اهداف جامعه ایرانی چیست؟ « ما چگونه فکر می کنیم» و آنچه که در ایران مهم انگاشته می شود.

۱۳۸۶ اردیبهشت ۱۳, پنجشنبه

چرا ايراني‌ها شيفته سمت دولتي‌اند؟

دكتر محمود سريع‌القلم ـ استاد دانشگاه شهيد بهشتي

چرا اكثر ايراني‌ها شيفته كسب و حفظ سمت دولتي هستند؟ البته اين سؤال را نسبت به مليت‌هاي مختلفي مي‌توان مطرح كرد ولي در رابطه با ايران، جدي‌تر و پررنگ‌تر است. سه دليل ساختاري براي اين مسئله وجود دارد كه مي‌توان آن را در نظريه «پاش» خلاصه كرد: سمت دولتي، پول مي‌آورد (پ)؛ سمت دولتي، امنيت مي‌آورد (الف) و سمت دولتي، شهرت مي‌آورد (ش). هر يك از اين عوامل را توضيح مي‌دهيم:

1ـ سمت دولتي، پول و درآمد و ثروت و رانت اقتصادي مي‌آورد. اصولا، رفتار افراد را بايد در ساختارها جستجو كرد. از قديم‌الايام در ايران، نزديكي به دستگاه دولتي، امكانات فراهم مي‌آورده است. همين‌كه فردي از طرف دربار قاجار، والي ايالتي مي‌شد، از فرصت‌هاي تجاري، كشاورزي و مستغلات براي خود و خانواده و اطرافيان خود بهره‌برداري مي‌كرد، ضمن اين‌كه سهم دربار را نيز پرداخت مي‌نمود. در دوره پهلوي، اين نوع فرصت‌ها به معاملات بزرگ تجاري، تسليحاتي، انرژي و وارداتي تبديل شد و قرابت به دربار، زمينه‌هاي دسترسي به قراردادها و طرح‌هاي دولتي را تسهيل كرد. متأسفانه پس از انقلاب اسلامي،‌حاكميت انديشه‌ها و راه‌حل‌هاي چپ و سوسياليستي براي مديريت كشور، ساختارهاي قديم را تداوم بخشيد. تا زماني كه توليد ثروت نزد دولت باشد، نوآوري‌هاي شهروندان يك جامعه، بروز و ظهور نخواهد داشت. جامعه زماني رشد مي‌كند كه مستقل از حكومت براي خود فضا داشته باشد.

حكومت‌ها دو وظيفه بنيادي دارند: حفظ امنيت و نظارت بر اجراي قانون. در كشورهاي صنعتي و هم‌اكنون در مالزي، تركيه و كره جنوبي، بيش از 80 درصد توليد ناخالص ملي را شركت‌ها و افراد خصوصي با فكر، همت و ارتباطات خود ايجاد مي‌كنند. وقتي دولت مسئول معاش مردم باشد، آنان را در ساختاري قرار مي‌دهد كه خود به خود تنبل مي‌شوند و خلاقيت و نوآوري خود را از دست مي‌دهند. ايراني‌ها در جهان به ملتي بااستعداد و نوآور معروف هستند ولي عمده اين خلاقيت، خارج از ايران متبلور است زيرا كه ساختار داخلي اقتصادي ما به شدت تحت‌الشعاع عملكرد و اولويت‌هاي دولتي است. ژاپني‌ها 125 سال پيش تشخيص دادند كه اقتصاد را بايد غيردولتي كنند. چيني‌ها حدود 30 سال پيش به اين جمع‌بندي رسيدند و روس‌ها هنوز مشغول بحث كردن پيرامون مزايا و مضار خصوصي‌سازي هستند.

افرادي كه مستقل از دولت كار و درآمد و سرمايه توليد مي‌كنند، شخصيت متفاوتي نيز دارند. كسي كه با فكر خود، درآمد توليد مي‌كند، نيازي به صنعت مخرب «چاپلوسي»، «تملق» و «توجيه وضع موجود» ندارد. مهم‌ترين كار فرهنگي براي مبارزه با تملق، خصوصي‌سازي اقتصادي است. مبالغه، تعريف كردن‌هاي بيهوده از ديگران و در عين حال، انصاف در قضاوت، رفتار معقول اجتماعي و تحليل منطقي از اوضاع جاري، عموما تحت‌الشعاع معاش انسان‌هاست. ميان منابع درآمد افراد و افكار آنان، ارتباط مستقيمي وجود دارد. رشد فكر در گروي منابع درآمد غيردولتي است. با توجه به اين‌كه عموم ايرانيان يك لايه تجملاتي دارند و در پي بهترين وضعيت زندگي براي خود و فرزندان خود هستند، در محيط‌هاي كاري كه اغلب دولتي است،‌ فضاها و شرايطي را ايجاد مي‌كنند كه درآمدهاي به مراتب وسيع‌تر از فيش حقوقي خود كسب كنند. از اين رو، تملق، باندبازي، تظاهر، دروغ، توجيه سياست‌هاي موجود و غلط جلوه دادن شرايط زمان به طور طبيعي رواج پيدا مي‌كند. درآمدهاي خصوصي، انسان‌ها را متعادل بار مي‌آورد. حتي تدين و خداپرستي در گروي بسط درآمدهاي خصوصي است. بزرگ‌ترين اهتمام براي گسترش انديشه آزاد، تربيت انسان‌هاي متعادل، بسط اعتقاد به ماوراءالطبيعه و زدودن خصلت‌هاي تاريخي تملق، تظاهر و دروغ، غيردولتي كردن منابع معاش مردم ايران است.

2ـ سمت دولتي، حريم امنيتي به دنبال مي‌آورد. افرادي كه سمت دولتي دارند، از فضاي ذهني و عيني امن‌تري برخوردارند و بسياري از فعاليت‌هاي خود ـ منطقي يا غيرمنطقي، مشروع يا نامشروع ـ را مي‌توانند توجيه كرده و پيش ببرند. دولتي بودن، ارتباطات گسترده‌اي را فراهم مي‌آورد و افراد در فضاهايي كار كرده و تنفس مي‌كنند كه پشتيبان دارند. ارتباطات دولتي، افراد را مصونيت مي‌بخشد. افرادي كه سمت دولتي دارند، سعي مي‌كنند در همه نهادها و سازمان‌ها، آشنا داشته باشند و اگر لازم بود، سهم آنها را تأمين كنند تا بتوانند به فعاليت‌هاي خود ادامه دهند. شهرونداني كه عاري از اين ارتباطات هستند، هرچند بر روي كاغذ قانون، حقوق دارند ولي در عمل، فاقد پشتيبان بوده و احساس ناامني مي‌كنند.

عنصر امنيت در سمت دولتي عمدتا به درآمدهاي نامشروع مربوط مي‌شود. فساد مالي در دولت‌ها از كجا ناشي مي‌شود؟ از آنجا كه افرادي براي تأمين امنيت خود در فضاهاي دولتي به دنبال تشكيل شبكه‌هاي دولتي و ارتباطي هستند. هرجا كه پول باشد، استعداد فساد هم وجود دارد. پول و ثروت نزد بخش خصوصي به مراتب سالم‌تر از پول و ثروت نزد بخش دولتي است. بي‌دليل نيست كه كشورهاي اسكانديناوي براي سال‌ها سالم‌ترين نظام دولتي را دارند. زيرا دولت در چند هزار نفر كارمند خلاصه مي‌شود و بقيه افراد جامعه زندگي خود را با شركت‌ها و توليد درآمد از طريق كار خصوصي تعريف مي‌كنند. وقتي شهروندان نروژي، فنلاندي و سوئدي به دولت مي‌انديشند‌، آن را نهادي براي تأمين نظم و امنيت عمومي و اجراي قانون و تنظيم روابط با جهان تلقي مي‌كنند. افراد به گونه‌اي تربيت شده‌اند و منظومه انتظارات آنها با روشي سامان يافته است كه در پي «فضاهاي غيردولتي» براي تأمين نيازهاي زندگي خود باشند. از اين رو، لزومي ندارد كه ارتباطات دولتي ايجاد كنند، در نهادهاي دولتي آشنا داشته باشند و فراتر از قانون و قوه قضائيه، در پي منابع ديگر تحقق امنيت فردي و خانوادگي باشند.

بي‌دليل نيست كه از سال 1860 تاكنون، بيش از 90 درصد خلاقيت‌هاي صنعتي و نوآوري‌هاي فناوري را افراد و شركت‌هاي خصوصي ايجاد كرده‌اند. «بيل گيتس» با فكر و اهتمام خود شركت عظيم «مايكروسافت» را بنا كرد. اگر كنگره آمريكا در دهه 1970 و زمان ورود كامپيوتر به نسل‌هاي جديد، بودجه‌اي را براي بسط فناوري اختصاص داده بود و چند شركت دولتي را مسئول اين كار كرده بود، بشريت هنوز در نسل دوم كامپيوتر متوقف مانده بود. براي سامان دادن به نظام‌هاي اجتماعي رو به رشد، هيچ نيروي ديگري جز كار خصوصي تاكنون كشف نشده است. به درجه‌اي كه دولت سايه خود را بر زندگي اقتصادي مردم گسترش مي‌دهد خود به خود ساختارهاي فساد مالي را نيز بسط مي‌دهد. انسان‌ها بايد از طريق قانون و حسن اجراي قانون احساس امنيت كنند و نه ارتباطات و داشتن آشنا در راهروهاي قدرت. در فضاهاي دولتي براي آن‌كه كاري انجام پذيرد، رضايت افراد و تأمين منافع آنها ملاك است اما در محيط‌هاي بخش خصوصي، پيشبرد كار اهميت دارد و جايگاه افراد به ميزاني كه كار و طرحي را تحقق بخشند، سنجيده مي‌شود.

3ـ سمت دولتي، شهرت مي‌آورد. در جوامعي كه دولت معاش مردم را تأمين مي‌كند، اعتبار افراد رابطه مستقيمي با ارتباط آنان با دولت دارد. صنعت دولتي، دانشگاه دولتي، علم دولتي، درمان دولتي، تحقيق دولتي، حمل‌ونقل دولتي و رسانه‌هاي دولتي، فرصتي به شهروندان نمي‌دهد كه موضوع و خواسته‌اي را خارج از دستگاه دولتي تعريف كنند. «ماهاتير محمد» در اقدامي شجاعانه و با برنامه‌اي تدريجي، آب و برق و گاز و تلفن در مالزي را غيردولتي كرد و به شركت‌هاي خصوصي گفت: شما در قبال مردم، مسئول هستيد. در مقابل، مردم كارآمدي را از شركت‌ها مي‌خواهند و نه دولت. دولت در نهايت ناظر بر اقدامات بخش خصوصي است.

اصولا نويسنده، مبتكر، مخترع، بانكدار، استاد دانشگاه، كارگردان و مديري كه اعتبار خود را از دولت گرفته باشد،‌ارزش مصنوعي دارد. دليل بسيار مهمي براي اين ادعا وجود دارد. اعتبار افراد و نهادها در فضاهاي رقابتي مشخص مي‌شود. در نهاد دولت، رقابتي در كار نيست. يكي از دلايل ركود دانشگاه‌ها در ايران، فقدان رقابت ميان اساتيد است. در دانشگاه‌هاي معتبر جهان، ارزش يك دانشگاهي به مقدار توليد و پژوهشي است كه در رشته خود انجام داده كه مورد تأييد همكاران او قرار گرفته است و نه بر اساس سنوات تدريس و مدرك دكتري. در اين نوع دانشگاه‌هاي معتبر، حتي دو استاد از يك سطح حقوق و مزايا برخوردار نيستند و فيش حقوقي هر يك بر اساس خلاقيت پژوهشي اوست. ارزش يك كارگردان در اين نيست كه دولت تشخيص بدهد و به او جايزه بدهد بلكه در فضاهاي به شدت رقابتي ميان كارگردانان داخلي و خارجي است. ممكن است دولت به بهترين كارمند خود جايزه‌اي اختصاص دهد ولي نمي‌تواند بهترين كتاب سال را تعيين كند و يا چهره‌هاي ماندگار را تشخيص دهد. بهترين كشاورز را صنف كشاورزان انتخاب مي‌كنند و نه وزارت كشاورزي. كارآمدترين صنعت‌گر را صنف صنعت‌گران به جامعه معرفي مي‌كنند و نه وزارت صنايع. افرادي كه در نهادهاي دولتي هستند، نمي‌توانند سطح تخصص شهروندان را با اعطاي جوايز دولتي تشخيص دهند. شهرت و اعتبار براي آن‌كه واقعي باشد، بايد با معيارها و انتخاب‌كنندگان غيردولتي مورد سنجش قرار گيرد.

وقتي كه دولت مسئول تقسيم شهرت و اعتبار باشد، معناي تخصص از بين مي‌رود. افراد از اين طريق مي‌توانند در راهروهاي دولت در پي كسب ارتباطات باشند تا سهمي از اعتبار و شهرت را به دست آورند. يكي از بزرگ‌ترين مشكلات جمهوري اسلامي، ورود انبوهي از مهندسين و پزشكان در صحنه تصميم‌گيري‌هاي اقتصادي و سياسي است. هرچند اين افراد در رشته‌هاي خود محترم هستند ولي به دليل ناآشنا بودن با متون بسيار پيچيده علوم انساني كه جهان با آن مديريت مي‌شود، تصميم‌گيري‌هاي نسنجيده، اقدامات بدون پروسه و سخنان بدون پشتوانه مطالعاتي و تجربي، نتيجه عملكرد اين مهندسين و پزشكان بوده است.

«فرانسوا ميتران» پس از 29 سال عضويت در حزب سوسياليست فرانسه و طي مراحل مختلف سياسي و اجتماعي به رياست‌جمهوري رسيد. او حقوقداني بود كه پس از 30 سال آشنايي با پيچيدگي‌هاي داخلي و بين‌المللي فرانسه، به چنين سمتي دست يافت. لازم نيست به ميتران تبريك بگوييم. بايد به آن سيستمي تبريك بگوييم كه ساختاري را فراهم كرده است تا ميتران‌ها در آن رئيس‌جمهور شوند.
هنگامي كه شهرت يافتن، دولتي شود، افراد سعي مي‌كنند در حاشيه دولت بمانند تا به طور طبيعي غريزه‌هاي آنان ارضا شود. امروزه از «جان ميجر» نخست‌وزير سابق انگليس و يا از «كلينتون» رئيس‌جمهور سابق آمريكا خبري نيست چون آنها فقط در يك دوره‌اي محدود، فرصت داشتند تمام استعداد و خلاقيت خود را در صحنه سياست و مديريت و كشورداري به نمايش بگذارند. در ايران، افراد براي دهه‌ها در انتظار قدرت مي‌نشينند زيرا فراتر از قدرت و سمت سياسي، شهرت و كار ديگر، از اعتبار چنداني برخوردار نيست. نوشتن كتاب و خاطرات، كار خيريه، راه‌اندازي مؤسسات خصوصي و تحقيقاتي، رسيدگي به ايتام، تدريس، علاقه به هنر، تئاتر، موسيقي، گالري عكس و نقاشي چندان چنگي به دل نمي‌زند. در نهاد دولت است كه افراد سخنان خود را مطرح مي‌كنند و در رسانه‌هاي بصري و غيربصري، انعكاس پيدا مي‌كنند اما گر رسانه‌هاي غيردولتي با دولتي رقابت كنند، آنگاه مي‌توان اهميت سخن و فكر و كالا را مشخص كرد.
روانشناسان مي‌گويند، چون شخصيت ايراني در كودكي و نوجواني سركوب مي‌شود، در سنين بالاتر نياز شديدي به نمايش و جلب رضايت و تأييد ديگران پيدا مي‌كند. صحنه دولتي و سياسي، بهترين فضايي است كه افراد نيازهاي غريزي و رواني خود را تأمين كنند. بنابراين، شهرت و اعتبار به درجه‌اي كه برخاسته از نهادهاي دولتي باشد، مصنوعي و آميخته به منافع و وفاداري به دولت است و به درجه‌اي كه نتيجه رقابت در فضاهاي غيردولتي و ارزيابي افراد غيردولتي باشد، واقعي‌تر خواهد بود. اگر جوايز اسكار و بهترين خبرنگار و برجسته‌ترين نويسنده در آمريكا را به عهده كاخ سفيد بگذارند، معلوم نيست چگونه افرادي انتخاب شوند. خصوصي‌سازي و اعتبار بخشيدن به جامعه، نه تنها در توليد ثروت و كار اقتصادي، بلكه در توليد انديشه و هنر نيز مي‌باشد.

جمع‌بندي
نظريه «پاش» برخاسته از تجربه بشري است. تاريخ، معرف اين واقعيت است كه بزرگ شدن دولت به ضرر مردم يك جامعه و رشد آنهاست. ايراني‌ها نه تنها استعداد رشد دارند، بلكه ظرفيت الگوسازي را نيز دارا هستند. هم‌اكنون تجربه بشري اين است كه تنها با ايجاد ساختارهاي مناسب، مي‌توان شهروندان را به سوي خلاقيت و رشد هدايت كرد. ساختارهاي عقلايي، انسان‌هاي عقلايي به وجود مي‌آورند. اگر ايراني‌ها به سمت دولتي علاقه‌مند شده‌اند، ناشي از ذات آنها نيست، بلكه به دليل وجود ساختارهاي مخالف با رشد است. از «دنگ شائوپينگ» پدر چين نوين پرسيدند: «شما زماني سوسياليسم را ترويج مي‌كرديد، چگونه اكنون به بخش خصوصي روي آورده‌ايد؟» او پاسخ داد: «ما در پي سعادت مردم چين بوديم. الان به اين نتيجه رسيده‌ايم راه سعادت از طريق خصوصي‌سازي است و مردم، خود بايد ثروت توليد كنند».

به لحاظ فلسفي و اخلاقي، مزيت مهم تفكيك ثروت‌يابي از دولت اين است كه فكر، هنر و رسانه از دولت و فضاهاي آميخته به منافع و خواسته‌هاي فردي رهايي مي‌يابد. ثروت‌يابي مردم، ساختاري را ايجاد مي‌كند كه دولت صرفا وظيفه خود را نظارت بر قانون تعريف ‌كند. اگر امور و سرنوشت يك ملت نزد دولت باشد، يكسان‌سازي فكري و استنباط ايجاد مي‌شود. به هر ميزاني كه جامعه نقش پيدا كند، رنگين‌كمان تفكر و استنباط و به تبع آن، رسانه و توليد ثروت و معاش ايجاد مي‌گردد. زماني ايران، ژاپن خاورميانه مي‌شود و يا طي بيست سال آينده، طبق خواسته سند چشم‌انداز، قدرت اول منطقه مي‌شود كه جامعه ايراني رشد كند، نه آن‌كه دولت روز به روز حجيم‌تر شود. ايراني براي آن‌كه زندگي مطلوبي داشته باشد، در شرايط فعلي ناچار است خود را در فضاهاي دولتي تعريف كند. اگر بخواهيم از تجربيات ديگر ملل و به خصوص ملل آسيايي، درسي آموخته باشيم، آينده رشد ايران و ايراني در كانون غيردولتي كردن اقتصاد كشور است. در غير اين صورت، نظريه «پاش» ادامه پيدا خواهد كرد.

هیچ نظری موجود نیست: