادي بردارند. مي توان گفت سرنوشت آينده اقتصاد كشور تا حد زيادي در گروي اجراي موفقيت آميز اين سياستها در طول دوره برنامه هاي چهارم و پنجم است. ولی بر خورد دولت با سياست هاي اجرايي اصل 44 توام با وقفه زماني و سياست صبر و انتظار بوده است.
بند (الف) سياست هاي كلي اصل 44 ناظر به تدابيري است كه از بزرگ شدن بخش دولتي جلو گيري مي كند و حوزه فعاليتهاي بخش خصوصي و تعاوني را گسترش مي دهد. ممنوعيت دولت از انجام فعاليتهاي جديد خارج از موارد صدر اصل 44 و الزام آن به واگذاري سالانه 20 درصد اين قبيل فعاليتها تا پايان برنامه چهارم، در زمره مهمترين تدابيري است كه براي جلوگيري از بزرگ شدن دولت اتخاذ شده است. عملکرد دولت در دو سال اخير در راستاي اين بند نبوده است. بدين معني که با واگذاري اجراي بسياري از طرحهاي عمراني به نهادهاي وابسته به دولت خلاف اين بند عمل کرده است. از اين گذشته در زمينه واگذاري سالانه 20 درصد فعاليتهاي ياد شده به بخش خصوصي نيز دولت ناکام بوده است.
به موجب بند (الف) سياست ها، بخش خصوصي همچنين مي تواند در صنايع بزرگ و مادر و معادن ( به استثناي نفت و گاز) و كليه امور پست و مخابرات (به استثناي شبكه هاي مادر مخابراتي و امور واگذاري فركانس و شبكه هاي اصلي)، سرمايه‌گذاري كند. دولت در جهت برداشتن موانع سرمايه‌گذاري بخش خصوصي در حوزه هاي فوق گام مشخصي برنداشته است.
بند (ب) سياست هاي كلي اصل 44 ناظر به تقويت بخش تعاوني در اقتصاد كشور است. در اين بند هدف كمي 25 درصد تا پايان برنامه پنجم براي سهم بخش تعاوني تعيين شده است. دولت موظف شده است از طريق انگيزشهاي مالي، رفع محدوديتهاي قانوني و آموزشهاي فني و حرفه اي و تاسيس تعاونيها براي سه دهك اول جامعه بكوشد. تلاش دولت در اين زمينه چشمگير بوده است ولي از نتايج اين تلاشها تحليل روشني در دست نيست.
بند (ج) سياستهاي كلي اصل 44 ناظر به واگذاري فعاليتها و بنگاههاي دولتي است. به موجب اين بند واگذاري 80 درصد از سهام بنگاههاي دولتي مشمول صدر اصل 44 به بخشهاي خصوصي، شركتهاي تعاوني سهامي عام و بنگاه هاي عمومي غير دولتي مجاز شناخته شده است.20 درصد بقيه درمالکيت دولت باقي مي ماند. در راستاي اين امر دولت تصميم گرفته است نيمي از 80 در صد را به صورت سبد نامشخصي از سهام تحت عنوان سهام عدالت به اقشار کم درآمد هديه نمايد و40 درصد آن رابه بخش خصوصي واگذار كند. در اين راستا دولت اقدام به تاسيس شرکت کارگذاري سهام عدالت کرده است. سهامداران اين شرکت شامل دولت و شرکت هاي سرمايه‌گذاري استاني هستند و مالکيت بخش بزرگی از سهام شرکتهاي صدر اصل 44 به اين شرکت منتقل خواهد شد. افزون بر اين دولت اقدام به ايجاد 30 شرکت سرمايه‌گذاري استاني و 337 شرکت تعاوني شهرستاني کرده است.
در زمينه مالکيت و مديريت شرکت هاي صدر اصل 44 ابهامات فراواني وجود دارد. اين ابهامات مي تواند به فساد مالي، رانت جويي ،سوء مديريت بيشتر، تداخل گرايشات سياسي در تصميمات اقتصادي، افزايش نقدينگي، وافزايش مصرف جامعه بيانجامد. توجه شود ارزش سهام عدالت بر اساس برآوردهاي صورت گرفته تاپايان سال 86 بالغ بر رقمي معادل 50 درصد از کل نقدينگي کشور خواهد بود. در شکل فعلی خود سهام عدالت برگه ای دال بر تعهد دولت است.در صورت آغاز فروش سهام عدالت در بازار ثانويه ، اين قدرت خريد عظيم می تواند ضربه تورمی بزرگ ديگری به کل اقتصاد باشد.
مهمترين مشکل اين است که عملا دولت مالک 20 درصد سهام شرکت هاي صدر اصل 44 خواهد بود و شرکت کارگزاري سهام عدالت نيز که در سازمان خصوصي سازي شکل گرفته 40 درصد سهام اين شرکت ها را در اختيار خواهد داشت. بدين ترتيب مديريت اين شرکت ها همچنان در دست دولت باقي خواهد ماند. بنابر اين چه دليلي براي بهبود کارايي اين شرکت ها وجود دارد.
بعلاوه عملا ميان مالکيت و مديريت در داخل بخش دولتي نيز مشکل به وجود خواهد آمد. بدين معني که شرکت کارگزاري سهام عدالت- در کنار مالکيت 20 درصدی دولت_ خود را در مديريت شرکتهای واگذارشده ذيسهم می داند.گرچه اين شرکت عملا نخواهد توانست شرکتهاي تحت پوشش را اداره کند و مديريت اين شرکت ها همچون گذشته در اختيار شرکت هاي مادر تخصصي باقي خواهد ماند، اين مشکل مي تواند به سو مديريت در شركت هاي دولتي دامن زند.
کار گسترده و سريع کارشناسي براي احتراز از تشديد ناکارآمدي هاي حاصل از خصوصي سازي به روش فوق ضروري است. ادامه ابهامات و نااطميناني ها شرايط را دشوارتر خواهد کرد.

نامساعد شدن فضاي کسب و کار

در ميان اقتصاد دانان بر سر اين نكته كه اجراي سياست هاي كلي اصل 44 قانون اساسي و نيز ايجاد فرصت هاي اشتغال و درآمدبيشتر در اقتصاد كشور مستلزم توانمند سازي بخش خصوصي از طريق كاستن از هزينه ها و ريسك هاي عاملان خصوصي و برداشتن موانع رقابت براي آن است، اتفاق نظر وجود دارد. متاسفانه به رغم اعلام رسمي دولت مبني بر پيگيري اهداف فوق، سياست ها و رفتارهاي دولت در دو سال اخير در جهت تحقق اين اهداف سمت گيري نشده و فضاي سرمايه گذاري و کسب و کار را نا مساعدتر كرده است.
يكي از عوامل موثر بر هزينه هاي بخش خصوصي فساد اداري است. دولت نهم مبارزه با فساد و رانت جويي را در دستور كار خود قرار داده است. اما نه تنها در اين زمينه اقدامي مشخص صورت نگرفته بلكه با دخالت نا مناسب در بازار كالاها و بازار سرمايه ناخواسته بستر مساعدي را براي فساد و رانت جويي بيشتر به وجود آورده است. بر خلاف ادعاهاي رسمي، آمارهاي بين المللي بيانگر سقوط 13 پله اي ايران از نظر مبارزه با فساد است(شفافيت بين المللی ، 2006 ).
نگاه دولت به بخش خصوصي بزرگ و مستقل منفي است. بهمين جهت دولت در دو سال اخير در صدد تقويت جايگاه بخش خصوصي خرده پا و كوچك در اقتصاد كشور بر آمده است. غافل از اين كه وجود بنگاه هاي بزرگ و كوچك در كنار هم براي دست يابي به كارايي اقتصادي و توان رقابتي ضروري است.
دخالت هاي شديد دولت در بازار پول و سرمايه ، بخش مالي کشور را در معرض مخاطرات جدي ورشکستگي قرار داده و در کنار آن نيز تبعات بلند مدت منفي بر توسعه بخش حقيقي داشته است. افزايش تسهيلات تكليفي بانك ها و الزام بانك ها به تخصيص منابع يارانه اي بيشتر به طرح هاي موسوم به زود بازده و اشتغال زا ، نه تنها سيستم بانكي را در معرض هزينه افزايش مطالبات مشكوك الوصول قرار داده، بلكه دسترسي مديران شركت هاي خصوصي را به اعتبارت بانکي محدودتر کرده است . در چنين وضعيتي تامين مالي سرمايه‌گذاري هاي بزرگ براي کسب و کار دشوارتر شده است.
در وضعيتي كه موانع ورود به كسب و كار و خروج از آن زياد است، در معاملات دولتي و سرمايه‌گذاريهاي عمراني ، برای شركتهاي دولتي به زيان شركتهاي خصوصي حق تقدم قائل مي شويم، بازارهاي مالي در انحصار دولت است، هنوز قانون رقابت و سياست رقابتي از قوه به فعل در نيامده است و زير ساختهاي فيزيكي در زمان و مكان مناسب در دسترس نيست، مي توان گفت هنوز موانع رقابت در اقتصاد ايران بالا است.
مداخله دولت در زمينه نرخ گذاري رسمي تعدادي از كالاها نيز موجب خسران زياد بخش خصوصي و زيان دهي سرمايه‌گذاري هاي انجام شده در برخي از فعاليت هاي اقتصادي شده است. نمونه بارز اين مداخلات را مي توان در مورد سيمان و آهن آلات ساختماني ديد.
مي توان نتيجه گرفت كه سياست هاي دولت با بالا بردن هزينه بخش خصوصي بر فرصت ها و انگيزه هاي شركت هاي خصوصي( اعم از داخلي و خارجي) براي سرمايه‌گذاري و توليد تاثير منفي بر جاي گذارده و توان مشارکت بخش خصوصي را به ويژه در فعاليت هاي اقتصادي تضعيف نموده است. در اين شرايط نمي توان انتظار داشت كه بخش خصوصي به رشد سريع دست يابد و در سايه رشد دراز مدت سهم آن در توليد ناخالص داخلي در همسنجي با بخش عمومي چنان افزايش يابد كه نقش فائقه را در اقتصاد كشور ايفا كند.

پايداری فقر و نابرابري

فقر و نابرابري محصول عملكرد نظام اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي جامعه است. پديده اي عارضي نيست كه بتواند از طريق برخوردهاي احساسي و مقطعي مرتفع گردد. ايران از چنان قابليت هاي توليدی بالايي برخوردار است كه وجود اشكال تاثر بار فقر و نابرابري در آن موجب سر افكندگي هر ايراني است. فقر و نابرابري كه به دليل گستردگي، بخشي از تصوير دائمي جامعه شده است، اين پرسش را در اذهان مطرح مي كند كه چه كسي مسئول نابساماني ها است و نقش تشكيلات پرهزينه دولتي و نهادهاي غير دولتي كه از رديف بودجه هاي دولتي نيز برخوردارند چيست؟
گرچه اين پديده محصول دولت فعلي نيست و بخش زيادي از آن ميراث دولت هاي گذشته است و راه حل آن نيز آسان و سريع نيست، اما آنچه كه سهم دولت نهم را در اين نابساماني ها برجسته مي كند تقارن شعارهاي عدالت محور از يك سو و گسترش پديده فقر و فساد و نابرابري هاي تحقير كننده عزت انسان هاي محروم از سوي ديگر است.
از ابتداي دولت نهم بيم آن مي رفت كه تاكيدات فاقد پشتوانه هاي علمي و عملي بر عدالت محور بودن سياست هاي اقتصادي دولت، دير يا زود نتايجي مشابه پديده هاي آمريكاي لاتيني آن را در پي داشته باشد كه در آنها قربانيان اصلي، خود محرومين و فقرا بوده اند. اگر شعارهاي عدالت محور بتواند در كوتاه مدت كثيري از قربانيان بي عدالتي هاي اقتصادي را مجذوب كند اما در ميان مدت آسيب ها و سرخوردگي هاي ناشي از عدم تحقق انتظارات و وعده هاي غير عملي مي تواند براي هر جامعه اي ، به ويژه جامعه جوان ما، جبران ناپذير باشد.
بدون داشتن يك درك منسجم از عدالت که اسناد منتشره از سوي دولت نهم شواهدي از آن را عرضه نكرده است ، نمي توان اميدي به موفقيت طرح هاي خلق الساعه داشت. در مقابل ارائه و اجراي طرح هاي غير منسجم و غير متجانس، رانت جوياني را كه هدف حمله شعارهاي دولت بوده اند، بيش از هر گروه ديگري اميدوار كرده است كه برندگان اصلي سياست هاي اقتصادي و شعار هاي عدالت محور دولت نهم باشند. به عنوان نمونه، روشهاي غير علمي برقراري عدالت تحت عنوان مبارزه با بيكاري، فقر و حمايت از گروههاي كم درآمد كه بهانه اي براي تزريق بي سابقه درآمدهاي نفتي نيز بوده، تورم لجام گسيخته اي را به ويژه در بخش مسكن در پي داشته است كه نتيجه آن از يك سو ثروتهاي كلاني را براي گروهي قليل با درآمدهاي بالا فراهم آورده است و از سوي ديگر اميد جوانان و گروههاي كم درآمد براي تامين مسكن مناسب ، هر چند كوچك را از ميان برده است. چنين روشهايي بيش از آن كه موجب آرامش و اعتماد در جامعه شده باشد، كاهش اعتماد عمومي را نسبت به عملكرد دولت در پي داشته و دارد .
هيچ جامعه ای صرفا با تزريق منابع مالی رايگان به توسعه دست نيافته است. مادامي كه جامعه در دوران بحراني آزموده نشود، فرهنگ مقاومت، صبر، قناعت ، همدردي، مشاركت، سخت كوشي و تلاش شكل نمي گيرد. هيچ جامعه اي بدون طي اين فرايند به توسعه دست نيافته است و جامعه ما نيز مستثني از اين قاعده نيست. شيوه كنوني تزريق پول نفت براي حل معضلات اقتصادي اين امكان را از جامعه گرفته است و در عوض روحيه تسليم، توقع بدون تلاش، بي صبري، مصرف طلبي و اسراف، نفع طلبي و فردگرايي منحط ، تن پروري و زياده خواهي را ترويج مي كند و حاصلي جز سفله پروري و ريا در پي نداشته و ندارد.
راه حل پايه اي براي حل معضل فقر و نابرابري توجه علمي به ساز و كار عملياتي آن است. فقط با اصلاح و كارآمدي مجموعه نظام اقتصادي و اجتماعي مي توان با اين پديده به صورت ريشه اي و پايدار برخورد نمود. توجه صرف دولت به اهداي كمك به گروه هاي كم درآمد، بيانگر نگرش احساسي (نه علمي) به يك معضل پيچيده است.
با اتکا به گشايش هاي درآمدي نفتی ايجادشده هم مي توان با سرمايه‌گذاري هاي بزرگ ملي، فرصتهاي شغلي با بهره وري بالا براي گروه هاي كم درآمد و بيكار فراهم نمود و هم مي توان راهبرد توانمندسازي اقتصادي و اجتماعي فقيران را از طريق ايجاد، تثبيت و تقويت تشکل هاي اقتصادي و اجتماعي ، مهارت افزايي ، بسط ظرفيتهاي جسمي و فکري براي نوآوري، کارآفريني و تجهيز سرمايه هاي کوچک وتامين مالي خرد اقتصادي مورد توجه قرار داد.

سياست هاي منطقه‌اي و تضعيف نهاد برنامه ريزی در استانها

در دو سال گذشته سفرهاي استاني به عنوان سياست محوري دولت نهم براي تسريع عمران و توسعه استان ها و مناطق كشور شناخته شده و تاكنون 29 سفر ( تقريباً در همه استانهاي كشور ) انجام شده است. صرفنظر از نقدهاي مهمي كه بر اصل اين سفرها به عنوان ابزار برنامه ريزي توسعه استانها، چند و چون فرايند آماده سازي مصوبات ، و تامين منابع مالی آن وجود دارد، محتواي مصوبات موجود بسيار قابل تأمل است. در غالب موارد راهبردهاي بلندمدت توسعه استان ها، اسناد كارشناسي موجود، ملاحظات آمايشي و الزامات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خاص مناطق و معيارهاي اهميت و معناداري توسعه مورد توجه قرار نگرفته است. مصوبات با محتوايي كم و بيش يكسان، صدها و بلكه هزاران پروژه كوچك و بزرگ عمراني را برمبناي رويه هاي از بالا به پائين، با رويكردي كاملاً فيزيكي و باور تلويحي به معجزه آفريني منابع مالی در دستور اجرا قرار داده است.
از ميان حدود 3 هزار بند مصوب ، مسايل مهم نهادي توسعه استانها کمتر مورد توجه قرار گرفته است . همچنان بهبود حقوق مالکيت، برقراري استانداردها، ارتقاء مشاركت ،تقويت نظام كارفرمايي، توانمند سازي نهادهاي مدني و تشكل هاي اقتصادي، ايجاد ظرفيت هاي پيمانكاري، كارآمد سازي دارايي هاي خرد، و نظام انگيزش مورد غفلت قرار گرفته است.
علاوه بر اين از مهر ماه سال گذشته با دستور ادغام سازمان مديريت استان ها دراستانداري ها ، مهمترين نهاد توسعه اي استان ها با بلاتكليفي و تعليق کامل مواجه شده است. اين تصميم با ايرادها و اشكالات حقوقی ، اداري، اقتصادي و مالي بسياري مواجه است. از جمله اين تصميم با قانون اساسي، قانون برنامه و بودجه، قانون محاسبات عمومي و قانون برنامه چهارم در تعارض جدي است . جايگاه نهاد برنامه ريزي توسعه در سطح ملي و استانها تضعيف شده و ارتباط سازماني، نحوه پاسخگويي و كنترل و نظارتهاي مالي و بودجه اي با ابهامات بسيار زيادي مواجه شده است . به رغم مخالفت هاي صريح نهادهاي مسئول قانوني، كارشناسان و صاحبنظران و نمايندگان محترم مجلس ازجمله برخي از همكاران و همفكران نزديك به دولت، ادغام سازمان هاي مديريت و برنامه‌ريزي استان ها در استانداري ها بود، تصميم‌سازي و تصميم‌گيري کارشناسانه و بيطرفانه براي توسعه بلندمدت استان ها را با مخاطرات جدي مواجه كرده است.


اهميت تعامل با جهان خارج

نظريه اقتصادي معاصر بيانگر آن است كه در دنياي جهاني شده امروز هيچ كشوري نمي تواند بدون تعامل سازنده با دنياي خارج به توسعه اقتصادي و رشد و شكوفايي دست يابد. از همين منظر برنامه چهارم و سند چشم انداز كه سند وفاق ملّي است، تعامل سازنده با جهان خارج را مورد توجه خاص قرار داده است. امكانات كشورهاي ديگر به جهت سرمايه‌گذاري مستقيم خارجي ، بهره‌مند شدن از فن‌آوري‌هاي گسترده بشري، و تأمين فضاي مناسب براي فعالان اقتصادي ايران در تأمين رشد اقتصادي بالاتر حال و آينده و رفاه مردم كشور سهم قابل توجهي دارد. در بعضي از بخش‌ها مانند مؤسسات بانكي، نقل و انتقالات مالي، تجارت بين‌الملل، گردش فعاليت‌ها موكول و محدود به رعايت ضوابط جامعه بين‌الملل است. ناديده گرفتن تعامل مناسب جهاني هزينه سنگيني را بر اقتصاد امروز كشور و نسل‌هاي آتي تحميل مي‌نمايد.
از جهت تنش های بين المللی هزينه‌هاي تحميلي به اقتصاد كشور ناچيز گرفته مي‌شود و تحليل‌هاي روشني در اين زمينه ارائه نمي‌شود تا در تصميم‌گيري هاي سياسي و ملي مسئولان و مردم ملحوظ گردد. اين درست در زمانی است كه خوشبختانه كشور فرصت‌هاي طلايي خوبي نيز براي بهره‌مندي بيشتر از امكانات اقتصادي جهان دارد، ولي از اين فرصت‌ها كه در مواردي بخشي از هزينه‌هاي آن را نيز اقتصاد كشور پرداخته است بهره‌مند نمي شود. در مقابل اقتصادهاي كوچك و بزرگ متعددي در همسايگي كشور و يا در شرق دور وجود دارند كه با حفظ ارزش‌ها و منافع ملّي از تعامل مناسب جهاني و فرصت‌هاي موجود و حتی فرصت های فراهم شده توسط اقتصاد ايران استفاده کرده و نه تنها بر رشد بالاتری دست يافته اند، بلکه بر تصميمات جهاني نيز تأثيرگذار تر شده‌اند.
کاهش سرمايه اجتماعي:
شايد اکنون ـ پس از نزديک به دو سال مديريت دولت نهم ـ اين پرسش اساسي پيش آمده باشد که چرا به رغم فرصت تاريخی و استثنايی افزايش قيمت های نفت و اين همه تلاش و سياست گذاري وتزريق منابع مالي و اعتباري به اقتصاد ايران، تحرک لازم در اقتصاد مشاهده نمي شود و مشکلاتي که دولتمردان جديد بر مبناي آنها دولت هاي پيشين را به ناتواني متهم مي کردند، همچنان باقي است. متاسفانه اين حکايت، در تاريخ معاصر ايران داستاني مکرر است. مسئولان جديد تا دريابند که اقتصاد را قاعده مندي هايي است، چه هزينه ها که تحميل نشده است و تا فرصت يابند كه اين تجربه پرهزينه را به کار بندند و در رفتارهاي غيرقابل پيش بيني خود تجديد نظر کنند و عقل عرفي کارشناسانه را جايگزين تصميمات يکباره آرماني کنند، فرصت آنان منقضي شده است و بايد امارت به ديگري بسپارند.
اما حاصل اين رفت و برگشت هاي مکرر سياستي، و حاصل اين سياست هاي يکباره و بي نتيجه، علاوه بر هزينه هاي سنگين اجراي آنها، چيزي نيست جز فرو ريختن ديوارهاي اعتماد ملي. اين نکته همان چيزي است که بايد چشم اسفنديار اقتصاد ايران خواند. دولت ها مي آيند و مي روند ـ و البته با تمام نيرو و گاه خالصانه مي کوشند گامي در جهت برون رفت اقتصاد ايران از اين در ماندگي تاريخي بردارند ـ اما آنچه برجاي مي گذراند، بي ثباتي و بي اعتمادي است . اعتماد، ماده سازنده «سرمايه اجتماعي» است و شكل گيري سرمايه اجتماعي پرهزينه ترين و تدريجي ترين فرايند در مسير توسعه ملتها است.
در نظريه پردازي توسعه، جامعه شناسان و اقتصاددانان همنوا شده اند که نقطه مرکزي توسعه، «سرمايه اجتماعي» است. از اين ديدگاه سرمايه اجتماعي در مقايسه با دو گونه ديگر سرمايه (اقتصادي و انساني) نقش زيربنايي دارد. يعني بدون وجود سطح معيني از سرمايه اجتماعي، نمي توان با سرمايه‌گذاري مالي يا سرمايه‌گذاري در نيروي انساني به توسعه دست يافت. مشاهده شده است که تنها بر بستر سرمايه اجتماعي است که مي توان سرمايه اقتصادي را به بازدهي انداخت و سرمايه انساني را پويا ساخت.
گاه دولت ها ـ با وجودي که مي کوشند با تشويق سرمايه‌گذاري اقتصادي، توليد را تحرک بخشند ـ خود عامل تخريب سرمايه اجتماعي مي شوند و بنابراين بر سر شاخ، بن مي برند. راز اين که سالهاست دولت ها در اقتصاد ايران سرمايه‌گذاري مي كنند ولي نتيجه نمي گيرند، در همين جاست. بعضی از شواهد نشان می دهد که سرمايه اجتماعي در ايران وارد دامنه نزولي خود شده است . سرمايه اجتماعي متغيري خود افزاست. اگر به رشد بيفتد نرخ رشد خود را تشديد مي کند و اگر وارد فرايند کاهش شود خود را به سقوط مي کشاند. اگر حکومت در ايران با يک چالش اساسي روبه رو باشد همانا کاهش سرمايه اجتماعي است.
جامعه شناسان يکی از مولفه های مهم سرمايه اجتماعي را «اعتماد عام» مي دانند. و اعتماد مردم به دولت و مراجع رسمي بخش مهمی از اعتماد عام است. هيچ آفتي براي اعتماد مردم به دولت بيش از بي ثباتي سياست ها، شتابزدگي تصميمات و اتخاذ سياست هاي بلند پروازانه نيست. مردم اين ها را خوب مي فهمند و در تصميمات اقتصادي خود دخالت ميدهند. مردم چگونه به دولت اعتماد کنند و سرمايه هاي خود را از طريق سرمايه‌گذاري در معرض خطر بگذارند و زمين گير کنند، در حالي که بارها و بارها ديده اند که سرمايه ها و دارايي هايشان با يک سخنراني در معرض تهديد و نابودي قرار گرفته است، تجارتشان به يک باره با يک تصميم ناگهاني دولت ممنوع شده است و يا تجار بزرگشان ـ حتي اگر خطا کار ـ از طريق رسانه هاي عمومي بي حرمت شده اند. مردم چگونه به تصميمات و قول و قرارهاي يک دولت اعتماد کنند در حالي که مي بينند يک شبه يک وزير عزل مي شود بدون آن که بدانند عملکرد او چگونه يا تخلف و قصور او چه بوده است. مردم چگونه اعتماد کنند وقتي همه تجربه هاي پرهزينه گذشته انکار و بر تجارب تازه ناشناخته اصرار مي شود؟ در شرايطی که تصميمات کليدی اقتصادی نه تنها به تاخير می افتد بلکه پس از تصميم گيری ، مجددا مصوبات با دستورهای متناقض، اجرا نمي شوند و يا مورد ترديد قرار می گيرند، اعتماد چگونه می تواند شکل بگيرد؟
جهش های اقتصادی ، حاصل حضور نيروهای خلاق فکری و اقتصادی در عرصه عمل است و اين نيروها معمولا تصميم های خود را بر عقلانيتی تاريخی استوار می سازند. اگر رفتار دولتيان از ثبات و عقلانيت کافی برخوردار نباشد، عقلانيت تاريخی به اين نيروهای خط شکن در حوزه های فناوری ، توليد و تجارت علامت می دهد و سطح اعتماد آنان را نسبت به دولت و رفتارهای آن کاهش می دهد.برای نيرو های خلاق در عرصه اقتصاد ، همه رفتارهای بی قاعده دولت ، علامتی برای بی اعتمادی به فضای کسب و کار تلقی می شود.
مثلا آنان تجربه تلخ برنامه پنجم پيش از انقلاب را در خاطر دارند که دولت _ عليرغم مخالفت و انتقادهای اقتصاد دانان و حتی رياست وقت سازمان برنامه و بودجه _ با استفاده بی رويه از افزايش در امدهای نفتی چه بی ثباتی ها که برای اقتصاد به ارمغان نياورد. همچنين در دوره اخير تصميم گيری يکباره برای عدم تغيير ساعت رسمی و ناديده گرفتن تجربه گذشته ايران و ساير کشورها در اين زمينه ( که سالانه موجب سوزاندن ميليارد ها تومان نفت و گاز برای توليد برق می شود)، تصميم گيری های بی ثبات و يکباره در مورد عدم تغيير و سپس تغيير قيمت بنزين يا سهميه بندی بنزين ، تغيير يکباره ساعات کار بانکها ، تعيين آمرانه نرخ سود بانک ها بدون توجه به نظرات کارشناسان بانک مرکزی ، مداخله در مديريت بانک های خصوصی و مبارزه های شعاری با مفاسد اقتصادی ، همه شاخص هايی هستند که اعتماد عام نيروهای خلاق اقتصاد را نسبت به مراجع رسمی کاهش داده و موجب افول سرمايه اجتماعی شده است.
بازسازي سرمايه اجتماعي، گرچه ظاهرا يک اقدام اجتماعي است اما ضروري ترين اقدام اقتصادي است که دولت بايد آغاز کند و براي اين منظور توقف سياست هاي مختل کننده نظم اقتصادي و اجتماعي، شرط نخست است. بر اين اساس توصيه موکد اين است که دولت ـ به عنوان يک عامل مهم تاثير گذار بر سرمايه اجتماعي ـ نه تنها در رفتارها و تصميمات خود به تاثير آنها بر سرمايه اجتماعي توجه کند، بلکه اندازه گيري منظم و ادواري سرمايه اجتماعي کشور را نيز در دستور کار خود قراردهد.

سخن آخر

همانگونه که گروهي از استادان اقتصاد در خرداد ماه سال 1385 در نامه اي خطاب به مقام محترم رياست جمهوری عنوان كرده بودند، مشکلات ساختاري اقتصاد ايران تنها نتيجه عملکرد دولت نهم نيست و تلاش هاي اين دولت براي برون رفت از اين مشکلات ناديده نمي ماند. بعلاوه روشن است كه حل مسائل ساختاري اقتصاد ايران در كوتاه مدت و حتي در طول يک برنامه توسعه امكان پذير نيست. با توجه به اين امر معيار در داوري سياستها و برنامه هاي دولت نهم ميزان انطباق آنها با مباني نظري علم اقتصاد و حركت در جهت حل مشكلات ساختاري اقتصاد ايران و يا تشديد آن بوده است.
در علم اقتصاد همانند همه علوم ديگر قانونمندي ها حاکم بر پديده ها است. تحقق اهداف از جمله عدالت فقط از طريق اين قانونمندي ها ممکن است. متاسفانه در دولت نهم در اتخاذ سياست ها ، علم اقتصاد غريب مانده است و همان گونه که در بخش هاي متعدد نامه ملاحظه شد، هزينه تصميمات غير علمي وشتابزده بسيار سنگين و غير قابل بازگشت است که در نهايت توسط مردم ايران و به ويژه گروه هاي کم درآمد پرداخت مي شود.
بنا به مراتب فوق انتظار می رود ، دولت نهم با عنايت به نکات عنوان شده در اتخاذ سياستها و تدابير اقتصادي، مباني نظري علم اقتصاد و تجربه غني دولتهاي قبلي را در اين عرصه ناديده نگيرد تا از اين طريق موفقيت دولت در زمينه های اقتصادی به ويژه حصول عدالت اجتماعي و رشد اقتصادي تامين گردد. گزيده اي از بسيار ، خالصانه عنوان شد، باشد که فردا در پيشگاه پروردگار يکتا وملت صبور و بزرگوار ايران شرمنده نباشيم

فهرست امضاءكنندگان نامه به مقام محترم رياست جمهوري اسلامي ايران

رديف نام نام خانوادگي دانشگاه محل تدريس
1 دكتر عزيز آرمن دانشگاه شهيد چمران اهواز
2 دكتر سيدجواد آقاجري دانشگاه شهيد چمران اهواز
3 دكتر عبدالمجيد آهنگري دانشگاه شهيد چمران اهواز
4 دكتر محسن ابراهيمي دانشگاه بوعلي همدان
5 محمدحسين اديب دانشگاه اصفهان
6 دكتر حميدرضا ارباب دانشگاه علامه طباطبائي
7 دكتر سيدمرتضي افقه دانشگاه شهيد چمران اهواز
8 دكتر نعمت‌اله اكبري دانشگاه اصفهان
9 دكتر صادق بختياري دانشگاه اصفهان
10 دكتر لطفعلي بخشي دانشگاه علامه طباطبائي
11 دکتر فاطمه بزازان دانشگاه الزهراء
12 دكتر حميد بهمن‌پور دانشگاه علامه طباطبائي
13 دكتر صفر پيش بين دانشگاه شهيد چمران اهواز
14 دكتر مهدي تقوي دانشگاه علامه طباطبائي
15 دكتر مهدي تكيه دانشگاه علامه طباطبائي
16 دكتر مهدي جهرمي دانشگاه علامه طباطبائي
17 مرتضي چيني‌چيان دانشگاه علامه طباطبائي
18 دكتر محمود ختائي دانشگاه علامه طباطبائي
19 دكتر سهراب دل انگيزان دانشگاه رازي كرمانشاه
20 دكتر حميد ديهيم دانشگاه تهران
21 دکتر حسين راغفر دانشگاه الزهراء
22 دكتر عليرضا رحيمي بروجردي دانشگاه تهران
23 دكتر محسن رناني دانشگاه اصفهان
24 دكتر منصور زرا نژاد دانشگاه شهيد چمران اهواز
25 دكتر عبدالحسين ساسان دانشگاه اصفهان
26 دكتر محمد ستاري فر دانشگاه علامه طباطبائي
27 دكتر بهرام سحابي دانشگاه تربيت مدرس
28 محمدتقي سيدصدر دانشگاه شهيد چمران اهواز
29 دكتر هوشنگ شجري دانشگاه اصفهان
30 دكتر مصطفي شريف دانشگاه علامه طباطبائي
31 دكتر سعيد شيركوند دانشگاه تهران
32 دكتر حسين صادقي دانشگاه تربيت مدرس
33 دكتر علي صادقي تهراني دانشگاه علامه طباطبائي
34 دكتر حسن طائي دانشگاه علامه طباطبائي
35 دکتر عبد الله طاهری دانشگاه علامه طباطبائي
36 دكتر سيدكميل طيبي دانشگاه اصفهان
37 دکتر رضا عاصی دانشگاه علامه طباطبائي
38 دكتر لطفعلي عاقلي دانشگاه تربيت مدرس
39 دكتر جعفر عبادي دانشگاه تهران
40 دكتر حسين عبده تبريزي مدرس دانشگاه‌هاي مختلف
41 دكتر سعيد عيسي‌زاده دانشگاه بوعلي همدان
42 دكتر حسن فرازمند دانشگاه شهيد چمران اهواز
43 دكتر علي‌اكبر قلي زاده دانشگاه بوعلي همدان
44 دكتر علي قنبري دانشگاه تربيت مدرس
45 دكتر زهرا كريمي دانشگاه مازندران
46 محمدولي كيانمهر دانشگاه علامه طباطبائي
47 دکتر وحيد محمودی دانشگاه تهران
48 دكتر سيد ابوالقاسم مرتضوي دانشگاه تربيت مدرس
49 دکتر سعيد مشيری دانشگاه علامه طباطبائي
50 سيد محمدحسن مصطفوي دانشگاه تربيت مدرس
51 دکتر فرشاد مومنی دانشگاه علامه طباطبائي
52 حجت اله ميرزائي دانشگاه علامه طباطبائي
53 دكتر عليرضا ناصري دانشگاه تربيت مدرس
54 دكتر بهروز هادي زنوز دانشگاه علامه طباطبائي
55 دكتر ابوالقاسم هاشمي دانشگاه شهيد بهشتي
56 دکترعلی اصغر بانويي دانشگاه علامه طباطبائي
57 دکتر احمد میدری دانشگاه علامه طباطبائ

پس از 27 سال رياست خاموشي كليد اتاق ايران به دست نهاونديان افتاد

خبرگزاري فارس: در پايان راي‌گيري براي انتخاب رئيس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران كه امروز در محل اتاق ايران برگزار شد، نهاونديان با راي 165 نماينده شهرستانها و تشكل‌ها، رئيس بزرگترين نهاد بخش خصوص كشور شد.


به گزارش خبرنگار اقتصادي خبرگزاري فارس، در انتخابات امروز كه بدون دعوت از خبرنگاران رسانه‌هاي گروهي برگزار شد، حدود 315 نفر نمايندگان شهرستانها و تشكل حضور داشتند.در اين سري از انتخابات 30 تشكل از كل 60 تشكل زير مجموعه اتاق، در انتخابات شركت كردند.

محمد نهاونديان رئيس سابق اتاق تهران، در اين انتخابات توانست با اخذ 165 راي از مجموع 305 راي پيروز ميدان اين انتخابات شود.
تنها رقيب جدي محمد نهاونديان رئيس سابق اتاق بازرگاني تهران، خاموشي بود كه توانست در اين سري از انتخابات 139راي را بدست آورد.
در اين سري از انتخابات اتاق ايران محمدباقر رجال در ابتدا جلسه بعنوان رئيس " سني " برگزيده شده بود.مهرعليزاده از طيف خواستاران تحول نيز قبل از انتخابات به نفع نهاونديان از كانديدا شدن براي پست رياست اتاق ايران كنار كشيده بود.
در انتخابات امروز هيات رئيسه اتاق ايران حدود 315 نفر حق‌راي دارند كه حدود 193 نفر از هيات نمايندگان شهرستان‌ها، 65 نفر نمايندگان تشكل‌هاي اقتصادي و 60 نفر اعضاي هيات رييسهء اتاق تهران، شامل 20 نفر نماينده دولت و 40 نفر نماينده بخش خصوصي خواهند بود.
گفتني است: راي گيري براي انتخاب چهار نواب رئيس و نيز منشي و خزانه‌دار هيات رئيسه اتاق بازرگاني ايران ادامه دارد كه پيش بيني مي‌شود حداقل چندين ساعت به طول انجامد.
گزارش فارس حاكي است: ابراهيم جميلي عضو هيات رييسه اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران چندي پيش در جمع خبرنگاران درباره مسائل انتخابات سخن گفته بود و از كانديد نشدن محمد نهاونديان، رئيس سابق اتاق بازرگاني تهران و جدي ‌ترين رقيب خاموشي براي خاموشي در انتخابات هيات رييسه اتاق ايران خبر داده بود.
برخي از مخالفان طيف حاكم بر اتاق معتقدند كه مصوبه مجلس هفتم كه از سوي اتاق ايران شكل‌گيري شده بود و 3 در هزار ماليات‌هاي اخذ شده را به جاي آنكه مستقيما در اختيار اتاق بازرگاني همان استان قرار دهد، در اختيار اتاق ايران قرار داد، باعث شد تا استقلال اتاق‌هاي شهرستان‌ها زير سوال رود.
اتاق بازرگاني ايران بعنوان بزرگترين نهاد غير دولتي و اقتصادي بخش خصوصي كشور است.
اخبار تكميلي از راي‌گيري براي تعيين چهار نواب رئيس و منشي و خزانه‌دار اتاق بازرگاني ايران متعاقبا ارسال مي‌شود.

*** تاريخچه اتاق بازرگاني ايران

فعاليت بخش خصوصى در ايران از اواسط قرن سيزدهم هجرى شمسى آغاز شد. نماينده فعال هيات تجار تهران، حاج محمد حسن امين الضرب توانست با حمايت جمعى از بازرگانان، نظر موافق ناصر الدين شاه را براى تشكيل مجلس وكلاى تجار ايران جلب كند و در 12 شوال 1301 هجرى قمرى اساسنامه اين مجلس تاييد شد. مجلس وكلاى تجار ايران به اختصار آن را «مجلس تجارت» نيز مى گفتند.
در 16 مهر ماه 1305 اولين اتاق تجارت ايران در تهران تشكيل شد و در سال 1310دولت با وضع قانون خاص، انحصار تجارت خارجى كشور را در دست گرفت، اين امر خشم تجار را برانگيخت و براى لغو اين قانون به تلاش پرداختند. دولت هم به تلافى اتاق هاى بازرگانى موجود را به حالت تعليق در آورد. از سال 1310 تا 1348 همواره اتاق هاى بازرگانى مختلف در شهرهاى ايران تشكيل شد، اما به دليل عدم هماهنگى تجار و سوق دادن فعاليتشان به سمت مسايل سياسى موجود در آن زمان، دولت ها ترجيح مى دادند كه فعاليت ها را محدود كرده و يا اتاق ها را به صورت تعليق درآورند تا اينكه اتاق بازرگانى و معادن ايران در اسفند سال 1348 از ادغام دو اتاق بازرگانى و اتاق صنايع ومعادن ايران به وجود آمد.
تا مدتى پس از انقلاب، گروه هاى انبوهى از سرمايه داران، بهره برداران معادن، صاحبان صنايع، كارخانه داران ايران را ترك كردند. تعدادى از كارخانه ها و واحدهاى توليدى مصادره شد و آنها كه به بانك ها مقروض بودند، تحت پوشش بانك ها و دولت قرار گرفتند و تعدادى از نمايندگان آنها به عضويت هيات نمايندگان اتاق درآمدند. در سال ،1357 بلافاصله پس از پيروزى انقلاب، هياتى به فرمان حضرت امام (ره) اداره امور اتاق را در دست گرفتند.
اين هيات عبارت بودند از حاج آقا طرخانى، علينقى خاموشى، اسدالله عسگراولادى، علاء ميرمحمد صادقى، ميرفندرسكى، محمد على نويد و ابوالفضل احمدى در اولين انتخاباتى كه پس از ماموريت كميته منتخب امام در اتاق صورت گرفت خاموشى به رياست اتاق ايران انتخاب شد كه تاكنون اين سمت را عهده دار است.

آمار طلاق در تهران، 10 برابر كل كشور

مشاور استاندار تهران در امور بانوان اعلام كرد: در تهران از هر پنج و نيم ازدواج يكي از آنها به طلاق منجر مي‌‏شود.

به گزارش ايلنا، فرحناز قندفروش، مشاور استاندار تهران در امور بانوان در مراسم افتتاح مركز شبانه روزي مشاوره شريف، گفت: در شميرانات از هر سه و نيم ازدواج يكي به طلاق منجر مي‌‏شود و متاسفانه طلاق در جامعه تبديل به يك مشكل شده است.
به گفته قندفروش، راه‌‏اندازي مراكز مشاوره شبانه روزي در كشور يك ضرورت است، زيرا برخي مشكلات خانوادگي در ساعات انتهايي روز بيشتر است.

وي تصريح كرد: تاكنون بيشتر مراكز مشاوره‌‏اي تا ساعت 22 خدمات مشاوره‌‏اي ارائه مي‌‏كردند، اما اين مركز به صورت شبانه روزي خدمات خود را ارائه مي‌‏دهد.
وي يادآور شد: در دولت جديد سياست‌‏هاي حوزه زنان تغييراتي داشته، زيرا قبلا تنها در حوزه توانمندسازي زنان كار مي شد اما در اين دولت در كنار توانمندسازي بحث تحكيم بنيان خانواده نيز مطرح شده است.

قندفروش با اشاره به نقش خانواده در جامعه گفت: خانواده در توسعه هنجارها، مسائل اقتصادي و فرهنگي نقش بسزايي دارد و در ساختن انسان‌‏ها بسيار موثر است.
وي يادآور شد: در دولت‌‏هاي قبلي متاسفانه به جاي اينكه بنيان خانواده را محكم كنند، زن و مرد را در تقابل با يكديگر قرار مي‌‏دادند و متاسفانه اين موضوع زنان جامعه را هدف گرفته بود.
وي خاطرنشان كرد: اما ما قصد داريم با آموزش‌‏هاي لازم زن و مرد را با يكديگر همراه كرده و بنيان خانواده را تحكيم كنيم.

قندفروش با اشاره به سنت‌‏هاي موجود در جامعه گفت: ما اعتقاد داريم كه بايد سنت‌‏هاي جامعه در كنار آموزش‌‏هاي مدرن به خانواده‌‏ها ارائه شود.
وي افزود: البته ما برخي تفكرات سنتي اشتباه را قبول نداريم، اما در كنار آن نيز توسعه صرف فرهنگ غربي را نيز نمي‌‏پذيريم.
وي با اشاره به افزايش طلاق در كشور گفت: متاسفانه بيشتر فرزندان طلاق و همسران طلاق مانند بمب ساعتي هستند كه اگر به وضعيت آنان رسيدگي نشود، براي جامعه مشكلاتي به وجود مي‌‏آورند.

مشاور استاندار تهران در امور بانوان يادآورشد: در حال حاضر بسياري از نابساماني‌‏ها در جامعه ناشي از وجود طلاق است كه بايد فكري براي حل اين معضل داشته باشيم.

اعلمي از پاسخ پورمحمدي قانع نشد

در جلسه‌ علني امروز مجلس شوراي اسلامي سوال اكبر اعلمي از سوي وزير كشور پاسخ داده شد كه توضيحات وزير براي اعلمي قانع‌كننده نبود؛ لذا سوال براي بررسي بيش‌تر به كميسيون مربوطه ارجاع شد.

به گزارش ايسنا، اعلمي در ابتداي سوال خود از وزير كشور، گفت: اولا اين سوال در هفتم خرداد سال گذشته تقديم هيات رييسه شد كه در 23 خرداد همان سال با حضور وزير محترم كشور در كميسيون امنيت ملي مطرح و به دليل قانع‌كننده نبودن پاسخ وزير به صحن علني ارجاع شد كه عاقبت پس از يكسال انتظار سه هفته قبل در دستور مجلس قرار گرفت، ليكن جنابعالي به بهانه‌ي مخالفت شوراي عالي امنيت ملي و برخلاف نص صريح قانون اساسي از حضور در مجلس جهت پاسخگويي خودداري كرديد كه اين يك بدعت است.

وي ادامه داد: يكي از مشاهير معاصر مي‌گويد فرق بين حكومت و دموكراسي و ديكتاتوري آن است كه در حكومت ديكتاتوري وكلا به ساز دولت مي‌رقصند و در حكومت دموكراسي دولت به ساز وكلا و در هر حال ملت بساز هر دو بايد برقصد، از آنجا كه طبق قانون اساسي دولت ما دولت جمهوري است لذا وظيفه‌ي دولت است كه از مجلس تبعيت كند نه برعكس. ثانيا جناب آقاي وزير! بدون شك هر دولت و حكومتي مايل است كه شهروندانش را با شرايط و هنجارهاي دلخواه او تطبيق دهد.

نماينده‌ي مردم تبريز در خانه ملت، تصريح كرد: قهرا اين امر زماني جامه عمل به خود مي‌پوشد كه هر يك از دولت و ملت به حقوق و وظايف و تكاليف خويش واقف و به آن پايبند باشند. لذا دولتي مي‌تواند از شهروندان خود انتظار داشته باشد كه به عنوان يك شهروند خوب به تكاليف شهروندي‌اش عمل كند كه خود دولت خوبي باشد. دولت خوب به دولتي اطلاق مي‌شود كه همه تلاش خود را مصروف عمران و آباداني، رفع تبعيض و تحقق عدالت، آزادي، رفاه و آرامش شهروندانش كرده و حقوق شهروندي او را به بهترين وجه تامين كند و باطل را بميراند و حق را زنده نگه دارد و ضمنا به قول گوستاو لوبون: بهترين طرز حكومت‌ها آن است كه اهانت به كوچك‌ترين افراد جامعه به منزله‌ي اهانت به جميع موسسات اجتماعي تلقي شود، در غير اين صورت ممكن است كه در مواردي مردم و اقشار مختلف جامعه بنا به دلايلي خود را با شرايط و هنجارهاي دلخواه دولت كه الزاما هم حق نيست، تطبيق ندهند و به نحوي در مقام اعتراض برآيند و همين امر باعث بروز ناآرامي‌ها و شرايط غيرعادي در جامعه شود.

اعلمي گفت: بنابراين در شرايطي كه وضع جامعه به دليل اعتراضات مردمي از حالت عادي خارج مي‌شود، هنر دولت بايد معطوف به بسيج همه امكانات خود براي جهت دادن و هدايت صحيح اعتراضات و هم‌چنين شناسايي علت وقايع و پيشگيري و از بين بردن آن‌ها شود، تا اعتراضات و ناآرامي‌هاي به وجود آمده سبب سلب امنيت عمومي نشود.

عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس، اظهار كرد: لذا اصل بر اين است كه دولت‌ها بستر و زمينه‌ي فرياد و اعتراض مردم را به نحو مسالمت‌آميزي فراهم كنند تا مردم معترض بتوانند صداي خود را به صورت رسا به ديگران و خصوصا دولت برسانند. زيرا شهروندان هر جامعه‌اي تا نقطه‌ي مشخصي تحمل فشار و ناراحتي‌ها را دارند و از آن به بعد را تحمل نمي‌كنند و وقتي فشار بالاتر از حد آستانه‌ي تحمل باشد و به موقع و با استفاده از ساز و كارهاي مسالمت‌آميز رفع و يا تقليل نيابد به انفجار و فاجعه مبدل خواهد شد. لذا نبايد از فرياد و اعتراض‌هاي مسالمت‌آميز مردم كه در قالب راهپيمايي و اجتماعات تظاهر مي‌يابد هراسيد.

اعلمي با بيان اين‌كه اصل 27 قانون اساسي تشكيل اجتماعات و راهپيمايي‌هاي بدون حمل سلاح را آزاد معرفي و آن را به رسميت شناخته است خطاب به وزير كشور، افزود: جنابعالي اذعان مي‌كنيد كه در اين جا مقصود قانونگذار الزاما ناظر به راهپيمايي‌هاي منتهي به تاييد دولت و حكومت نيست و مي‌تواند معطوف به ابراز نارضايتي از عملكرد دولت يا مورد خاصي باشد. بند 7 اصل سوم قانون اساسي هم دولت را ملزم به تامين آزادي اجتماعات و راهپيمايي‌ها كرده است و براي اين‌كه آزادي‌هاي ملت دستخوش تاويل و تفسيرهاي سليقه‌اي دولتمردان نشود صراحتا در اصل 9 همين قانون تاكيد مي‌كند كه در جمهوري اسلامي ايران، آزادي، استقلال و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك‌ناپذيرند و هم‌چنان‌كه هيچ فرد يا گروهي حق ندارد به بهانه‌ي استفاده از آزادي به استقلال و تماميت ارضي ايران كم‌ترين خدشه‌اي وارد كند، هيچ مقامي هم حق ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور، آزادي‌هاي مشروع را هر چند با وضع قوانين و مقررات سلب كند.

وي ادامه داد: در واقع تنها دولت‌هايي كه از ملت خود مي‌ترسند سعي مي‌كنند كه به بهانه‌هاي مختلف با توسل به سركوب، آن‌ها را زبون و ناتوان نگه دارند تا اساسا قدرت و توان اعتراض از آنان سلب شود و قطعا اين پديده با كرامت و ارزش والاي انساني و آزادي توام با مسووليت او موضوع بند 6 اصل سوم قانون اساسي كه يكي از پايه‌هاي نظام جمهوري اسلامي ايران را تشكيل مي‌دهد، سازگار نيست.

نماينده‌ مردم تبريز در مجلس خطاب به وزير، گفت: بنابراين اذعان مي‌كنيد كه غيورمردان و شيرزنان ترك‌زبان و آذربايجانيان با اين سابقه‌ي نيكو و تاريخ درخشاني كه دارند حق دارند مانند ساير اقوام ايراني به فرهنگ و تاريخ و زبان و ادبيات خود ببالند و صد البته هر گاه به زبان و فرهنگ و تاريخ و باورهاي آن‌ها توهين شود و يا به هر دليلي گرفتار تبعيض شوند باز حق دارند كه آزرده‌خاطر گشته و آزردگي خود را با توسل به روش‌هاي مدني و با استفاده از ظرفيت مذكور در اصل 27 قانون اساسي يعني آزادي راهپيمايي و اجتماعات به نحو مقتضي بيان كنند.

اعلمي تصريح كرد: چنان‌كه مستحضريد متعاقب چاپ يك كاريكاتور در روزنامه‌ي دولتي ايران و با توجه به برخوردهاي تحقير‌آميز و تبعيض‌آميز مسبوق به سابقه، احساسات فرزندان دانشجويي اين بخش از ملت ايران جريحه‌دار شد و به اين نتيجه رسيدند كه زبان مادري و هويت و اصالت پر افتخار آن‌ها مورد اهانت قرار گرفته است. در چنين وضعيتي اين مردم اگر سكوت مي‌كردند بايد در غيرت و هميت آنان ترديد مي‌كرديم و به خوبي به ياد داريد كه منشاء انقلاب هم يك توهين بود. لذا دانشجويان ابتدا در دانشگاه‌ها به روش كاملا مدني از طريق برگزاري اجتماعات، اعتراض خود را به هر گونه تحقير و توهين به اقوام ايراني و خصوصا جامعه‌ي بزرگ آذربايجاني بيان كردند.

او افزود: متاسفانه به جاي اين‌كه مسوولان دولتي به تذكرات مشفقانه ما مبني بر عذرخواهي از مردم و شناسايي علت‌ها و رفع آن‌ها توجه كنند و به جاي اين‌كه رسانه‌ها و خصوصا صدا و سيما با انعكاس نظرات و خواسته‌هاي قانوني دانشجويان معترض از قدرت تخريبي اين اعتراضات بكاهد و مانع از تعميم آن به بيرون از گروه شود و به جاي اين كه مساله به نحو مقتضي حل شود چاره‌كار را در پاك كردن صورت مساله ديديد و در نتيجه تظاهرات به خارج از دانشگاه كشيده شد، بدون آن‌كه اين اعتراضات و تظاهرات مردمي خللي به مباني اسلام وارد كند و بدون آن‌كه به كسي توهين شود و يا به جايي خسارتي وارد گردد.

به گزارش ايسنا، اعلمي در ادامه خطاب به وزير كشور ادعا كرد: متاسفانه پاسخ بعضي از ماموران و مسوولان تحت امر شما به اين اعتراضات مسالمت‌آميز، هتاكي، ضرب و شتم با قمه و قداره و زنجير و چوب و چماق و در شديدترين وجه آن تيراندازي به سوي مردم بود و همين امر باعث تجري هر چه بيش‌تر مردم و تسري اين اعتراضات به ساير اقشار و نقاط ديگر شد و متاسفانه برخي از افراد موسوم به يگان ويژه‌ي نيروي انتظامي و نيروي مقاومت، با معترضين به بدترين شيوه برخورد كردند.

وي هم‌چنين برخي اتهامات را درباره آنچه كشته‌شدن تعدادي در اين درگيري‌ها ناميد مطرح كرد.

وي گفت: اگر به موقع نسبت به تذكرات اينجانب و سوال مطروحه در كميسيون امنيت واكنش مناسب نشان مي‌داديد شاهد فاجعه‌اي كه در اقليد رخ داد نبوديم.

وي افزود: لذا با توجه به اين‌كه جريحه‌دار شدن احساسات مردم در اثر توهين به زبان و فرهنگ و هويت قومي و ملي آنان امري اجتناب‌ناپذير است و محركي قوي جهت تظاهر اعتراضات به شمار مي‌آيد، از طرفي انجام راهپيمايي و تظاهرات به منظور بيان اعتراضات به موضوع مورد اعتراض به روش قانوني و مسالمت‌آميز از حقوق مسلم مردم مصرح در قانون اساسي است و چنان چه اين تظاهرات با خويشتن‌داري مسوولان امر و به دور از برخوردهاي تحريك‌زا و التهاب‌آور و همراه با تدبير و درايت مسوولان ذي‌ربط و حتي حمايت آنان صورت گرفته و محترم شمرده شود يقينا از پيامدهاي منفي احتمالي آن كاسته و ضمن تخليه‌ي فشارهاي روحي و رواني متراكم شده ناشي از عوامل سائق و زمينه‌ساز اعتراضات با پايان خوشي همراه خواهد شد.

اعلمي گفت: متاسفانه اقدامات و اظهارات و تصميم‌گيري‌هاي ناپخته و بعضا تحريك‌كننده‌ي برخي از مسوولان سياسي، امنيتي و برخوردهاي خشن و فيزيكي و موهن بعضي از تظاهركنندگان گشته و در نتيجه به جرح و قتل تعدادي از شهروندان و تخريب اموال عمومي در برخي از شهرهاي كشورمان نظير تبريز، اروميه، مشكين‌شهر و نقده منجر شد. لذا پاسخ دهيد:

1- نظر به اين‌كه تخريب‌كنندگان اموال عمومي از مردم فهيم نبوده و مورد انزجار آن‌ها هستند، چه اقدامي در جهت شناسايي و معرفي آنان به ملت صورت گرفته است؟

2- مسووليت ضرب و شتم مردم و تيراندازي به سوي آن‌ها كه به جرح و قتل تعدادي از شهرونداني منتهي گشته به عهده‌ي كيست و با كدام مبنا و مجوز قانوني چنين دستوراتي صادر شده است؟

3- با عنايت به اين‌كه برقراري هر گونه حكومت نظامي مستلزم كسب مجوز از مجلس است، برقراري حكومت نظامي موقت در بعضي از شهرها و جلوگيري از رفت و آمد مردم عادي با كدام مبنا و مجوز قانوني صورت گرفته است؟

4- مبناي برخي از دستگيري‌ها چيست و تاكنون چند نفر مجروح و مقتول و دستگير شده‌اند؟

نماينده‌ تبريز خطاب به پورمحمدي، گفت: آقاي وزير، بنده تعداد انگشت‌شماري از نيروهاي مسلح را كه با زير پا نهادن قانون در برابر هموطنان خود ايستاده و آن‌ها را مورد ضرب و شتم، تيراندازي و هتاكي قرار مي‌دهند را از بقيه‌ي نيروهاي مسلح جدا كرده و تاكيد كردم كه بعضي از عوامل وابسته به يگان ويژه‌ي نيروي انتظامي و نيروي مقاومت و شخصا دست و بازوي همه‌ي نيروهاي مسلحي را كه اهتمام خود را صرف حفظ امنيت، آرامش و حقوق ملت ايران كرده‌اند، مي‌بوسم.

اعلمي هم‌چنين به وزير كشور گفت:‌ اي كاش قانون و دستورالعمل مربوط به تيراندازي را يك بار مرور مي‌كرديد در اين صورت پي مي‌برديد كه ماموران به هيچ وجه مجاز به تيراندازي به سوي مردم نيستند، مگر آن‌كه در شرايط ويژه آمر قانوني آن‌ها به آنان دستور تيراندازي داده باشد كه در اين صورت نيز آن‌ها فقط مجازند به پايين‌تر از كمر تيراندازي كنند و در جريان آذربايجان اساسا شرايطي به وجود نيامد كه آن‌ها بتوانند از اين مجوز قانوني براي تيراندازي به سوي مردم استفاده كنند.

حجت‌الاسلام مصطفي پورمحمدي در پاسخ به اعلمي گفت: پس از وقوع حادثه تاسف‌بار خردادماه سال گذشته در آذربايجان كه به دنبال چاپ كاريكاتور اهانت‌آميز رخ داد يك تيم بازرسي به منطقه اعزام شد.

وي افزود: اين هيات بازرسي 15 خردادماه 85 گزارشي مفصل را به وزارت كشور ارايه دادند كه در اين گزارش بيش از 16 مورد نقاط ضعف شناسايي و به ما تذكر دادند و 14 پيشنهاد در اين گزارش وجود داشت.

رييس شوراي امنيت كشور به نقش مردم آذربايجان در عرصه‌هاي مختلف و حضور آن‌ها در تمامي عرصه‌هاي كشور اشاره و عنوان كرد: مردم آذربايجان هميشه تاج افتخار ملت ايران هستند.

وي به بخشي از اظهارات اعلمي مبني بر هتاكي، ضرب و شتم، قمه كشي و تيراندازي نيروهاي امنيتي در آذربايجان اشاره و تصريح كرد: براي حافظان نظم و امنيت كه فرزندان اين كشور هستند، اين تعابير را استفاده نكنيم.

پورمحمدي با اشاره به تلاش‌هاي مستمر نيروهاي امنيتي و انتظامي در كشور، گفت: افزايش ضريب امنيتي در مناطق مختلف كشور مرهون تلاش‌هاي اين عزيزان است.

وزير كشور وقوع حادثه آذربايجان را اتفاق ناخواسته بيان و عنوان كرد: بنده اولين فردي بودم كه در كشور نسبت به وقوع اين حادثه ابراز انزجار كردم.

وي تصريح كرد: بنده اظهار كردم كه مردم آذربايجان حق داشتند كه نسبت به انتشار مطلبي در يكي از روزنامه‌هاي كشور عكس‌العمل نشان دهند؛ اشتباهي بد و زشت در يك روزنامه منتشر شد كه آن روزنامه تعطيل و مديرمسوول آن بركنار شد.

پورمحمدي به تلاش‌هاي دشمنان پس از وقوع حادثه آذربايجان در كشور اشاره و تصريح كرد: كشور پس از وقوع اين حادثه تحت فشار جنگ رواني و فتنه‌هاي دشمنان قرار گرفت.

او گفت: كاستي‌ها در تدابير پس از وقوع حادثه آذربايجان وجود دارد.

وزير كشور درباره تعداد دستگيرشدگان در حادثه آذربايجان گفت: يك هزار و 825 نفر در آن زمان دستگير شدند، البته برخي افراد دستگير شده مقصر نبودند كه آزاد شدند.

وي ادامه داد: با شناسايي و اطلاعاتي كه از قبل نسبت به دستگيرشدگان داشتيم حدود 135 نفر از عناصر اصلي و محركان و اغتشاش كنندگان با تكميل پرونده به محاكم قضايي تحويل داده شده‌اند كه هم اكنون در حال گذراندن محكوميت هستند.

وي ادامه داد: در حادثه آذربايجان سال 85، 104 باب از اماكن عمومي، 142 باب از اماكن دولتي مورد آسيب قرار گرفتند و 215 نفر از ماموران امنيتي و انتظامي و 183 نفر از مردم نيز در اين حادثه مجروح شدند و 5 نفر از مجروحان بر اثر جراحات وارده بر اثر اصابت گلوله فوت كردند.

وزير كشور در پاسخ به سوال ديگر اعلمي مبني بر اين‌كه مسووليت ضرب و شتم مردم آذربايجان و تيراندازي به آن‌ها بر عهده كيست؟ گفت: حفاظت از نظم عمومي دستور ويژه‌اي نمي‌خواهد، فرمانده امنيتي مكلف است اقدامات مشكوك را مديريت كند.

او ادامه داد: بر اساس دستورالعملي اگر به اماكن طبقه‌بندي شده حمله شود، فرمانده امنيتي مجاز به به كارگيري سلاح در برخورد با حمله كنندگان است.

پورمحمدي خاطرنشان كرد: البته تاكيد شده كه نيروهاي امنيتي و انتظامي به هيچ وجه از سلاح گرم استفاده نكنند مگر در شرايطي كه بايد از اماكن طبقه‌بندي حفاظت كنند.

وي افزود: مديريت اغتشاش، ايجاد امنيت و برخورد با اغتشاشگران وظيفه ماموران است و ما تاكيد داريم كه سعي كنند با تدابير دقيق و هوشمندانه و بدون به كارگيري فشار و عوامل قهري و تيراندازي صحنه را آرام كنند.

وزير كشور در پاسخ به پرسش اعلمي مبني بر اين‌كه برقراري حكومت نظامي با كدام مجوز قانوني صورت گرفته است؟ تصريح كرد: اگر در سال گذشته حكومت نظامي در برخي شهرها برقرار شد، بنده نبايد پاسخگو باشم. حكومت نظامي در شهرهاي آذربايجان برقرار نشد، نيروهاي امنيتي و انتظامي در آن اغتشاش از برقراري هر گونه تجمع جلوگيري كردند، حكومت نظامي معناي ديگري دارد.

پورمحمدي گفت: در آن شهرها چند ساعتي مقرراتي اجرا شد كه سريعا پايان يافت.

وزير كشور از اقدامات انجام شده توسط اين وزارتخانه پس از وقوع حادثه آذربايجان گفت: پس از اين‌كه تيم بازرسي گزارش مفصلي را به بنده ارايه دادند، براي اولين بار كارگاه آموزشي براي اعضاي شوراي تامين استان‌ها در تهران برگزار شد و اعضاي اين شورا از برگزاري اين كلاس استقبال كردند و پس از آن براي شوراي تامين شهرستان‌ها، اين كارگاه برگزار شد.

وي ادامه داد: كارهاي زيادي در حين و پس از وقوع حادثه توسط اين وزارتخانه انجام شد تا ديگر چنين حوادثي در كشور تكرار نشود.

پورمحمدي خطاب به نمايندگان مجلس افزود: در مسايل اجتماعي بايد تشريك مساعي كرد: آشوب و حادثه‌اي به ناحق و اهانت‌آميز صورت گرفت، آيا بايد اجازه دهيم كه اين آشوب به بحران اجتماعي تبديل شود و يا با خاطيان برخورد شود؟

وزير كشور خطاب به اعلمي گفت: خوب است شما بيان كنيد كه چه تلاشي براي آرام‌سازي آذربايجان انجام داديد؟ مطمئنا در دعوا حلوا پخش نمي‌كنند.

پورمحمدي گفت: همه افتخار ما اين است كه خاكسار و خدمتگزار مردم هستم.

نماينده تبريز پس از توضيحات وزير اعلام كرد كه از پاسخ وزير قانع نشده و در نتيجه سوال جهت بررسي بيش‌تر به كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس ارجاع شد.

MSNBC Brian Williams Reports: The Tony Blair Interview

MSNBC Brian Williams Reports: The Tony Blair Interview. Pt4


MSNBC Brian Williams Reports: The Tony Blair Interview. Pt3


MSNBC Brian Williams Reports: The Tony Blair Interview. Pt2



MSNBC Brian Williams Reports: The Tony Blair Interview. Pt1