اهداف جامعه ایرانی چیست؟ « ما چگونه فکر می کنیم» و آنچه که در ایران مهم انگاشته می شود.

۱۳۸۶ دی ۱۰, دوشنبه

هاشمی: کناره گیری روحانیت از مسائل سیاسی، توجیه ندارد


نبايد كاري كنيم كه انتخابات باعث تعميق كينه‌ها در دل‌ها شود، بلكه بايد با شيوه‌هاي درست به گونه‌اي عمل كنيم كه در فضاي رقابتي سالم، مردم را براي اثبات وفاداري خويش به نظام به پاي صندوق‌هاي راي بياوريم.

رييس مجلس خبرگان رهبری گفت: نبايد كاري كنيم انتخابات باعث تعميق كينه‌ها در دل‌ها شود.

آيت‌الله هاشمي رفسنجاني پيش از ظهر دوشنبه در ديدار شاخه روحانيون حزب اعتماد ملي، با تبريك عيد سعيد غدير به همه دوستداران اهل بيت (ع) و با تاكيد بر رهنمودهاي رهبر انقلاب اسلامي درباره انسجام اسلامي و اتحاد ملي، گفت: نبايد كاري كنيم كه انتخابات باعث تعميق كينه‌ها در دل‌ها شود، بلكه بايد با شيوه‌هاي درست به گونه‌اي عمل كنيم كه در فضاي رقابتي سالم، مردم را براي اثبات وفاداري خويش به نظام به پاي صندوق‌هاي راي بياوريم.

هاشمي رفسنجاني، حضور مردم را در عرصه‌هاي مختلف انقلاب، حلال همه‌ي مشكلات دانست و گفت: پيروزي، تثبيت و تداوم انقلاب با امواج حضور آگاهانه مردم ميسر شد و اكنون نيز كه از آن مراحل گذشته‌ايم، انتخابات بهترين و مهمترين جلوه‌ي حضور و مشاركت مردم در سرنوشت كشور است و مسوولان بايد با فراهم كردن مقدمات انتخاباتي پرشور بگذارند مردم به هر كس كه مي‌خواهند، راي دهند.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، توجه به احزاب را راهي براي تمرين مردم‌سالاري واقعي خواند و گفت: روحانيت نمي‌تواند از اين شيوه رويگردان باشد، چون مي‌تواند با تلفيق شيوه‌ي سنتي تبليغات مشافهه‌اي با شيوه‌ي تبليغات نوين امروزي، در راه رشد آگاهي مردم تلاش كند.

رييس مجلس خبرگان رهبري، با تحليل ديدگاه‌هاي مختلف بعضي در حوزه‌هاي علميه، گفت: حركت امام با ياراني كه زبرالحديد بودند، باعث شد كه مردم و روحانيت از حالت ياس پس از قاجار و دوره‌ي رضاخان رها شوند و ثابت كنند كه اسلام، قابليت اداره هر نظامي را در هر زماني دارد.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، با بيان گوشه‌هايي از مقاطع تاريخي ايران، گفت: رژيم پهلوي به انحاي مختلف درصدد انزواي روحانيت بود؛ اما امام با سخنان حكيمانه و حركت‌هاي مدبرانه، فضاي سنگين و ياس‌آلود را شكست و انقلاب را با اتكا به مردم و با پيشتازي روحانيت به پيروزي رساند.

هاشمي رفسنجاني، در ادامه در پاسخ به نگراني‌هاي حاضران درباره مشكلات مردم گفت: ريشه‌ي همه‌ي مشكلات در نبود رونق توليد است، چون اگر چرخ توليد كشور فعال باشد، همه بخش‌ها با توجه به عرضه و تقاضا خود را تامين مي‌كنند.

وي با اشاره به ظرفيت‌هاي موجود زيرساخت‌ها در كشور، گفت: مي‌توانيم با بهره‌گيري از ظرفيت‌هاي موجود توليد و زيربناها زمينه‌هاي زندگي بهتر مردم را تامين كنيم.

هاشمي رفسنجاني، در بخشي ديگر از سخنانش پناه بردن به خرافات را دور از شان امت مترقي پيرو مكتب اهل بيت دانست و گفت: روحانيون و احزاب مي‌توانند با آموزش‌هاي درست و روزآمد بر آگاهي مردم بيفزايند.

وي با تشريح اوضاع حضور روحانيون در دوره‌هاي مختلف تاريخ ايران، گفت: انقلاب اسلامي از نظر مسووليت روحانيت بي‌سابقه و بي‌نظير است؛ چون در راس آن يك مجتهد جامع‌الشرايط قرار دارد.

هاشمي رفسنجاني، كناره‌گيري روحانيت از مسائل سياسي را توجيه‌ناپذير خواند و گفت: هر مقدار كه حضور روحانيت تضعيف شود، به ضرر نظام خواهد بود.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، ورود روحانيون به كارهاي حزبي را يك امتياز دانست و افزود: درباره‌ي اهميت حزب در نظام همين بس كه اگر حزب جمهوري اسلامي در سال‌هاي اول پيروزي انقلاب نبود، انقلاب در اداره‌ي قواي مختلف دچار مشكل مي‌ش

دفاع از ايده فشار از پايين چانه زني در بالا

گفت وگوي انتخاباتي با سعيد حجاريان

دفاع از ايده فشار از پايين چانه زني در بالا




برخلاف دوستانم از اصطلاح «احراز صلاحيت» دفاع مي کنم. همه دوستان ما اصل را بر برائت گذاشته اند و گفته اند لازم نيست براي کانديداتوري صلاحيت احراز شود. اما من مي گويم اتفاقاً در امور مهمه مثل مجلس، رياست جمهوري، خبرگان رهبري حتماً صلاحيت کانديدا بايد احراز شود اما توسط مردم...

آرمان هايي داريم که با گذشت زمان تغيير نکرده است. مثلاً تقويت جامعه مدني، اصل شايسته سالاري، تقويت اعتماد مردم به همديگر، اعتماد به دولت و اعتماد به نفس و مهار قدرت به قوت خودشان باقي هستند





گروه سياسي، کيوان مهرگان؛ گفت وگو با سعيد حجاريان از دو جهت حائز اهميت است. اول اينکه او از جمله نظريه پردازان مطرح جناح اصلاح طلب نظام جمهوري اسلامي به شمار مي آيد. دوم اينکه در آستانه انتخابات مجلس هشتم قرار داريم و جبهه اصلاحات بايد استراتژي هاي چندگانه خود را براي چگونگي حضور در انتخابات طراحي کند. بدون شک سعيد حجاريان از جمله شخصيت هاي اصلاح طلبي به شمار مي آيد که نقش مهمي در طراحي اين استراتژي ها حداقل براي طيفي از اصلاح طلبان بازي مي کند. از همين روست که سعيد حجاريان در مصاحبه اش بر لزوم تدوين حوزه هاي جديد براي فعاليت اصلاح طلبان تاکيد مي کند. از نظريه مشهورش مبني بر فشار از پايين، چانه زني در بالا دفاع مي کند و در عين حالي که خواستار کاربردي کردن آن است اما درخواست آسيب شناسي آن را هم مطرح مي کند و در نهايت حجاريان از نظريه احراز صلاحيت براي کانديداهاي انتخاباتي دفاع مي کند اما نه از سوي شوراي نگهبان بلکه از سوي مردم. چرا که به گفته حجاريان نمي توان پست هاي مهمي مانند مجلس را بر اساس اصل برائت دراختيار افراد قرار داد و مردم بايد وظيفه احراز صلاحيت ها را برعهده بگيرند. البته گفت وگوي اوليه با حجاريان يک وجه ديگري هم داشت که در ويرايش نهايي اين بخش از مصاحبه حذف شد. به گفته حجاريان دوستانش به او توصيه کرده اند بخش هايي از مصاحبه اش را که مربوط به کانديداتوري احتمالي سيدمحمد خاتمي براي انتخابات رياست جمهوري دهم بود، فعلاً مطرح نکند و آن را به شرايط مناسب تري موکول کند. البته که حجاريان اين توصيه ها را پذيرفت و فعلاً از تعيين پيش شرط هايش براي دفاع از کانديداتوري خاتمي انصراف داد و آن را به آينده موکول کرد. وي در پاسخ نهايي به اين سوال که آيا از کانديداتوري خاتمي براي انتخابات رياست جمهوري دفاع مي کنيد صرفاً به بيان اين جمله اکتفا کرد که بايد ديد چه مي شود. مصاحبه اعتماد با حجاريان را مي خوانيد.

-با بالا گرفتن بحث انتخابات مجلس هشتم و احتمال اقبال مجدد جامعه به اصلاح طلبان پرسشي که بيش از همه مطرح مي شود اين است که آيا اصلاح طلبان همچنان بر وجه سلبي اصلاح طلبي تاکيد مي کنند يا با هشت سال تجربه پيگيري اصلاحات در قدرت و دو سال «اخراج» از قدرت براي تبليغ وجه ايجابي آن تدبيري انديشيده اند؟

براي آنکه بحث من خيلي وجه سلبي نداشته باشد در آغاز سخن برخلاف دوستانم از اصطلاح «احراز صلاحيت» دفاع مي کنم. همه دوستان ما اصل را بر برائت گذاشته اند و گفته اند لازم نيست براي کانديداتوري صلاحيت احراز شود. اما من مي گويم اتفاقاً در امور مهمه مثل مجلس، رياست جمهوري، خبرگان رهبري حتماً صلاحيت کانديدا بايد احراز شود. منتها اين حرف من با حرف هر دو جناح يک فرق اساسي دارد.

- چه فرقي؟

فرض کنيم شما مي خواهيد شريک بگيريد، يا داماد بگيريد، زن بگيريد. آيا براي انجام اين کارها، صلاحيت را احراز مي کنيد يا نه؟، چون مي خواهيد به پاي «عقد» برويد. حال بايد ببينيم آيا نمايندگي مردم نيز «عقد» هست يا نيست؟ از نظر من نمايندگي مجلس يک نوع «عقد» است. البته عقد وکالت نيست.

-يعني چه عقد وکالت نيست؟

يعني نمايندگان مردم، وکيل مردم نيستند. اين اشتباه است که ما مي گوييم نمايندگان مجلس، وکيل مردم هستند، چون اينها وکيل نيستند.

-چرا؟

به چند دليل؛ اولاً وکيل هر شهر، وکيل کساني است که حتي به او راي نداده اند. در حالي که مقوله وکالت مستلزم ايجاب و قبول طرفين است. شما وکيل تمام شهر هستيد حتي کساني که به شما راي نداده اند. شما وکيل کساني هستيد که در چهار سال دوره نمايندگي به سن قانوني و سن راي دادن مي رسند. خب اينها که به شما راي نداده اند ولي وکيل آنها هستيد. شما وکيل کساني هستيد که اصلاً راي نداده اند. از اين گذشته، وکيل تا هنگامي که موکل راضي است، بر عقد وکالت باقي مي ماند اما در زمينه عقد نمايندگي اگر همه موکلين جمع شوند و اعلام کنند که راضي نيستيم، وکيل عزل نمي شود. وکالت بلاعزل هم به او نداده اند. تازه اگر همه وکالت بلاعزل هم بدهند همه آنها که يکجا نمي روند اين وکالت فسخ شود. اضافه بر اين اگر همه موکلان در اثر حادثه يي بميرند، وکيل کماکان سر جاي خودش باقي است. در حالي که وکالت بلاعزل با مرگ موکل، باطل مي شود. وکيل مجلس چهارساله است. قبل از آن هم نمي توان او را عزل کرد. وکيل مجلس به تنهايي نمي تواند درباره سرنوشت موکلان خود تصميم بگيرد. بايد مسائل را در هيات وکلا يعني مجلس طرح کند. بنابراين کل نمايندگان مجلس مي شوند نماينده ملت. در حالي که عقد وکالت دو طرف دارد. وکالت جمعي که هم موکلين جمع باشند، هم وکلا هيات جمعي داشته باشند، نداريم. پس اين رابطه، يک «عقد» است؛ عقد خاص که در فقه هم نبوده است. اين نوعي «عقد مدرن» است. در سنت ما جايي نداشته است. اسمش را مي شود گذاشت «عقد نمايندگي» (representation). حالا در اين عقد چه اتفاقي مي افتد. ما در قانون اساسي اصلي داريم به نام اصل حاکميت ملي. يعني مردم حق اعمال حاکميت بر سرنوشت خود را دارند. حق حاکميت ملي هم سه عرصه دارد؛ عرصه اجرا، قضا و تقنين. در اينجا مردم حق تقنين خودشان را به نمايندگان مجلس تفويض کرده اند. اين حق به جاي ديگري منتقل نمي شود. فقط به نمايندگان داده مي شود. پس شما حق داريد که حق خود را به کسي بدهيد. مثل پولي که به بانک يا صندوق قرض الحسنه مي دهيد. اگر نرويد و تحقيق نکنيد که آيا جايي که مي خواهيد پول تان را بگذاريد اعتبار دارد يا نه، پولتان را مي دهيد؟، مسلماً نه، پس مردم بايد بروند تحقيق کنند و صلاحيت نمايندگان شان را خودشان احراز کنند. بنابراين برخلاف کساني که مي گويند اصل بر برائت است، من مي گويم اصل بر احراز صلاحيت است و مردم بايد اين صلاحيت را احراز کنند.

-پس منشاء مشروعيتي که شوراي نگهبان ادعاي آن را دارد، چه مي شود؟

قانون اساسي مي گويد نظارت استصوابي است اما همين قانون اساسي مي گويد همه مناصب اداري و اجرايي و تقنيني کشور با راي مردم انتخاب مي شوند. اساساً معناي جمهوريت همين است. خب جمهوري را بردارند بگويند امارت اسلامي، حکومت اسلامي. جمهوري را مي خواهند چه کار؟،

-اما مطمئن باشيد که شوراي نگهبان اين را قبول نمي کند.

آنها بارها گفته اند که ما در بين کانديداها صالحين را انتخاب مي کنيم، مردم بين صالحين، اصلح را انتخاب کنند. اين يعني چه؟ يعني کسي که تمام شرايط لازم را دارد. مدرک فوق ليسانس دارد، سربازي هم رفته است. سوءسابقه هم ندارد اما او را ردصلاحيت مي کنند. چرا؟ چون شرايط براي شوراي نگهبان احراز نشده است.

-آقاي دکتر شوراي نگهبان يک بار اعلام کرد که چون نامزدها تعدادشان زياد بوده ما نرسيديم صلاحيت همه را بررسي کنيم.

بله و آمدند ردصلاحيت کردند. البته ما معتقديم براي اينکه تعداد نامزدها کم شود مي توان راه گذاشت. مثلاً از هر نامزد وديعه بخواهند که اگر هر نامزد کمتر از 5 هزار راي کسب کند، وديعه او به نفع دولت ضبط شود. يا مثل بعضي کشورها، هر نامزد بايد امضاي يک هزار استاد دانشگاه، وکلا و شخصيت هاي برجسته را جمع کند. بنابراين اين مشکل هم راه دارد که شوراي نگهبان همه را رد نکند.

-شما در پاسخ به پرسش قبلي شرايط پيشنهادي خود را براي چگونگي احراز صلاحيت نامزدها گفتيد. در اين سيستم شوراي نگهبان چه جايگاهي دارد؟

شوراي نگهبان حق احراز صلاحيت ندارد. شوراي نگهبان بايد بر صحت و سقم شرايط نظارت کند.

-آقاي جنتي مي گويد؛ اينکه «اصل بر برائت است، پشتوانه حقوقي ندارد». در اين باره شما هم با ايشان موافقيد؟

درست است اما اين حق براي شهروندان مهم است نه شوراي نگهبان.

-يعني شما اصل بر برائت است را با اصل بر احراز صلاحيت مترادف مي گيريد؟

از نظر من هر دو يکي است. اصل بر برائت است مي شود احراز صلاحيت.

-وقتي اين دو را مترادف بگيريم، نظارت شوراي نگهبان مشروعيت پيدا مي کند؟

چرا مشروعيت پيدا مي کند؟،

-به خاطر اينکه شوراي نگهبان حق احراز صلاحيت را در انحصار خودش مي داند؟

شوراي نگهبان اين حق را از کجا آورده است؟، مگر حق از آن مردم نيست. مردم بايد بگويند يک نامزد صلاحيت دارد يا ندارد.شوراي نگهبان کجا اين حق را ثابت کرده است.

-شما جايگاهي براي نظارت شوراي نگهبان قائليد؟

فقط نظارت استطلاعي.

-برگرديم به پرسش اول مصاحبه.

مي خواستم بگويم که ما نظر ايجابي هم داريم فقط سلبي بحث نمي کنيم.

-منظور من تنها شما نبوديد، مجموعه اصلاحات بود؟

اصلاح طلبان آرمان هايي دارند و اين آرمان ها با گذشت زمان تغيير نکرده است. مثلاً تقويت جامعه مدني، اصل شايسته سالاري، تقويت اعتماد مردم به همديگر، اعتماد به دولت و اعتماد به نفس، مهار قدرت، مهار و موازنه

(check and balance) همه اين آرمان ها در اصل به قوت خودشان باقي هستند.

-چگونه مي خواهند اين آرمان ها را محقق کنند؟

مشکل همين جا است. مشکل اصلاح طلبان درباره راهکارهاي رسيدن به اين اهداف است.

-آيا اين مشکل کماکان به قوت خود باقي است؟

برخي معتقدند راهکارهاي اجتماعي مهم است. بايد به اجتماع بها داد؛ نوعي سياست ورزي جامعه محور. برخي ها معتقدند يک مشت اليت در سطح نخبگان با همديگر گفت وگو کنند و با تعامل با بالا مساله را حل کرد. عده يي هم مي گويند مي شود از راه هاي ساختارشکن کار را پيش برد. در راهکارها تفاوت وجود دارد اما آرمان ها کماکان به قوت خود باقي است.

-شما از کدام راهکار دفاع مي کنيد؟

من که قبلاً راهکارم را ارائه داده ام.

-يعني هنوز از تز فشار از پايين چانه زني در بالا دفاع مي کنيد؟

بله. من معتقدم حرف من جا نيفتاده است. بايد روي آن کار کنم و همه را اقناع کنم. به طور دقيق تر اين حرف را توضيح دهم، برخي کاستي هايش را حل کنم تا بتوان از آن استفاده کرد.

-اشکالاتي که دوستان شما به راهکار شما گرفته اند، چيست؟

شما بگوييد. مگر شما به حرف هاي من گوش نکرده ايد. ايراد بگيريد.

-بحث بر سر ايرادات ما بر ايده شما نيست. مي خواهم بدانم محصول گفت وگوهاي دوستان تان چه بوده است؟

خب دوستان اشکالات مختلفي گرفته اند. عده يي معتقدند چانه زني کردند اما براي منافع خودشان کردند نه براي پيشبرد دموکراسي در ايران. عده ديگري معتقدند اين دو ربطي به هم ندارند. يا بعضي مي گفتند فشار از پايين، چانه زني در بالا هم محور نبود. يا چانه زني، فشار نداشت.

-آيا اين ايده محقق شد؟

به نظرم نه، چون من مجري ايده خودم نبودم. البته عده يي معتقدند که اين ايده زودهنگام ارائه شد و همين باعث وحشت عده يي شد.

-خود شما هم همين نظر را داريد؟

ممکن است اينگونه هم باشد. شايد زماني بايد اين حرف بيان مي شد که جامعه مدني به اندازه کافي قوي شده باشد.

-شما همه اين اشکالات را مي پذيريد؟

بله، اما با اين حال هنوز اصل ايده را قبول دارم و معتقدم اشکالي بر اصل ايده وارد نيست.

-شما از يک طرف مي گوييد اشکالات دوستان را قبول دارم. از طرفي هنوز بر اين حرف پا بر جا هستيد. با وجود آن اشکال ها پذيرش اصل ايده، تناقض ايجاد نمي کند؟

من معتقدم که بايد ايده را گرفت، اما اشکالاتش را رفع کرد. تنها راه براي پيشبرد دموکراسي در ايران همين است.

-علاوه بر اين اشکالات برخي معتقد بودند که مردم با شرکت در انتخابات و راي بالايي که نمايندگان اصلاحات دادند، فشارشان را وارد کردند، اما چانه زني انجام نشد؟

من معتقدم اساساً هيچ فشاري وارد نشد. نمونه جدي فشار در اسپانيا اتفاق افتاده. فشار واقعي را بايد آنجا ببينيد.

-در کدام رويداد؟

بعد از فرانکو. يا مثلاً در لهستان بود. آن ماجرايي که به جنبش همبستگي مشهور شد.

-که به پيروزي والسا منجر شد.

فشار واقعي آنجا است. نمونه ناقص آن در لبنان است. چند وقت است که گروه خارج از دولت در خيابان هاي لبنان خيمه زده است. چقدر جمعيت را به سطح خيابان ها آوردند. اما کاري صورت گرفت؟ معلوم است که نه، چرا؟ چون اين فشارها کافي نيست.

-شما در حالي اين مثال ها را بيان مي کنيد که يکي از ايرادات روشنفکران به نمايندگان مجلس ششم اين بود که هيچ گاه با مردم ارتباط چهره به چهره برقرار نکردند؟

اين اشکالات کاملاً وارد است.

-و آقاي رضا خاتمي وقتي دبيرکل مشارکت بود در برابر اين پرسش که چرا از ظرفيت مردم استفاده نمي کنيد، پاسخ داد ما نه مردم را به خيابان آورديم، نه مي آوريم و نه خواهيم آورد. با اين اعتقاد، تز شما چه زماني مي خواهد زمينه هاي تحقق پيدا کند؟

ما در حد همين قانون اساسي مي توانيم فشار ايجاد کنيم. بگذاريد مثال ديگري بزنيم. آيا همين اعتصابات اخير فرانسه کارساز بود و توانست در مواضع سارکوزي تغيير ايجاد کند؟ فشار بالا بود اما هيچ اثري نداشت. با اينکه اعتصابات در قانون اساسي ما قانوني است اما چون جامعه مدني ما جامعه مدني ضعيفي است، نمي تواند فشاري توليد کند. در فرانسه هم اعتصابي انجام مي گيرد، به نتيجه نمي رسد. چه برسد به ما. مي خواهم بگويم مشکل ما جاي ديگري است.

-کجا است؟

ضعف بنيادهاي مدني. يعني نهادهاي مدني ما به کلي متلاشي شدند، به خصوص در اين دو ساله نه سنديکايي باقي مانده است نه اتحاديه يي وجود دارد و نه مطبوعات مستقل هست. حزبي مثل مشارکت هم فاقد روزنامه است. هر چه روزنامه داشته ايم همه را بسته اند.

-برخي معتقدند ايجاد اين نوع فشارها، ساختارشکني است؟

چه ساختارشکني يي، اعتصاب در چارچوب همين قانون اساسي است.

-آنها معتقدند اين کارها مقدمه براندازي نرم است.

آنها بگويند. اگر خاطرتان باشد زماني گفتند براندازي قانوني. اين حرف جوک بود. براندازي قانوني يعني چه؟ اگر قانوني است براندازي چه معنايي دارد، اگر براندازي است قانون ديگر چيست. اين مصداق «حشو قبيح» است، يعني براندازي هميشه غيرقانوني است. براندازي قانوني ديگر چه صيغه يي است؟،

-تحليل ها پيرامون انتخابات مجلس فراوان است. برخي معتقدند به دليل عملکرد جناح حاکم و خاطرات تلخي که در اين دو سال براي مردم ايجاد شده است، اقبال به اصلاح طلبان رو به افزايش است. گروهي ديگر بر اين باورند که ترکيب سياسي اکثريت مجلس تغييري نمي کند اما اقليت پرقدرت تر خواهد شد. شما تحليل تان از انتخابات مجلس چيست؟

اصطلاحي رايج شد که ما در ايران آزادي بيان داريم، اما آزادي بعد از بيان نداريم. همين قصه درباره مجلس هم صادق است. نمايندگان به مجلس مي روند اما مثل مجلس ششم کاري از دست شان برنمي آيد.

-يعني شرايط براي فعاليت اصلاح طلبان در مجلس هشتم سخت تر مي شود؟

حتماً همين طور است چون در مجلس ششم دولت هم همراهي مي کرد. در مجلس هشتم اگر اکثريت هم با اصلاح طلبان باشد، دولت را در دست ندارند که کاري بکنند. البته اين به آن معنا نيست که ما تلاش خود را براي به دست آوردن تريبوني در مجلس به کار نبنديم. شايد هم از همين مجرا روزنه يي براي فعاليت هاي اجتماعي باز شود.

-برخي معتقدند اگر اکثريت مجلس با اصلاح طلبان باشد بايد بحث کفايت سياسي دولت و رئيس جمهور را مطرح کرد.

قانوناً هيچ مانعي ندارد. اما طرح و اجراي آن بستگي به قدرت مجلس دارد.

-آيا ممکن است اين مساله در مجلس هفتم هم مطرح شود؟

خير، اين مجلس دنباله رو دولت است.

-شما بعد از انتخابات مجلس هفتم يک جمله به آقاي خاتمي گفتيد که آقاي خاتمي با برگزاري انتخابات مجلس هفتم آخرين ميخ را به تابوت اصلاحات کوبيد . اين روزها ايشان محور ستاد ائتلاف اصلاح طلبان شده است. فکر مي کنيد بتواند آخرين ميخ تابوت اصلاحات را دربياورد؟

به هر حال ايشان دارند تلاش خودشان را مي کنند.

-نظر شما چيست؟

به هر حال جبران مافات را بايد به فال نيک گرفت.

-اگر مجلس با اکثريت اصلاح طلب شکل بگيرد، شما پيشنهاد مي کنيد کفايت سياسي احمدي نژاد را بررسي کنند؟

دوسوم راي نمايندگان را مي خواهد. حتي اگر اکثريت مجلس با اصلاح طلبان باشد، دو سوم نمايندگاني که از توپ و تشر نترسند وجود ندارد «اما اگر بشه، چه مي شه؟،»

-بحث سرليست ها به يک چالش تبديل شده براي هر دو جريان، شما محلي از اعراب براي اين چالش مي بينيد؟

من مي گويم اصلاً ليست براساس حروف الفبا تنظيم شود. مردم باهوش تر از اين هستند که به سرليست و ته ليست توجه کنند.

-بحثي بين مردم وجود دارد مبني بر اينکه جرياني که مدام از اسلام و ارزش هاي اسلامي دفاع مي کند هم رئيس جمهورش و هم رئيس مجلس آن غير روحاني بود. شما قصد داريد اين تجربه را تکرار کنيد؟

براي ما فرقي ندارد. ما در حزب مشارکت هم روحاني داريم هم لباس شخصي. هر دو اينها به لحاظ حقوقي هم عرض هستند.

- برخي گروه ها و افراد از آقاي خاتمي براي انتخابات مجلس دعوت کردند. نظر شما چيست؟

نيايد بهتر است.

-چرا؟

از ايشان کارکردهاي ويژه يي برمي آيد که از يک نماينده مجلس فراتر است. لذا بهتر است که همان امور را سامان دهند.

-براي رياست جمهوري از او دعوت مي کنيد؟

بايد ببينم شرايط چگونه مي شود و چه اتفاقاتي رخ مي دهد.

-آقاي لاريجاني بعد از کناره گيري از دبيري شوراي عالي امنيت ملي، مساله آشتي ملي و دولت و وحدت ملي را مطرح مي کند. هر کس از يک زاويه يي به اين مساله نگاه مي کند. برخي آن را شعاري انتخاباتي مي دانند، برخي آن را نياز استراتژيک قلمداد مي کنند. شما در اين باره چه نظري داريد؟

آنچه من شنيدم اين است که او با همکاري قاليباف و رضايي به دنبال تاسيس يک حزب هستند که شعارشان همين است.

-اساساً طرح اين شعار در اين شرايط موضوعيتي دارد؟

اينها چون از دولت آزرده شده اند، مي گويند عقلاي دو جناح جمع بشوند، با هم همکاري کنند تا مجلسي که تشکيل مي شود ترکيبي باشد از عقلاي دو جناح.

-مدتي است که بحث درباره يک مصالحه ملي از طرف برخي افراد و جريانات مطرح مي شود. در اين مصالحه ملي بنا براين است که احزاب از معرفي برخي افراد راديکال براي انتخابات صرف نظر کنند. اگر زمينه هايي براي مصالحه ملي پيش بيايد، حزب مشارکت آماده است در اين بحث ها شرکت کند؟

فکر نمي کنم.

-چرا؟

اول بايد مشخص کنند افراد راديکال چه کساني هستند.

-چهره هايي که روي آنها بحث وجود دارد؟

اتفاقاً ما روي چهره هاي آنها بحث داريم.

-توافق از هر دو جناح است؟

سرليست هاي آنها همه راديکال هستند. الان هم در مجلس حضور دارند. نيمي از نمايندگان مجلس فعلي راديکال هستند. خود احمدي نژاد و همه اعضاي کابينه اش راديکال هستند. بنابراين مصالحه ملي حرف بي ربطي است.

-اما شما پيشنهادي مبني بر ائتلاف از نهضت آزادي تا موتلفه را مطرح کرديد.

آن پيشنهاد براي جلوگيري از جنگ و ماجراجويي بود. هنوز هم روي آن هستم. اما موتلفه يي ها نيامدند براي گفت وگو و رفتند دنبال ماجراجويي و ماجراجوها. بعد از دو سال حرف دبيرکل موتلفه را نگاه کنيد. معلوم است هنوز دنبال ماجراجوها هستند.

مواضع ايران درباره خزر : سير تحولات از خاتمي تا احمدي نژاد



مواضع ايران درباره خزر : سير تحولات از دولت خاتمي تا دولت احمدي نژاد

محسن امين زاده : درياي خزر به دليل عدم ارتباط با آب هاي آزاد عملاً يک درياچه بزرگ محسوب مي شود که مقررات مربوط به آن مي تواند هميشه تابع کشورهاي ساحلي آن باشد. در درياي خزر مسائل مهم زيادي مطرح است که بر سر عمده اين مسائل اختلاف نظري ميان ايران و روسيه نيست و اين دو قدرت دو سوي درياي خزر به دليل همين اتفاق نظر توانسته اند نظرات مشترک شان را در مورد جلوگيري از دخالت کشورهاي غيرساحلي در اين آب ها و جلوگيري از ورود شناورهاي نظامي و غيرنظامي کشورهاي ديگر به خزر با استفاده از محمل دوستي با ساير کشورهاي ساحلي و مسائلي از اين دست به خوبي به پيش ببرند. در عين حال ايران با روسيه و ساير کشورهاي ساحلي بر سر سهم خود از ذخاير زير بستر درياي خزر اختلافي بسيار جدي دارد. ايران معتقد است که بايد يک پنجم از منافع مشترک ذخاير زير بستر يا يک پنجم از تقسيم جغرافيايي زير بستر دريا به ايران تعلق گيرد. برخي از حقوقدانان ايراني معتقدند که هرچند اين ميزان سهم قابل قبول است اما ايران پس از فروپاشي اتحاد شوروي شتابزده و سخاوتمندانه به اين سهم رضايت داده و باعث شده که ساير کشورهاي ساحلي با سوء استفاده از اين سخاوت بر سر اين سهم طبيعي ايران هم مناقشه کنند. آنان معتقدند که قراردادهاي تاريخي ميان ايران و روسيه ( قرارداد 1921) و ايران و اتحاد شوروي (1940) در مورد خزر به رغم معايب بسياري که ناشي از ابرقدرت بودن همسايه شمالي ايران و ذليل بودن ايران در آن دوره بوده، داراي تعابيري است که به استحکام مواضع حقوقي کنوني ايران در خزر براي ادعاهاي سرزميني کمک مي کند. آنان معتقدند که اگر ايران بعد از فروپاشي اتحاد شوروي هيجان زده نشده و رضايت خود براي داشتن سهمي به صورت مشاع در حد يک پنجم از منافع و ذخاير زير بستر دريا را ابراز نمي کرد، حقوقدانان مي توانستند براساس همان قراردادهاي پرمشکل تاريخي در مسيري حرکت کنند که حداقل ساير کشورهاي ساحلي به جاي رفتار ناشايست کنوني براي جلب رضايت ايران براي قبول سهم 20 درصد تلاش کنند. به دليل همين توصيه هاي حقوقدانان، وزارت خارجه در تمامي هشت سال دولت اصلاحات، هرگاه از مباحث خزر سخني به ميان آمده روي مشاع بودن همه چيز در درياي خزر ميان پنج کشور ساحلي، سهم 20 درصدي ايران در هر چيزي که در خزر تقسيم شود، از جمله ذخاير زير بستر و همچنين قراردادهاي تاريخي 1921 و 1940 مربوط به خزر پافشاري کرده و با اين تعابير موضع قاطع خود را بر سر حقوق ملي ايران در خزر تکرار کرده و نشان داده که کاملاً در اين مساله جدي است.

يکي از علل مهمي که باعث شد ايران بر سر سهم خود در درياي خزر دچار مشکل اساسي شود سياست دوگانه، غيردوستانه و حساسيت برانگيز روسيه در تنها گذاشتن ايران در اين بخش مساله و قطعي کردن روش تقسيم ذخاير بستر دريا براساس توافق دوجانبه با همسايگان جديد ديوار به ديوارش بود. اين اقدام روسيه که شيوه هاي سنتي روسيه در رفتار با ايران را به ياد مي آورد، تا آن حد براي ايران مشکل ايجاد کرد که اعلام کرد به رغم همه مزيت هاي مشاع بودن درياي خزر، اگر ايران نتواند سهم خود را از زير بستر دريا بگيرد، ممکن است از تقسيم کامل دريا حمايت کند. عملکرد روسيه باعث فعال شدن کشورهاي نزديک تر به ايران در دست اندازي به مناطق نفتي نزديک به سواحل ايران شد و نهايتاً ايران مجبور شد در سال 1377 براي نشان دادن جديت اش در دفاع از منافع ملي کشور، از اندکي تهديد نظامي استفاده کرده و با به پرواز درآوردن جنگنده هايش روي شناورهايي که به قصد اکتشاف نفت و گاز در منطقه مورد اختلاف درياي خزر فعال شده بودند، به همه بفهماند که ايران در دفاع از منافع ملي هيچ ترديدي به خود راه نخواهد داد. اين اقدام متعاقباً با اقدامات دوستانه تکميل شد و عملاً باعث توقف هرگونه فعاليت اکتشاف و استخراج کشورهاي همسايه در حوزه يي شد که 20درصد ادعايي ايران از زير بستر جنوبي درياي خزر را شامل مي شود.

اجلاس عشق آباد

مشکل بزرگ ايران طي سال هاي اخير براي تشکيل چنين اجلاسي، تنها بودن ايران در اختلاف بر سر ذخاير زير بستر دريا بوده است. ارزيابي وزارت خارجه آن بود که به رغم همه اين مشکلات، نتايج ثمربخش اجلاس سران بيش از مشکلات آن است، لذا براي تشکيل آن تلاش کرد. البته با اين فرض که ضمن کنترل رفتار ساير اعضا، مواظب باشد که شرکت رئيس جمهور ايران در چنين اجلاسي باعث تضعيف ضمني ادعاهاي سرزميني ايران در مورد بستر درياي خزر نشود.

هواپيما در فرودگاه مهرآباد منتظر آقاي خاتمي رئيس جمهور ايران و هيات همراه ايشان بود تا آنان را براي شرکت در اولين اجلاس سران خزر به عشق آباد پايتخت ترکمنستان ببرد. اما خبر مهمي همه چيز را دچار اختلال کرد. سفارت ايران اطلاع داد که دولت ترکمنستان در اقدامي عجيب سالن اجلاس را با نقشه هايي از دريايي خزر تزيين کرده که در آنها با خطوطي فرضي درياي خزر تقسيم شده و به صورت ضمني سهم کمتر از 12 درصد (جنوب خط ادعايي حسينقلي - آستارا) را براي ايران نشان مي دهد. موضوع بسيار حساس و نشان دهنده مشي دولت ميزبان در تحميل ضمني بعضي ادعاهاي واهي به خصوص به ايران طي اجلاس بود. موضوع با رئيس جمهور مطرح شد و براساس نظر ايشان به دولت ترکمنستان اعلام شد که اگر اين نقشه ها از سالن اجلاس خارج نشود و هرگونه اقدام مشابهي منتفي نشود، ايران در اجلاس خزر شرکت نخواهد کرد. با توجه به عدم واکنش قابل قبول دولت ترکمنستان، به دستور رئيس جمهور هواپيماي حامل هيات ايراني به سرپرستي من، معاون وقت وزارت خارجه عازم عشق آباد شد تا مقامات ترکمنستان را توجيه کند که اگر قصد برگزاري اجلاس دارند بايد رفتارشان را تغيير دهند. همکاران وزارت خارجه همزمان به دولت ترکمنستان اطلاع دادند که هواپيماي هيات ايراني بدون رئيس جمهور و حتي وزير خارجه به سوي عشق آباد پرواز کرده است. پرواز هواپيماي بدون رئيس جمهور از سوي رئيس جمهور ترکمنستان بسيار جدي تلقي شد و لذا به دستور ايشان مقامات ترکمنستان در حضور مسوولان سفارت ايران نقشه هاي سالن اجلاس را پاره کرده و به دور انداختند. رئيس جمهور ايران با دو ساعت تاخير عازم عشق آباد شد اما پيش از آن عملاً با اين موضع تند مشخص کرده بود که بر سر منافع ملي جدي است و هيچ نوع فرصت طلبي را تحمل نخواهد کرد. به رغم اين آغاز تلخ که عملاً براي خنثي کردن ترفندهاي مشکل آفرين ضروري بود، اولين اجلاس خزر بسيار ثمر بخش بود و بيش از حد انتظار زمينه حرکت هاي جديدي را براي احقاق حقوق ايران در خزر ايجاد کرد. در اولين اجلاس خزر؛

1- ايران با جديتي که در مورد نقشه هاي خزر نشان داد در اولين گام تحفظ قطعي خود را نسبت به اين مساله در اجلاس روشن کرد و نشان داد که براي اجلاسي که به حقوق ايران در خزر لطمه بزند هيچ اعتباري قائل نخواهد بود.

2- ايران روي حقوق خود در زير بستر دريا و قراردادهاي تاريخي 1921 و 1940ايران با روسيه و اتحاد شوروي تاکيد کرد و نشان داد که قصد دارد هويت حقوقي درياي خزر در اين اسناد، به عنوان درياي مشترک ايران و اتحاد شوروي را در احقاق حقوقش در اين دريا مورد توجه داشته باشد.

3- مذاکرات بسيار موثر رئيس جمهور با آقاي حيدر علي اف رئيس جمهور آذربايجان که از حاشيه اجلاس آغاز شد و با مذاکراتي جدي تر خاتمه يافت به يک دوره طولاني کدورت هاي پرفراز و نشيب ده ساله خاتمه داد. اگر مرگ آقاي حيدر علي اف اين روند را کند نمي کرد ايران زودتر از ساير کشورها مي توانست با آذربايجان به نتيجه برسد. در آخرين ديداري که قبل از فوت آقاي حيدر علي اف با وي داشتم ايشان گفت که فکر مي کند با آقاي خاتمي خواهد توانست مساله خزر را حل کند اما به نظر مي رسد که آقاي خاتمي از سوي تندروها تحت فشار است.

4- اجلاس سران خزر نقطه شروع مذاکرات جدي کارشناسي درباره تقسيم زير بستر درياي خزر شد. وزارت خارجه کشورمان توانست با کمک يک تيم قوي متشکل از متخصصان نهادهاي مختلف ذي ربط در کشور و همچنين گرفتن مشاوره از قوي ترين حقوقدانان بين المللي ايراني و همچنين بعضي حقوقدانان برجسته اروپايي، فضاي ايجاد شده در مورد سهم ايران را تغيير دهد به شکلي که عملاً ادعاي سهم يازده درصدي براي ايران از سوي همه کنار گذاشته شد و تدريجاً بحث هاي کارشناسي به سهم 16 تا 20 درصدي بستر درياي خزر براي ايران کشيده شد.

5- در اين اجلاس ايران ميزبان دومين اجلاس سران خزر شد. همانجا به همکاران وزارت خارجه گفته شد که اين ميزباني مانند تيغي دولبه است. اگر تا اجلاس بعدي در تعيين تکليف منابع زير بستر دريا پيشرفتي حاصل شده باشد اجلاس تهران اجلاس خوبي خواهد بود اما اگر راه حلي به دست نيايد ايران مجبور است به عنوان ميزبان حتماً بيش از قبل روي حقوق خود پافشاري کند و در چنين شرايطي ممکن است اجلاس تهران به لحاظ تبليغاتي يک اجلاس موفق جلوه نکند.

دومين اجلاس خزر در تهران

هرچه از جنجال هاي حاشيه سفر رئيس جمهور روسيه به تهران بيشتر فاصله گرفته شده احساس نگراني درباره کم توجهي نسبت به مصالح ملي کشور در بحث رژيم حقوقي درياي خزر در اين اجلاس افزايش يافته است. به نظر مي رسد تشکيل اجلاس سران خزر بيش از آنکه کاربرد استراتژيک داشته باشد نتيجه علايق تاکتيکي متفاوت روسيه و ايران براي برگزاري چنين نشستي بوده است. ظاهراً روسيه که بيش از ايران مبتکر برگزاري اجلاس در اين زمان بوده، بيش از هر چيز متوجه اختلافاتش با امريکا بوده و قصد داشته که با سفر رئيس جمهور روسيه به ايران يک اقدام تهديدآميز انجام دهد و به امريکا نشان دهد که اگر در رابطه با استقرار سپر دفاع موشکي در اروپا تجديد نظر نکند ممکن است به ايران نزديکتر شود. ضمناً چون قرار نبوده که تهديد روسيه در مرحله اول آنقدر حاد باشد که مثلاً به يک سفر کاملاً دوجانبه رئيس جمهور روسيه به ايران بينجامد اجلاس خزر محمل مناسبي بوده است. براي ايران هم در شرايطي که براي انجام سفرهاي دوجانبه در سطح رهبران کشورها خيلي مشکل وجود دارد و تحريم ها فشار به کشور وارد مي کند، سفر همزمان 4 رئيس جمهور و به خصوص اولين سفر رئيس جمهور روسيه، آنقدر ارزش تاکتيکي دارد که همه را هيجان زده کرده و ساير مسائل از جمله مسائل ايران در خزر را تحت الشعاع قرار دهد. صرف نظر از اين بده بستان که براي روسيه بيشتر از حد انتظار مفيد بود و امريکايي ها را تا دي منفعل کرد و براي ايران هم در تبليغات داخلي و خارجي فرصت هايي فراهم کرد و در سطح بين المللي در مورد همکاري

غير مشروط روسيه با امريکا براي اعمال فشار بيشتر به ايران در کوتاه مدت ترديدهايي ايجاد کرد، صاحب نظران حقوقي و سياسي معتقدند که ايران در سند نهايي اجلاس خزر روي مسائل امنيتي، زيست محيطي و حتي تروريسم تاکيد زيادي کرده و در واقع همه توقعات روسيه از چنين بيانيه يي را به طور کامل برآورده کرده است ولي در کنار آن مسائلي را ناديده گرفته يا بر سر آنها کوتاه آمده که به دليل رويه شدن در اجلاس تهران کار حقوقي ايران را در احقاق حقوقش در زير بستر دريا مشکل تر خواهد کرد. اين موارد را مي توان به شرح ذيل برشمرد؛

1- اجلاس تهران درباره تعيين تکليف ذخاير زير بستر خزر تقريباً ساکت است. در اعلاميه نهايي بحث تعيين تکليف منابع زير بستر دريا کم رنگ است و حتي خيلي کم رنگ تر از بحث تروريسم که مستقيماً به درياي خزر مربوط نيست. در اين اجلاس هيچ نظري از سوي ايران در مورد اين مساله اصلي مورد اختلاف در اجلاس ابراز نشده است. در شرايطي که ساير کشورها کارشان را در مورد بهره برداري از ذخاير زير بستر دنبال مي کنند و منتظر تعيين تکليف با ايران بر سر اين مساله نمانده اند. اتخاذ اين روش از سوي ايران در اجلاس تهران رويه يي را حاکم کرده که عملاً يک عقب نشيني نسبت به مواضع محکم گذشته ايران در اين رابطه تلقي مي شود و طبعاً راه عدول از اين رويه در اجلاس هاي مشابه بعدي در کشورهاي ديگر را هم مي بندد.

2- ايران در واکنش به اقدام روسيه مبني بر تقسيم زير بستر درياي خزر بدون هماهنگي با ايران، پذيرش نهايي مشاع بودن درياي خزر در رژيم حقوقي را منوط به تعيين تکليف ذخاير زير بستر کرده بود اما در اين اجلاس براي اولين بار رسماً اين شرط را کنار گذاشته و مشاع بودن همه چيز جز منابع زير بستر را به صورت ضمني و قطعي پذيرفته است.

3- يکي از مهم ترين مستندات ايران در دعاوي حقوقي بر سر رژيم حقوقي درياي خزر، پيشينه تاريخي خزر و قراردادهاي 1921 با روسيه و 1940 با اتحاد شوروي است. در تنظيم اعلاميه رسمي اين اجلاس که اولين سند مشترک سران پنج کشور است از ذکر اين پيشينه تاريخي و قراردادها خودداري شده است. رئيس جمهور قزاقستان در اين اجلاس رسماً در سخنراني خود اعلام کرده که با اين اجلاس قراردادهاي گذشته مربوط به خزر به تاريخ پيوسته و اين مساله با سکوت ايران به صورت ضمني پذيرفته شده است. واقعاً روشن نيست که با توجه به اهميت بالاي حقوقي اين پيشينه هاي تاريخي براي مناقشات ناتمام حقوقي ايران در خزر چرا چنين کوتاهي مهمي صورت گرفته است. همچنان که اشاره شد مهم ترين اشکال اين شيوه عمل سياست خارجي کشور در اجلاس خزر، رويه شدن آن در اجلاس سران در تهران است که طبعاً مانع عدول ايران از آن در اجلاس هاي ديگر خزر خواهد شد. از اين منظر مي توان گفت عملاً ايران پذيرفته که از اين پس مواضع کشورها درباره رژيم حقوقي درياي خزر و مناسبات کشورهاي ساحلي مي تواند معطوف به پيشينه هاي تاريخي خزر نشود و به ساختار جديدي معطوف شود که در آن ايران يک عضو از پنج عضو است و با بقيه نيز اختلاف نظر دارد.

متاسفانه اين تغيير بيش از ساير جنبه ها باعث نگراني حقوقدانان شده است. آنان نگران هستند که عقب نشيني ايران در اين اجلاس از طرح پيشينه تاريخي و امضاي سندي در تهران که هيچ اشاره يي به اسناد تاريخي خزر ندارد، مي تواند دستاويزي براي تضعيف جنبه هاي حقوقي اسناد تاريخي ايران و شوروي در دعاوي مربوط به خزر شود. آنان معتقدند با توجه به اينکه نتايج اجلاس تهران حداقل در مورد ادعاهاي ايران رويه خواهد شد بايد موضع ايران در مورد سهم خود از ذخاير زيربستر خزر به روشني و به هر قيمتي در اين اجلاس بيان مي شد. علت اين رفتار بر سر چنين مسائل حساس مربوط به منافع ملي چيست؟ ظاهراً مسوولان سياست خارجي براي آوردن آقاي پوتين به تهران و براي نشان دادن آنکه بر سر هيچ چيز اختلاف ندارند آنقدر جدي و هيجان زده بوده اند که به خاطر آن از خير مواضع استراتژيک ملي هم گذشته اند و اعلام تحفظ و اعلام موضع محکم ايران در مورد ذخاير زيربستر خزر را کنار گذاشته و با ميهماناني که مشتاق چنين فضايي بوده اند همزباني و همدلي کرده اند.

واقعيت اين است که اين نوع رفتار در مصالح ملي بيش از همه ناشي از خصلت هاي سياست خارجي ماجراجو، جنجالي، فاقد ملاک و استراتژي و گرفتار تبليغات و روزمرگي است. هرچند اگر اعلام موضع ايران باعث تضعيف فضاي تبليغاتي درباره موفقيت اجلاس مي شد، اين مساله نمي توانست و نمي تواند توجيهي در مورد وادادگي نسبت به منافع ملي باشد اما به نظر مي رسد حتي تا اين حد هم مشکل حاد نبوده و اگر واقعاً با نگاهي استراتژيک و نه تاکتيکي به اجلاس نگاه مي شد امکان آن وجود داشت که متني نتيجه اين اجلاس باشد که مستند ايران در دعاوي خود در آينده قرار گيرد و نه آنکه مستند اعضاي ديگري که منافع شان در مخالفت با مواضع ايران در خزر است، قرار گيرد. شواهد بعدي حکايت از آن دارد که سفر آقاي پوتين به تهران آنقدر براي سياست خارجي روسيه ضروري شده بود که اگر ايران روي موضع صريح خود در مورد ذخاير زيربستر خزر پافشاري هم مي کرد، ايشان تحت اين شرايط هم به تهران مي آمد و براي نشان دادن روابط خوب کشورش با ايران، در مورد محتواي مربوط به ادعاي ايران نسبت به زيربستر دريا در اعلاميه نهايي اجلاس تهران انعطاف لازم را نشان مي داد. /اعتماد

متن کامل سخنراني احمدي نژاد در منا

متن کامل سخنراني احمدي نژاد در منا

دکتر احمدی نژاد در سخنرانی پیش بینی نشده خود در جمع زائران ایرانی بیت الله الحرام، دخالت امام زمان(عج) را در عرصه مدیریت جهانی کاملا آشکار و واضح دانست و تاکید کرد که بدون لطف و عنایت خاصه ایشان، عزت و عظمت کنونی ملت ایران در جهان امروز، امکان پذیر نبود.

رییس جمهور در سخنان خویش جلسه دانشگاه کلمبیا و مسئله هسته ای را نمونه هایی از امدادها و عنایات آشکار امام عصر (عج) دانست.

متن کامل سخنان دکتر محمود احمدی نژاد، رییس جمهور کشور، که روز عید سعید قربان، در بعثه مقام معظم رهبری در سرزمین منا ایراد شد، به این شرح است:

اللهم عجل لولیک الفرج واجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه

سپاس‌گزارم خدای بزرگ را و با همه وجود خوشحال هستم که این توفیق را عنایت کرد که در روز عید سعید قربان و در بهترین مکان عالم به محضر شما عزیزان مؤمنان و موحدان و پیروان اسلام ناب محمدی برسم.

عید سعید قربان را تبریک عرض می‌کنم به همه شما حجاج عزیز، همه امت اسلامی و همه موحدان عالم.

بنای من البته بر صحبت نبود. گمانم این بود که جشن است و باید بیاییم در جشن و سرور شرکت کنیم و استفاده کنیم از سخنان علما و بزرگان و بعد هم ذکر مصیبت اباعبدالله الحسین (ع)، اما فرمودند مطالبی را با شما در میان گذارم.

دو سه تا مطلب را می خواهم عرض کنم، ببینیم روزی‌تان چیست. همه شما الان به خوبی توجه دارید که حج بالا و والاترین و گسترده‌ترین مراسم عبادی و سیاسی است که در عالم برپا می‌شود.

فلسفه حقیقی حج، برپایی حکومت جهانی است. اگر مفهوم حکومت جهانی را از حج برداریم چیزی تقریباً از حج باقی نمی‌ماند، جز یک سلسله اقدامات معمول. اصلاً بیاییم بالاتر، هدف اصلی از خلقت زمین و آسمان‌ها و انسان و هدف اصلی از ارسال رسل و مجاهدت‌هایی که در تاریخ انجام شده است، علاوه بر باز کردن راه کمال معنوی به روی انسان، قطعاً و بدون شک، برپایی حاکمیت اسلام در همه جهان است.

اگر ما آن وعده بزرگ و آخرین را از هستی برداریم، دیگر چیزی برای هستی باقی نمی‌ماند. آیا این همه زمین و آسمان، این همه انسان‌ها، این همه پیامبران، مصلحان و اولیا آمدند و رفتند تا جامعه بشری چنین زندگی را تجربه کند؟

اصلاً آن مفهومی که خدای متعال اراده کرد از خلقت آدم، در کجای تاریخ بشر محقق شده است؟ کجا متجلی شده است؟ ممکن است بعضی بگویند خب پیامبران آمده‌اند، پیامبر عزیز اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) آمدند، بعضی عرفا و زهاد آمدند. اما این سؤال همچنان برجاست؛ پس دیگران چه؟ خداوند، میلیاردها و میلیاردها انسان خلق کرده است.

گرچه این چند نفر، در بالاترین جایگاه و در نقطه اوج‌اند و بالاتر از آن‌ها نخواهد بود و البته می‌ارزید خدای متعال همه عالم را خلق کند، فقط برای وجود نورانی و مقدس حضرت زهرای اطهر (س)، اما عزیزان من، اگر آن وعده آخرین محقق نشود تقریباً می‌توان گفت تمام مجاهدت‌های انبیا بی‌حاصل و ابتر می‌ماند.

همه آمدند دست بشر را گرفتند تا به جلو ببرند؛ به سمت قله نورانی. آن حادثه آن قدر مهم است که فرمودند اگر یک روز به پایان عمر عالم باقی مانده باشد، آن روز آن قدر طولانی می‌شود تا آن اتفاق مهم بیفتد.

اصلاً از اول خلقت، کاروانی حرکت کرده است، که مقصد نهایی آن کاروان، همان نقطه نورانی و درخشان است و در طول تاریخ، هر کسی که با این کاروان همراه بود، حقیقتی پیدا کرد و ماندگار و جاوید شد و هر کس با این کاروان همراه نبود، وجودی پیدا نکرد.

خارج از این مسیر، در این عالم چیزی وجود ندارد. نگاه کنید تاریخ را ببینید، چقدر آمدند و رفتند؛ میلیارد میلیارد. چه ارزشی؟ چه اهمیتی؟ چه جاودانگی‌ای؟ چه بهره‌ای از هستی؟ چیزی وجود ندارد. هر چه هست، در اتصال و ارتباط با این کاروان است. کاروانی که امروز کاروانسالارش مولامان حضرت مهدی (عج) است. کسی که همه انبیا آرزو داشتند که روز حاکمیت او را درک کنند و همه به او سفارش کردند و همه نشانی‌های او را دادند و همه بشر را به او دعوت کردند.

حج بدون امام چه مفهومی دارد؟ حجی که با نام و یاد امام نباشد، چه دارد؟ اصلاً کسی که متصل و منتظر و پیوسته به امام نباشد، چه بهره‌ای از حقیقت برده است؟ آقا سیاستمدار است. در دنیا سیاست به چند؟ دو زار نمی‌ارزد. خوب تحلیل می‌کند، خب تحلیل کند.

آقا عارف است. عرفانی که منشعب از امام و متصل به امام و دعوت‌کننده به امام نباشد، با بقیه کارهایی که خلق الله انجام می‌دهند، هیچ تفاوتی ندارد.

اصلاً کسی که در این مسیر نباشد و متصل و منتظر نباشد، هر جایی که می‌خواهد، باشد. مثل حادثه عاشوراست. نقطه اوج است. کسی که دعوت را شنید و لبیک نگفت، دیگر مهم نیست در کجا باشد؛ در حال طواف خانه خدا یا در میکده و عشرت‌کده باشد، هیچ فرقی ندارد. مگر خدا به این طواف‌ها نیاز دارد؟

بعضی خیال می‌کنند همه این آفرینش بند به کارهای آن‌هاست؛ سرش را می‌تراشد، [خیال می‌کند] اگر این کار را انجام ندهد، بساط خدا به هم می‌ریزد. خیر، این حرف‌ها نیست. حج بی امام بی یاد امام، بی عشق امام، بدون تلاش برای حاکمیت امام و دعوت به امام، چه دارد؟ چه بهره‌ای از حقیقت دارد؟

عزیزان من، همه این عالم برپا شده است تا آن روز نورانی اتفاق بیفتد. رییس کاروان و روحانی کاروان! مردم را با عشقی جمع می‌کنیم، می‌آوریم برای حج، این‌جا دستشان را در دست که می‌خواهیم بگذاریم؟ به کی می‌خواهیم متصلشان کنیم؟ حواسمان هست به حبل الله؟

اصلاً اگر بخواهیم مأموریتمان را در حج خلاصه کنیم، در همین یک کلمه است و اگر این را از حج برداریم، چیزی باقی نمی‌ماند. کسی بیاید و برود و هیچ معرفتی به امام پیدا نکند، دلش به یاد امام پایین نریزد، چه از حج می‌ماند؟

آمدیم و چرخیدیم و حرکت کردیم و یک مشت سوغات خریدیم و رفتیم. با سایر مسافرت‌ها چه تفاوتی دارد؟ همه شما اهل دل و عشقید. اصلاً مگر می‌شود ایمان ناب، بدون اذن امام در دل کسی وارد شود؟

همه شنیده‌اید امام خلیفة الله و واسطه فیض الهی است. اول فیض خدای متعال است. اصل هستی و خلقت است. همه این آفرینش است. ایمان می‌خواهی؟ اخلاق و همت و شجاعت، دل پاک و اعمال صالح می‌خواهی؟ جز از طریق امام چیزی وجود ندارد که او واسطه فیض الهی است.

مگر می‌شود کسی بدون اذن امام موفق شود به کسی لطفی کند؟ عمل صالحی انجام دهد؟ همه حج برای امام است و اگر امام را از محوریت حج برداریم، چیزی باقی نمی‌ماند.

خدمت بعضی از آقایان علما جلسه‌ای بود، عرض کردم اصلاً در این دوران مأموریتی جز دعوت به امام وجود ندارد. اصلاً برپایی جمهوری اسلامی و نظام ولایت، بالاترین فریاد و دعوت به امام است. تمرین اتصال به امام است. و الا اگر از جمهوری اسلامی ایران اتصال به امام را بردارید، چه می‌ماند؟

این همه حکومت در دنیاست، یکی هم جمهوری اسلامی ایران است. همه عظمت و حقیقت و همه ارزش جمهوری اسلامی در اتصالش به این خط نورانی است. اگر تلاش می‌کنیم در جهان عدالت برپا شود، پاکی بیاید، بداخلاقی‌ها و ظلم‌ها و زشتکاری‌ها از جامعه بشری بیرون برود، همه این‌ها برای این است که دل‌ها مهیای ارتباط با امام بشود.

حقیقت، روح و هدف حج، امام است و لا غیر. بعضی از ما فکر می‌کنیم که امام در یک نقطه دور و در انزوا مشغول به کار خود هستند، زمان را سپری می‌کنند تا روزی بیاید تا امامت امام آغاز شود. تصور می‌کنیم امام مشغول کاری نیست؛ اوضاع عالم را می‌بیند و غصه می‌خورد، ولی دخالتی در آن ندارد. این هم از آن اشتباهات بزرگ است.

شما می‌دانید که امام، امام است. و مدیریت عالم به دست امام است. امام سجاد (ع) به ظاهر در رأس حکومت نبود، اما مدیریت عالم در اختیار امام است. تدبیر جامعه بشری به دست اوست و عالم را به سمت نقطه موعود حرکت می‌دهد و بقیه ائمه (ع) نیز، همین طور.

امروز هم آقا و مولایمان دنیا را مدیریت می‌کند. البته بشر هنوز به جایی نرسیده است که از همه لطف امام و از همه فیض وجودش بهره ببرد. اما امام مدیریت می‌کند. به دنیا نگاه کنید، بعضی فکر می‌کنند حوادث اتفاقی است یا حاصل کار کسی دیگر است. به شما می‌خواهم بگویم که خدا شاهد است ما روزانه، مدیریت امام را در عرصه جهانی می‌بینیم.

شما که خودتان می‌آیید این‌جا، موفقید و با ملل گوناگون در تماسید، تغییر حال مردم را متوجه نمی‌شوید؟ من به کشورهای گوناگونی سفر می‌کنم، با ملل گوناگون و با شخصیت‌های مختلف [در ارتباط هستم]، یک دو حادثه را بگذارید جزیی‌تر تعریف کنم. شاید برای بعضی شنیدنی باشد.

یکی این ماجرایی بود که به نیویورک رفتیم، یکی از آنها هم [مسئله توان] هسته‌ای است. می‌خواهم بدانید مدیریت از آن کیست؟ در خبرها بود که امسال رفتیم به نیویورک. سال گذشته که رفتیم، خانمی رییس دانشکده‌ای، همین دانشگاه کلمبیا، قبل از این که برویم، نامه نوشته بود و به سفارت دعوت کرده بود.

نوشته بود ما از فلانی دعوت می‌کنیم بیاید در دانشگاه ما سخنرانی کند. پاسخ ما منفی بود، چون وقت، تنظیم نبود. دیدیم نمی‌شود، باید یک روز بیشتر در آن‌جا بمانیم. بعد که رفتیم، این خانم به محل اقامت ما مراجعه کرد. گفت فلانی این دعوت شخصی من نیست دعوت اساتید و دانشجویان این دانشگاه است. این‌ها می‌خواهند حرف‌هایتان را بشنوند. وقتی این را شنیدم، دیدم تکلیف است و پاسخ نباید منفی باشد؛ رفتیم.

جمعه صبح، به وقت آن‌جا ساعت 9 قرار گذاشته شد. ساعت 11 شب جمعه پیغام دادند که دولت امریکا گفته است، نمی‌توانیم امنیت را برقرار کنیم. بعد، مصاحبه کردیم و گفتیم که دولتی که نمی‌تواند در نیویورک امنیت را برقرار کند، چطور می‌تواند در عراق امنیت برقرار کند. معلوم است چقدر آشفتگی در دنیا پیدا می‌شود و ریشه این در کجاست.

امسال که می‌خواستیم برویم آن‌جا، این‌ها یک دامی طراحی کردند که ما برویم در آن دام و از موضع دانشگاه و علم، یک کیفرخواست علیه ملت ایران و انقلاب اسلامی صادر کنند و زمینه را برای تعدی و تعرض خودشان بر ملت ایران آماده کنند.

سه مرحله قرار داده بودند یا سه تور که در هر کدام بیفتیم، کار تمام باشد. ما رسیدیم به آن‌جا، همکاران گفتند فلانی، یک هفته است سه شبکه تلویزیونی این‌جا به شدت علیه انقلاب و ملت ایران تبلیغ می‌کنند. تبلیغات بسیار قوی، بسیار پیچیده و بسیار تند و خشن.

مسئولی به‌صراحت گفته بود: فلانی برای چه می‌آید این‌جا، باید دستگیر و محاکمه شود. دیگری گفته این همانی است که می‌خواهد بمب اتم بسازد و امریکا را نابود کند؛ بیایید و اجتماع کنید، نگذارید سخنرانی کند. دیگری می‌گفت: با همین صراحت کلام: این رییس دانشگاه غلط کرده است چنین جسارتی کرده. برای چه فلانی را دعوت کرده است.

برای چه این‌‌ها را تنظیم کردند؟ باور من این است که این فضا را درست کردند تا ما این فضا را ببینیم و انصراف بدهیم. به محض این‌که می‌گفتیم نمی‌آییم، شبکه‌های جهانی صهیونیستی شروع به تبلیغات می‌کردند و حرف‌هایی که آن‌ها زده بودند، می‌شد تیتر یک اخبار دنیا علیه ملت ایران. بالأخره رفتیم آن‌جا دیدیم خیلی فضا سرد است.

تور دوم این بود که وقتی آن فضا و اهانت‌ها را ببینیم، انصراف بدهیم و جلسه را ترک کنیم. و تور سوم این بود که اعصابمان به هم بریزد و قادر به پاسخ‌گویی به آن حرف‌های بی‌ربط نباشیم. برای همه چیز هم فکر کرده بودند.

شاید جالب باشد که بشنوید بلیط‌ها را برای عده‌ای خاص توزیع کرده بودند. وقتی رسیدیم، عده‌ای مراجعه کردند، ایرانی و غیرایرانی، گفتند ما دانشجوی این دانشگاهیم اما به ما کارت نمی‌دهند، برویم داخل. یعنی بلیط‌ها مخصوص عده‌ای خاص بود. از اروپا، صهیونیست‌ها نیرو آورده بودند. حتی وزیر رژیم صهیونیستی در آن‌جا بود، برای قرص و محکم کردن دل صهیونیست‌ها.

وقتی ما رفتیم آن‌جا، گزارش دادند 27 شبکه جهانی مستقیماً خبر را پخش می‌کنند. همه طراحی‌ها را کرده بودند. کشوری که آن وضع دولت و موضع‌گیری‌های دولتش بر علیه ایران است.

چه کسی مدیریت کرد این صحنه‌ای را که آن‌ها همه هزینه‌هایش را داده بودند؟ چه کسی این را 180 درجه برگرداند و علیه آن‌ها تبدیل کرد؟

آن‌جا 27 دقیقه آقایی صحبت کرد. از اولین کلمه تا آخرش توهین بود. هر چه فحش بود، علیه ما فهرست کرد. بدترین کلمات را تنظیم کرده بود با همان هدف اولیه.

حال خودم را می‌گویم برایتان در آن‌جا، نشسته بودم و به آقایی که این‌ها را می‌خواند، تبسم می‌کردم. بعد دوستان از من پرسیدند چرا می‌خندیدی؟ آن قدر فضا سنگین بود که دوستانی که پایین نشسته بودند، یادداشت دادند که متن سخنرانی‌ات را کنار بگذار، جواب این توهین‌ها را بده. من می‌خندیدم.

گفتم یک لحظه به یاد خدا می‌افتادم؛ به قدرت خدا، به حاکمیت خدا، به این‌که همه امور به دست خداست و این‌ها چقدر ذلیل و عاجزند. پیش خودم می‌گفتم خدایا چه سیلی‌ای می‌خواهی به این‌ها بزنی که این طور جسارت و بی‌ادبی می‌کنند؟

کمی می‌گذشت؛ یاد مولایمان حضرت ولی عصر می‌افتادم. عرض می‌کردم آقا می‌دانم که این صحنه را جمع و جور می‌کنم. یقین دارم که شما نوکرتان را در وسط این جبهه تنها نمی‌گذارید. اصلا خودتان دارید مدیریت می‌کنید. با پای خودمان آمدیم. چه کسی صحنه را تنظیم کرده است؟

با خودم می‌گفتم بیا جلو؛ خوب داری می‌آیی. تازه در تیررس می‌آیی! و دیدید که چه شد. ما یک ریال هم خرج نکردیم. حتی ماشین‌هایی که ما را بردند، از آن خودشان بود. ما فقط دو ساعت وقت گذاشتیم. فکر می‌کردند برنامه‌شان کارساز شده است.

بلافاصله بوش پشت تلویزیون آمد، گفت: خیلی خوب شد. ما نشان دادیم که کشور آزادی هستیم و احمدی‌نژاد هم باید بفهمد که امریکا هم خیلی کشور گنده‌ای است. تا دو سه ساعت بعد از این مراسم هم، همان آهنگ قبل از مراسم را اجرا می‌کردند.

اما به یک‌باره متوجه شدند که عجب اوضاع در حال زیرورو شدن است. تلفن‌های سفارت، تمام آدرس‌های اینترنتی جایی که ما مستقر بودیم، اشغال بود؛ مردم خود امریکا تلفن می‌زدند که ما از شما عذرخواهی می‌کنیم، ما این‌ها را قبول نداریم و از آن‌ها بیزاریم. همین الان هم برای ما می‌نویسند که تشکر می‌کنیم. شما ما را بیدار کردید. این‌ها نمی‌گذاشتند ما بفهمیم در دنیا چه خبر است.

ادامه به کجا رسیده است؟ همین کاندیداهای ریاست جمهوری در امریکا هفت هشت ماه پیش، وقتی شروع کردند، همه در مقابل جمهوری اسلامی موضع می‌گرفتند، اما بعد از این حادثه، مسابقه گذاشتند از آن طرف حرف بزنند. نه این‌که از ما خوششان بیاید، البته امیدواریم اصلاح شده باشند، اما باورم این است که فشار ملت امریکا دست به گریبانشان شده است.

چه کسی تدبیر و مدیریت کرد این صحنه را؟ خیلی ناسپاسی است انسان این صحنه‌ها را ببیند و به حساب خود و گروهی و فلان شخصیت بگذارد. این عین ناشکری است که انسان دست تدبیر مولایش را ببیند و تشکر نکند. الان در دنیا هر جایی که می‌رویم، این دست را می‌بینیم.

دیدید تصویرهای بولیوی را در قلب امریکای جنوبی؛ صد سال امریکایی‌ها نفتشان را می‌بردند و مردم در فقر کامل هستند. هفت شبکه تلویزیونی دارد که همه بر علیه ملت ایران است. وقتی رفتیم، دیدیم دریای جمعیت آمده است. درخیابان‌ها چه می‌گفتند؟ اولین حرفشان این بود: زنده باد ایران و حرف دومشان این بود: فلانی محکم بایستید؛ ما با شماییم.

این دست را می‌بینیم. این حرف‌ها را من از هندوها، بودایی‌ها، مسیحی‌ها، یهودی‌ها، حتی از کسانی که بی‌دین هستند، شنیده‌ام و روزانه می‌شنوم.

موضوع دومی را که ما دست امام را در آن می‌بینیم، موضوع هسته‌ای است. اولین کشوری که هسته‌ای شد، امریکا بود. امریکایی‌ها رفتند در نیویورک، زیر یک استادیوم ورزشی، مخفیانه دستگاه‌ها را راه اندازی کردند و اتمی شدند. کشور دوم، شوروی بود. افرادش را فرستاد آن‌جا، اطلاعات را از آن‌جا بیرون کشید و اتمی شد، اما تحت فشار سنگین امریکا.

سومین کشور، انگلیس بود. وقتی می‌خواستند هسته‌ای شوند، امریکا و شوروی هر دو مخالف بودند. مدت‌ها طول کشید و بعد فرانسه بود.

دوازده سال مبارزه فرانسوی‌ها برای هسته‌ای شدن طول کشید و بعد هم، تعهدات فراوانی دادند تا آن‌ها بپذیرند این‌ها هسته‌ای شوند. فرانسوی‌ها، مدعی پایه‌گذاری آزادی در دوران معاصرند. می‌گویند ما طرف‌دار حقیم و آزادیم اما آن قدر از آن‌ها تعهد گرفتند که پای تمام جنایت‌های رژیم صهیونیستی را امضا می‌کنند. مطلقاً دولت آزادی نیستند.

بعضی‌ها هم 25 تا 30 سال است هسته‌ای شده‌اند، اما رها نشده‌اند؛ هنوز دارند تعهد می‌دهند، باز هم رها نشده‌اند. اما ملت ایران، به لطف امام در عرض دو سه سال، بدون این‌که تعهدی بدهد، بدون این‌که زیر بار زوری برود، بدون این‌که منت هیچ قدرت طاغی و طاغوتی بر دوشش باشد، به فضل الهی امروز هسته‌ای شده است. همه پذیرفته‌اند. آن یکی دو تای آخر هم مجبور خواهند شد که اقرار کنند به حق ملت ایران.

خدا شاهد است در این نبرد سنگین، همه یک طرف ایستاده‌اند و ملت ایران، تنها، در یک طرف. روزهایی می‌شد که از زمین و زمان برای ما طرح می‌آوردند که آقا شرایط خیلی بحرانی است. همه راه‌ها بن بست است، خطر است، تحریم است، جنگ است. خدمت دوستانمان عرض می‌کردم نگران نباشید. مگر می‌شود خدا ما را در بن بست بگذارد؟ مگر می‌شود مولایمان ما را تنها بگذارد؟ و بعد، از جایی که فکرش را نمی‌کردیم، درها باز می‌شدند و قبل از ما، یک دستی امور را تدبیر می‌کرد و می‌برد جلو.

اما الان چه؟ همه پذیرفته‌اند. چه کسی ملت ایران را به این عزت رساند؟

این‌که امروز این قدر عزیزید در دنیا، این‌که عشق به ولایت و اتصال به ولایت، همه وجودتان را پر کرده است، این از یک طرف لطف خداست، لطف امام است و از طرف دیگر، مسئولیت و مأموریت است.

مأموریت ملت ایران در این دوران، بسیار سنگین و خطیر است. دعوت به توحید و عدالت و پرچم‌داری عدالت، مأموریت پیامبران است. خودش بالاترین مأموریت الهی است و این بر عهده شماست. قدر خودتان را بدانید.

متصل کردن دولت‌ها و اقوام و گروه‌ها به این حقیقت، در این مکان، آسان‌تر و راحت‌تر است. این‌جا کارها راحت‌تر انجام می‌شود. این‌جا ملائکه پیوسته در تردد‌ند. قدر خودتان را بدانید؛ به‌خصوص، روحانیون و رؤسای کاروان‌ها. بدانید چه مأموریت عظیمی بر عهده شماست و چه باید بکنید.

و جمله آخر، بالأخره از لوازم حج، برائت است. برائت، مختص به یک ساعت و یک روز نیست. روح حج، برائت از فساد و ظلم و بی‌عدالتی است. همه دنیا بشنود. به‌صراحت اعلام می‌کنم که ما با این نوع مدیریت دولت امریکا و قدرت‌های بزرگ بر جهان، به شدت مخالفیم و در مقابل آن با تمام نیرو خواهیم ایستاد.

کسی که بویی از انسانیت و خداپرستی و عدالت برده باشد، محال است به این وضعیت جهان رضایت بدهد. شما فکر کردید موحدان عالم و مؤمنان و ملت ایران، می‌نشینند و نگاه می‌کنند؟ شما راه بیفتید در دنیا لشکر کشی کنید صدها، هزارها، صدها هزار انسان‌ بی‌گناه را بکشید، مجروح و آواره کنید، به خاطر منافع و سلطه شیطانی خودتان و این‌ها سکوت کنند؟

ما پیرو آن امامی هستیم که یک تنه در میدان ایستاد و زبان حالش این بود که: «هیهات منا الذلة!»

بنشینید دور هم، برای این‌که بر کشورهای منطقه و دنیا و دنیای اسلام مسلط شوید، با فتنه‌گری و حیله‌گری، در قلب دنیای اسلام، یک جرثومه فساد را تحمیل کنید و به دست او همه نیات شیطانی خود را در دنیا دنبال کنید و بعد، ملت ایران و ملت‌های مسلمان و آزادگان و مؤمنان جهان بنشینند و شما را نگاه کنند؟ اگر یک دوره‌ای هم در غفلت بودند، آن دوره غفلت تمام شده است.

امروز روز بیداری ملت‌هاست. ملت‌ها بنشینند، شما هر روز، ملت مظلوم فلسطین را بمباران و گلوله‌باران کنید و ترور کنید؟ بعد ما سکوت کنیم؟ بدانید چنین چیزی محال است. دوران غارت‌گری و زورگویی‌ها، فسادها و چپاول‌های شما به پایان رسیده است.

البته نصیحت می‌کنم به همه شما، دعوت می‌کنم که برگردید به راه صلاح، به خداپرستی، به عدالت، به راه پیامبران برگردید، به راه ابراهیم خلیل. این دعوت، دعوتی رسمی و جدی است. دعوتی از عمق دل‌های مؤمنان. و این، رسالتی الهی است.

امیدواریم این دعوت را بپذیرید و دست از لجاجت بردارید و بدانید اگر به این دعوت جواب ندهید، مطمئن باشید سرنوشتتان جزو سرنوشت فرعونیان و چپاول‌گران تاریخ نخواهد بود.

امروز شعار ملت ایران، وحدت، انسجام و هم‌دلی است و ایران پشت سر و همراه رهبری عزیزش، تا تحقق همه آرمان‌های الهی ایستاده است و حتی برای یک لحظه، صحنه را به نفع قدرت‌های فاسد ترک نخواهد کرد.

دعوت ما برادری است، تحکیم برادری و تجدید برادری است. شاید یکی از جهات حضور بنده در این کنگره عظیم، تأکید بر همین معنا باشد.

امروز روابط ما با کشور برادرمان عربستان، روابط دوستانه و برادرانه‌ای است. با جناب ملک عبد الله، بارها درباره مسئولیت‌های سنگین امروز در صیانت از حریم خداپرستی، حریم مؤمنان و موحدان و امت اسلامی گفت‌وگو کرده‌ایم. بنای ما بر تقویت برادری‌ها و همدلی‌ها و همکاری‌هاست.

همه می‌دانیم که نقطه اتکای دشمن در فاصله‌ها و تفرقه‌ها و جدایی‌هاست و الا خداوند در عالم قرار نداده است که دشمنان مؤمنان، بر مؤمنان غلبه کنند.

راهی برای تفوق دشمنان بر مؤمنان نیست، مگر این‌که در پایه‌های ایمان و همدلی مؤمنان خللی وارد شود.

و تشکر می‌کنم از نماینده مقام معظم رهبری، آقای ری‌شهری و همه مسئولان سازمان حج و بعثه و همه کسانی که با یک عشق علوی و مهدوی، وقتی اینجا هستند، انتظار می‌کشند

سیاست و روابط خارجی ایران


جیمی کارتر، محمدرضا پهلوی و همسرانشان
شاه به روابط خود با دولت کارتر چندان مطمئن نبود و از تاکید کارتر بر حقوق بشر ناخرسند بود
سیاست و روابط خارجی ایران در سال ۱۹۷۷ از محورهای اصلی اسناد تازه آزاد شده در آرشیو ملی بریتانیا درباره ایران بود.

سر آنتونی پارسونز، سفیر کبیر وقت بریتانیا در تهران، در یک گزارش تفصیلی محرمانه به تاریخ ۳۰ مارس ۱۹۷۷ به بررسی سیاست خارجی ایران و روابط بین المللی این کشور پرداخت.

سفیر بریتانیا در گزارش خود تاکید کرد که در ایران، همچون گذشته، این تنها نظر شاه است که در سیاست خارجی مطرح است و همه تصمیم های مهم خارجی توسط شخص وی گرفته می شود و مقامات ایرانی صرفا مجری دستورهای شاه هستند.

پارسونز بر این باور بود که شاه و بسیاری از تحصیل کردگان ایرانی نسبت به جایگاه و نقش کشور خود در جهان اغراق می کنند: "بسیاری از تحصیل کردگان ایرانی، از جمله خود شاه، دچار عقده خود کم بینی درباره نقش ایران در جهان هستند که ناشی از تحقیر در نیمه اول قرن [بیستم] است و ترس از خارجی ها و ملی گرایی منفی در رفتار آنها عیان است."

با این ترسیم منفی از پس زمینه ها و انگیزه ها، سفیر بریتانیا نگاه مثبتی به سیاست خارجی شاه داشت: "من باور ندارم که ملاحظات احساسی و غیرمنطقی تاثیر قابل ملاحظه ای بر تصمیم های سیاست خارجی شاه داشته باشند. کارنامه او در این مورد عملگرا و محتاط است و ریشه در شناخت مراکز خطر برای اهداف وی، توسعه اقتصادی ایران و تداوم رژیم پهلوی دارد."

بر اساس این گزارش، شاه همواره معتقد بود که حکومت شوروی مترصد گسترش مرزهای جنوبی خود است. در مقابل، شاه نیز "با اتخاذ سیاستی ماهرانه"، ضمن بسته نگاه داشتن گارد خود، به گسترش روابط تجاری و اقتصادی با مسکو ادامه می داد.

با این همه به نوشته پارسونز، "شاه باور نداشت که اتحاد جماهیر شوروی در اندیشه حمله مستقیم به ایران است، ولی ایران باید این مساله را همواره مورد نظر قرار داده و خود را قوی نگاه دارد تا امکان چنین امری را از بین ببرد … او همچنین معتقد به وجود خطر غیر مستقیم روسیه برای ایران بر اساس نفوذ در افغانستان و عراق است."

در زمینه خلیج فارس، سفیر بریتانیا سیاست خارجی شاه را مبتنی بر تضمین امنیت فیزیکی استخراج نفت از منطقه توسط ایران می داند که کل اقتصاد ایران به آن متکی بود. با این وجود شاه دیدگاه خاص حود را درباره همسایگان عربش در منطقه داشت: "در ظاهر روابط ایران با دولت های کوچک تر خلیج [فارس] خوب است، اگرچه شاه فکر می کند برخی از آنان درباره خطر بالقوه رشد نیروهای افراطی داخلی با بی توجهی برخورد می کنند."

به گمان پارسونز، در زمینه روابط ایران با عربستان سعودی، که شاه بر اهمیت آن بر حفظ ثبات منطقه واقف بود، وی سعی داشت تا این روابط را تا حد امکان از رقابت های نفتی دو کشور بر سر بهای نفت جدا نگاه دارد.

در بخش دیگری از این گزارش تفصیلی یک بار دیگر نسبت به دغده شاه نسبت به نفوذ طرفداران شوروی ابراز نگرانی شده بود. به گواهی اسناد تازه آزاد شده، طی سال های اخیر و از ابتدای وقوع کودتای داوود خان علیه محمد ظاهر شاه در افغانستان، همواره شاه یا دیگر سیاستمداران ایرانی نسبت به خطر روز افزون شوروی در افغانستان ابراز نگرانی کرده و این دغدغه را به آمریکا و بریتانیا منتقل می کردند، ولی مقامات لندن و واشنگتن تا آستانه کودتای نورمحمد تره کی و چپ گرایان متمایل به شوروی در افغانستان در سال ۱۹۷۹، ضمن بی توجهی به این هشدارها، آن را بی اساس و نشانه ای از پارانوییای دائمی و فزاینده شاه نسبت به خطر شوروی می دانستند.

بسیاری از تحصیل کردگان ایرانی، از جمله خود شاه، دچار عقده خود کم بینی درباره نقش ایران در جهان هستند که ناشی از تحقیر در نیمه اول قرن [بیستم] است و ترس از خارجی ها و ملی گرایی منفی در رفتار آنها عیان است.
سر آنتونی پارسونز، سفیر وقت بریتانیا در تهران

بر اساس همین دیدگاه بود که به نوشته پارسونز "با وجود اعطای کمک ۷۰۰ میلیون دلاری اقتصادی از سوی ایران به افغانستان، روابط دو کشور پیشرفت اندکی کرده بود و به دلیل احیا بحث آب رودخانه هلمند [هیرمند]، که از افغانستان سرچشمه گرفته و به ایران سرازیر می شود، حتی بدتر هم شده بود."

به نوشته پارسونز از نظر شاه، اگرچه پیمان نظامی منطقه ای سنتو نقش کوچکی در عرصه بین المللی داشت، ولی نشانگر و تضمین کننده ائتلاف رسمی و ساختار استراتژیک روابط وی با غرب بود.

در رابطه با مساله کردها و عراق پارسونز عنوان کرد که شاه بر این باور بود که با امضای قرارداد الجزایر در مارس ۱۹۷۵ و رها کردن حمایت از کردهای عراقی، موفق شده از وابستگی حکومت عراق به شوروی بکاهد.

در مورد روابط با غرب و رهبران اروپا و آمریکا پارسونز معتقد بود که شاه باور و فلسفه خاص خود را دارد: "روابط با غرب به عنوان سیاست تعادل متقابل ایران در برابر خطر شوروی باقی مانده است. ولی ایرانی ها از این هم عمیق تر می شوند. شاه فکر می کند ایرانیان از نظر نژادی مردمانی با ریشه هند و اروپایی هستند که به مراتب به اروپای غربی نزدیک تر از همسایگان عرب سامی خود هستند … شاه معتقد است که دموکراسی غربی در حال رسیدن به دوره فرسایش، دوره فقدان انضباط نفس و نداشتن حس انگیزه ای است که ابتکارهای سیاسی را به کمونیست ها واگذار کرده است. شاه معتقد است سیاستمداران در هر دو سوی اقیانوس آرام در طول یک دهه گذشته به طرز وحشتناکی خود را تن پرور نشان داده اند."

به نوشته پارسونز، این گونه انتقادهای شاه به سیاست های غربی و اهمیت راهبردی و منطقه ای ایران بود که او را مصمم می کرد ضمن نزدیک نگاه داشتن هر چه بیشتر خود به غرب وابستگی خود را به آن در حداقل نگاه دارد.

در ادامه این گزارش، محور روابط ایران و آمریکا مساله امنیت ذکر شده است. با این همه شاه در رابطه با جیمی کارتر رئیس جمهور جدید آمریکا چندان مطمئن نبود: "در حال حاضر شاه به روابط خود با دولت کارتر مطمئن نیست. شاه می داند که ایران می تواند در برابر تاکید رئیس جمهور آمریکا بر حقوق بشر دچار ضعف شود و نگران است که این مساله بر سیاست صادرات جنگ افزار از سوی واشنگتن تاثیرگذار باشد."

سفیر بریتانیا در تهران در ادامه گزارش خود این پرسش را مطرح می کند که واکنش غرب به سیاست های شاه چگونه باید باشد؟ پارسونز همچنین در بررسی چالش های عمده غرب برای تعیین سیاست راهبردی اش در قبال ایران بر سه محور عمده تاکید می کند: سیاست های نفتی شاه به عنوان "عقاب اوپک"، تعیین تکلیف سیاست های تسلیحاتی غرب در برابر مساله حقوق بشر در ایران، و لزوم تصمیم گیری در برابر اتهام سیاست جمع آوری سلاح توسط شاه به انگیزه توسعه طلبی یا بی ثبات کردن منطقه.

در سال ۱۹۷۷ نیز با وجود پایان یافتن جنگ داخلی و شکست شورشیان مارکسیست ظفار، نیروهای مسلح ایرانی خاک عمان را ترک نکردند. این خواسته ای بود که با وجود بروز مشکلاتی برای ایران، هم کشورهای غربی و هم دولت عمان بر انجام آن تاکید داشتند و دولت ایران نیز آن را در راستای سیاست منطقه ای و راهبردی خود می دید.

مهرداد خوانساری، دیپلمات ایرانی
مهرداد خوانساری از سفیر وقت بریتانیا در سازمان ملل پرسیده بود که اگر ایران به عمان کمک نکرده بود، آیا در غیاب نیروهای ایرانی، واقعا دولت عربستان قادر به کمک به دولت مسقط در برابر شورشیان ظفار بود؟

چارلز تردول، سفیر وقت بریتانیا در سازمان ملل متحد، در گزارشی محرمانه به تاریخ ۲۸ ژوئن، ضمن انتقال محتوای گفتگوی خصوصی خود با مهرداد خوانساری، دبیر اول هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل، به بررسی مساله حضور نظامی ایران در عمان پرداخت.

به گفته خوانساری که ملاقات به درخواست او صورت گرفته بود، این نگرانی وجود داشت که با خروج اجباری دیر یا زود نیروهای مسلح ایرانی از خاک عمان، ایرانی ها دریابند که با این عقب نشینی خود مطلقا کمکی به عمانی ها نکرده اند، هر چند که تاکنون نیز ایران جایزه ای، مثلا تجاری، برای این امداد رسانی نظامی به عمان دریافت نکرده اند.

خوانساری این سوال را مطرح کرده بود که اگر ایران به عمان کمک نکرده بود، آیا در غیاب نیروهای ایرانی، واقعا دولت عربستان، با توجه به مناقشه مرزی بین عمان و عربستان، قادر به چنین تاثیر گذاری سیاسی و یاری رسانی به دولت مسقط در برابر شورشیان ظفار بود؟

این دیپلمات ایرانی ضمن تاکید بر اهمیت اقدام نظامی ایران در حمایت از سلطنت عمان در راستای حفظ منافع و ثبات منطقه، نگرانی خود را از بی توجهی قدرت های غربی به این اقدام ایران و تبعات خروج ایران از عمان مطرح کرد.

تردول با رد نگرانی خوانساری عنوان کرده بود لشکرکشی ایران به عمان در عین حال این که کمک به آن کشور محسوب می شد کمک به امنیت و ثبات منطقه، خود ایران و به طور کلی غرب در جهت از بین بردن یک شورش مسلحانه بود.

خوانساری از تردول پرسیده بود که آیا واقعا جمهوری دمکراتیک خلق یمن از خروج نیروهای مسلح بریتانیا و ایران از عمان برای عادی سازی روابط خود با عمان به عنوان پیش شرط نام برده است؟

تردول با طفره رفتن از پاسخ گویی صریح گفت بهبود روابط مسقط با عدن یک واقعیت انکار نشدنی است. اگرچه تعداد کمی نیروی ایرانی در عمان باقی مانده اند، ولی یمنی ها بدشان نمی آید در صحنه داخلی از خروج ایرانی ها به عنوان پیروزی کوچکی در مذاکرات خود با عمان یاد کنند. با این وجود به گفته تردول، مساله روابط عمان و جمهوری خلق یمن پیچیده تر از آن است که حضور یا عدم حضور نیروهای خارجی در آن تاثیرگذاری چندانی داشته باشد.

گفتنی است تردول که سال گذشته درگذشت، یکی از ۵۰ دیپلمات ارشد بریتانیایی بود که در اواخر آوریل سال ۲۰۰۴ و به مناسبت اولین سالگرد اشغال عراق با انتشار نامه سرگشاده ای به نخست وزیر وقت بریتانیا از وی خواستند تا از نفوذ خود استفاده کرده و سیاست آمریکا در قبال خاورمیانه را تغییر دهد و یا از سیاست های کنونی واشنگتن در خاور میانه فاصله بگیرد.

یکی از مشکلات پنهان و در عین حال دردسر آفرین سیاست خارجی ایران در سال ۱۹۷۷، وجود روابط سیاسی و اقتصادی بین آن کشور با رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی و احتمال برقراری آن با رودزیا (زیمبابوه فعلی) بود که مورد تحریم اکثریت جامعه بین المللی بودند.

این مساله در دیدار روز ۱۴ مارس شاه و هویدا نخست وزیر با دیوید اوئن وزیر خارجه بریتانیا در کاخ نیاوران به صورت تلویحی و گذرا و در دیدارهای مکرر پارسونز با شاه و دیگر مقامات ایرانی به صراحت مورد بحث قرار گرفت.

همچون مقوله حقوق بشر، در زمینه روابط ایران با آفریقای جنوبی و رودزیا نیز لندن، همانند واشنگتن، از یک سو می خواست تا آشکارا علیه تعهدات بین المللی رفتار نکند و از سوی دیگر هیچ قدمی در جهت ناراحت کردن شاه و خدشه دار نمودن روابط ایران و بریتانیا برندارد. طبیعی بود که توجه کامل به این دو ملاحظه و رعایت کامل هر دو همواره برای بریتانیایی ها میسر نبود.

منابع مختلف درباره روابط اقتصادی و سیاسی آشکار و نهان ایران و آفریقای جنوبی تحت تحریم مطالبی انتشار داده اند، ولی به گفته یک دیپلمات حکومت سابق ایران، رابطه با رودزیا امری بود که بسیاری از مقامات ایرانی نیز از آن مطلع نبودند.

با این همه، یک گزارش سری مبسوط وزارت خارجه بریتانیا، به تاریخ ششم اوت، نشانگر مشارکت اقتصادی حکومت ایران در زمینه ساخت و ساز و شهرک سازی در رودزیا به واسطه شرکت های ثبت شده در آفریقای جنوبی بود. ظاهرا پی دبلیو بوتا نخست وزیر آفریقای جنوبی ایران را به سرمایه گذاری در رودزیا ترغیب کرده بود، ولی ایران با توجه به مشکلات بین المللی در انجام آن تردیدهایی داشت.

بر اساس اسناد موجود نخست وزیر آفریقای جنوبی، دولت ایران را تشویق کرده بود تا از حربه اقتصادی و نفت استفاده کرده و اروپا و آمریکا را در مورد همکاری خود با حکومت های پرتوریا و سالیسبوری ساکت و برکنار نگاه دارد.

شاه در یکی از دیدارهای خود با پارسونز ضمن ابراز نگرانی از آینده رودزیا، تلویحا جوشوآ نکومو، یکی از رهبران سیاه پوستان رودزیا، را به رابرت موگابه، شریک و متحد سیاسی وی، ترجیح داده و از موگابه به عنوان یک "مارکسیست روستایی" یاد کرد.

شاه همچنین ائتلاف نکومو و موگابه را "ازدواجی مصلحتی" خطاب کرده بود که موقتی و کوتاه مدت خواهد بود. پیش بینی ای که مدت کوتاهی پس از روی کار آمدن دولت سیاهان در سالیسبوری (حراره) پایتخت زیمباوه و غلبه گروه موگابه دقیقا به وقوع پیوست.

مساله همکاری های پنهان حکومت ایران با رژیم های آپارتاید آفریقای جنوبی و احتمالا رودزیا، در روزنامه بریتانیایی فایننشال تایمز و توسط یک خبرنگار قدیمی به نام رابرت گراهام افشا شده بود. گراهام یکی از فعال ترین روزنامه نگاران منتقد حوزه ایران در بریتانیا بود که تقریبا در همین ایام کتابی انتقادی و پر سر و صدا علیه حکومت پهلوی با عنوان "ایران: سراب قدرت" نوشت که بعدها به زبان فارسی نیز ترجمه و منتشر شد.

برخورد مماشات جویانه بریتانیا و آمریکا با ایران دارای ارتباط با حکومت های نژاد پرست آفریقایی همواره در رسانه های خبری غربی به عنوان نمونه ای از سیاست های دوگانه لندن و واشنگتن در قبال تهران تلقی می شد.

۱۳۸۶ دی ۷, جمعه

رییس جمهور خاکی

۱۳۸۶ دی ۵, چهارشنبه

Tony Benn's Five Powerful Questions

Ask the Powerful five Questions:


1- What power have you got?

2- Where did you get it from?

3- In whose interests do you exercise it?

4- To whom are you accountable?

5- How can we get rid of you?

Tony Benn, 2005




ابهام در سرنوشت بيست ميليارد دلار از پول نفت در سال گذشت

ابهام در سرنوشت بيست ميليارد دلار از پول نفت در سال گذشته
در سال 1385، 49 ميليارد دلار كالا وارد كشور شده كه 21 ميليارد دلار، كمتر از صادرات نفت و محصولات آن بوده است. در دولت گذشته، اخباري درباره فروش بيش از ده ميليارد دلار ارز در دبي توسط احمد توكلي طرح شد اما مسكوت ماند.
كد خبر: ۳۸۷۷ تاريخ انتشار: ۰۹:۳۷ - ۰۵ دي ۱۳۸۶ تعداد بازديد: ۲۰۳
با انتشار آمار عملكرد بازرگاني كشور، سرنوشت بيش از بيست ميليارد دلار از درآمدهاي نفتي كشور در سال 1385 در ابهام قرار گرفته است.

با بررسي اطلاعات مندرج در نماگرهاي اقتصادي، ميزان صادرات نفتي كشور در سال گذشته، بالغ بر 62.5 ميليارد دلار بوده و بيش از 7.5 ميليارد دلار از صادرات غيرنفتي نيز شامل محصولات نفتي است كه درآمد وزارت نفت در سال گذشته را به بيش از هفتاد ميليارد دلار رسانده است.

اين در حالي است كه در سال 1385، 49 ميليارد دلار كالا وارد كشور شده كه 21 ميليارد دلار، كمتر از صادرات نفت و محصولات آن بوده است.

در اين حال، رئيس‌جمهور نيز در گزارش اقتصادي اخير خود، برداشت دولت از درآمد نفتي در سال 1385 را تنها 31 ميليارد دلار اعلام كرد كه كمتر از نصف كل درآمد نفتي است.

با توجه به آن‌كه بانك مركزي تغييرات در حساب ذخيره ارزي و ذخاير بانك مركزي در سال 1385 را كاهش 4.6 ميليارد دلاري اعلام كرده و از محل حساب ذخيره ارزي نيز تنها يك ميليارد دلار تسهيلات اعطا شده است و در رقم بدهي‌هاي خارجي نيز تغيير چشمگيري صورت نگرفته است و بدهي‌هاي خارجي از 24 ميليارد دلار در سال 1384 به 23.5 ميليارد دلار در سال 1385 رسيده است، سرنوشت اختلاف فاحش درآمد و هزينه‌هاي ارزي كه رقم آن دست‌كم به بيست ميليارد دلار بالغ مي‌شود، در ابهام قرار گرفته است.

خارج شدن ارز از كشور بدون وارد كردن كالا يا خدمات، عدم پرداخت بدهي و عدم افزايش ذخاير خارجي، مي‌تواند به دو شكل سرمايه‌گذاري در برخي كشورهاي منطقه يا دولت‌هاي آمريكاي لاتين صورت گرفته باشد و يا بانك مركزي، اقدام به انتقال غيرقانوني ارز به خارج از كشور و فروش ارز براي تأمين ريال مورد نياز دولت كرده باشد.

گفتني است، در دولت گذشته، اخباري درباره فروش بيش از ده ميليارد دلار ارز در دبي توسط احمد توكلي طرح شد اما مسكوت ماند.

۱۳۸۶ آذر ۳۰, جمعه

YAHOO!


Jerry Yang Jerry Yang
CEO and Chief Yahoo!
David Filo David Filo
Co-founder and Chief Yahoo!
Susan Decker Susan Decker
President
Blake Jorgensen Blake Jorgensen
Chief Financial Officer
Marco Boerries Marco Boerries
Executive Vice President
Connected Life Division
Michael Callahan Michael J. Callahan
Executive Vice President, General Counsel and Secretary
Gregory Coleman Gregory Coleman
Executive Vice President, Global Sales
Usama Fayyad Dr. Usama Fayyad
Chief Data Officer and Executive Vice President, Research & Strategic Data Solutions
Qi Lu Qi Lu
Executive Vice President of Engineering Search and Search Marketing
Michael Murray Michael Murray
Chief Accounting Officer
Jill Nash Jill Nash
Chief Communications Officer
Ash Patel Ash Patel
Executive Vice President, Platforms and Infrastructure Division
Libby Sartain Libby Sartain
Chief People Yahoo!
Hilary Schneider Hilary Schneider
Executive Vice President, Global Partnership Solutions Division
Jeff Weiner Jeff Weiner
Executive Vice President, Network Division