اهداف جامعه ایرانی چیست؟ « ما چگونه فکر می کنیم» و آنچه که در ایران مهم انگاشته می شود.

۱۳۸۷ شهریور ۴, دوشنبه

فکرنکنيد که امسال، سال آخر دولت است

متن کامل بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار اعضاي هيات دولت با ايشان ؛
فکرنکنيد که امسال، سال آخر دولت است
رهبر معظم انقلاب خطاب به اعضاي هيات دولت تاکيد کردند:فکرنکنيد که امسال،سال آخر دولت است؛نه. مثل کسى که پنج سال ديگر بناست کار بکند،کار بکنيد؛ يعنى تصورکنيد که اين يک سال به اضافه‏ى چهار سال ديگر در يد مديريت شماست. با اين ديد نگاه کنيد و کار کنيد و برنامه‏ريزى کنيد و اقدام کنيد.
به گزارش ايرنا به نقل از پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري ، متن کامل بيانات روز گذشته حضرت آيت الله خامنه اي در ديدار اعضاي هيات دولت با ايشان به اين شرح است:

"بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏
از خداوند متعال متضرعانه درخواست ميکنيم که رفتار ما، گفتار ما و همه‏ى حرکات ما را با لطف و کرم خود، به آن چيزى که مورد رضاى اوست نزديک‏تر کند.

اولاً، هفته‏ى دولت را به شما برادران و خواهران عزيز و همچنين به همه‏ى کارکنان فعال و کوشنده‏ى دولت در سطوح مختلف مديريتى، تبريک عرض ميکنيم؛ و ياد شهيدانى را که بحمداللَّه هفته‏ى دولت مزين به نام آنهاست، گرامى ميداريم. اين ذکر شهيد رجايى و شهيد باهنر - که اين دو برادر عزيز، حقيقتاً مظهر علم و عمل بودند - در هفته‏ى دولت، يک امر مغتنمى است؛ يک چيز نمادين و باارزشى است. معنايش اين است که ما - که مسئولين بخشهاى مختلف کشور هستيم - در رفتار عمومى خودمان، نگاهمان به همان ارزشهايى باشد که برجستگى شخصيت اين دو عزيز، به خاطر آن ارزشهاست.

من لازم ميدانم از همه‏ى کارکنان دولت - از شخص رئيس‏جمهور محترم، از شما وزراء و مسئولان عالى‏رتبه‏ى قوه‏ى مجريه و از همه‏ى مديران شما در رده‏هاى مختلف - حقيقتاً قدردانى کنم؛ به خاطر اينکه تلاش ميکنيد، زحمت ميکشيد، دلسوزى ميکنيد و براى مردم کار ميکنيد. ان‏شاءاللَّه خداوند متعال هم به اين کار شما برکت بدهد: هم اجر و ثواب اخروى و هم اجر و ثواب دنيوى؛ اجر و ثواب دنيوى هم، همان است که نتايج کار شما در زندگى مردم تجسم و تبلور پيدا کند، مردم آن را احساس کنند و در اين فضاى خدمت، ان‏شاءاللَّه زندگى‏شان با خوشبختى همراه باشد.

به شما عزيزان هم بخصوص توصيه ميکنم که از اين توفيق خدمتى که در اختيار شما قرار گرفته، قدردانى کنيد. اين که انسان در جايگاهى قرار بگيرد که ميتواند به مردم خدمت بکند و دست او باز است، خيلى قيمت دارد. اين باز بودن دست انسان - در هر بخشى از بخشها - براى خدمت به ملت و خدمت به اهداف عالى ملت، خيلى چيز باارزشى است. ما قرنهاى متمادى در انجام دادن کارهايى که تشخيص ميداديم خوب است و دلمان ميخواست انجام بدهيم، بسط يد نداشتيم. امروز شما اين بسط يد را داريد؛ اين را قدر بدانيد، خداى متعال را شکر کنيد، افزايش اين توفيق را از خدا بخواهيد، و بخواهيد که خداى متعال به شما توفيق بدهد که بتوانيد هر چه بيشتر به مردم خدمت کنيد و از اين بسط يد استفاده کنيد.

خب، حالا خوشبختانه ماههاى مبارک هم هست. ما در روزهاى بسيار شريف ماه شعبان قرار داريم. در آينده‏ى نزديک هم ماه مبارک رمضان مى‏آيد که ماه ضيافت الهى است و سفره‏ى ميهمانى معنوى الهى، گسترده است. از اين ميهمانى استفاده کنيم، ظرفيتهايمان را زياد کنيم، توجهمان را به معنويات بيشتر کنيم؛ و اين کمک خواهد کرد.

در مورد گزارشى هم که آقاى رئيس‏جمهور دادند - که گزارش بسيار خوبى بود - توصيه‏ام اين است که اين گزارشها منتشر بشود و صداوسيما عين همين بيانات ايشان را منتشر کند تا مردم و نخبگان بشنوند. بسيارى از چيزهايى که در زندگى ما اتفاق ميافتد و واقعيت دارد، مردم درست در جريان آنها قرار نميگيرند. درست است که ما ان‏شاءاللَّه براى خدا کار ميکنيم و هدف عمده‏ى ما بايد رضاى الهى باشد و ان‏شاءاللَّه هست؛ ليکن اطلاع مردم از اين کارها بسيار کار لازم و مهمى است؛ اين هم خودش هدفى است؛ من قبلها هم هميشه سفارش کرده‏ام، حالا هم سفارش ميکنم.

چند خصوصيت ممتاز در اين دولت وجود دارد که من لازم ميدانم به اين خصوصيات تصريح کنم؛ اگر چه بارها هم گفته شده، اما در عين حال خوب است که خود شما دوستان هم توجه داشته باشيد که مايه‏ى امتياز شما، اينهاست. نامها و عنوانها و جايگاهها و کرسيها به انسان تشخص نميدهد؛ تشخص واقعى و شرف واقعى در معانى ديگرى است؛ همچنانى که در روايت داريم که «اشراف امّتى حملة القران و اصحاب اللّيل». اشرافيت در نظامهاى مادى معنايى دارد، ولى در نظام اسلامى اشرافيت معناى ديگرى دارد. آن کسانى که اصحاب‏الليل‏اند - کسانى هستند که براى خدا در شب قيام ميکنند - يا کار دشوار را براى مردم در شب انجام ميدهند، يا آن کسانى که حملةالقرآن هستند و با قرآن انس دارند و با نور قرآن و هدايت قرآن حرکت ميکنند، «اشراف» اينها هستند. کسانى که پول دارند، ثروت دارند و جايگاه اجتماعى دارند، آنها در منطق و در نظام ارزشى اسلامى «اشراف» محسوب نميشوند.

امتيازات دولتمردان هم از همين قبيل است. يک چيزهايى هست که امتيازات واقعى است؛ بايد به اينها توجه کرد. تذکر من در درجه‏ى اول براى خود شماست که بدانيد اهميت شما و تشخص شما به خاطر اين خصوصيات است. بعد هم در فضاى عمومى جامعه معلوم بشود که اگر انسان از دولتى يا از مجموعه‏اى قدردانى و حمايت ميکند، اين نشانه‏ى چيست و اشاره‏ى به چيست و مسئله چيست در اين ميان. من سه‏تا خصوصيت را اينجا يادداشت کرده‏ام که ذکر ميکنم.

يک خصوصيت اين است که اين دولت، واقعاً يک دولت کار است؛ دولت حرکت و اقدام است؛ انرژى و نشاطِ کار اين دولت، يک امر برجسته است. الحمدللَّه شما از سال اول همين‏جور حرکت کرديد، الان هم با اين که سه سال از عمر اين دولت گذشته، انسان احساس ميکند که تحرک و نشاط و فعاليت و اقدام در اين دولت محسوس است - يعنى کاهش پيدا نکرده؛ افت پيدا نکرده - اين خيلى چيز باارزشى است. در خدمت به مردم جديت وجود دارد. رفتن به شهرها، رفتن به شهرهاى کوچک، همه‏ى نقاط کشور را زير پا گذاشتن و هيچ نقطه‏اى از کشور را از منظر خبرگى و کارشناسى دور قرار ندادن، اينها چيزهاى باارزشى است. اين امتياز اول است؛ در هر مجموعه‏اى اين امتياز وجود داشته باشد، جا دارد که انسان از آن قدردانى کند، به آن تصريح کند و اميدوار و مطمئن باشد که خداى متعال هم به آن مجموعه کمک خواهد کرد و ثواب خواهد داد.

خصوصيت و امتياز دوم که در اين دولت هست، شعار و گفتمان کلى اين دولت است که منطبق بر شعار و گفتمان امام و منطبق بر شعارها و گفتمانهاى انقلاب است؛ اين خيلى چيز باارزشى است. اين را هيچکس نمى‏تواند نديده بگيرد. هر دلبسته‏ى به انقلاب، اين را قدر مى‏داند؛ هر کسى که پيشرفت کشور را با هدايت انقلاب و با کارگردانى انقلاب تصور مى‏کند، بايد اين را قدر بداند. عدالت‏خواهى در اين دولت پررنگ شد. شعار عدالت‏خواهى به صورت جدى بر روحيه‏ى مسئولان، دولتمردان و برنامه‏ها، پرتو افکند. استکبارستيزى - که معناى ويژه‏ى انقلابى خودش را دارد - در اين دولت تشخص و تميّز پيدا کرد. معناى استکبارستيزى دشمنى کردن با دولتهاى دنيا نيست، معنايش دشمنى کردن با استکبار است. استکبار - از هر دولتى و از هر نظامى سر بزند - آفتِ براى بشريت است. البته امروز امريکا و صهيونيزم مظهر استکبارند؛ ليکن هر جا، هر کس، هر دولتى و هر مجموعه‏اى که نسبت به ديگران استکبار بورزند، آفتى در جامعه‏ى بشرى و در نظام زندگى انسان به وجود مى‏آورند. ستيزه‏ى با اين حالت هم يک حالت مطلوب اسلامى است. اين هم يکى از خصوصيات اين مجموعه است که خوشبختانه برجسته است.

مسئله‏ى اعاده‏ى عزت ملى و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زياده‏طلبى سياستهاى ديگران و ترک شرمندگى در مقابل غرب و غربزدگى را هم انسان در اين دولت احساس مى‏کند؛ عزت ملى و استقلال حقيقى و معنوى از اينجا حاصل ميشود. استقلال به اين نيست که انسان شعار استقلال بدهد يا حتى مثلاً در زمينه‏هاى اقتصادى هم به يک رشد بالايى دست پيدا کند؛ نه، استقلال اين است که يک ملت به هويت خود و به عزت خود معتقد و براى او اهميت قائل باشد، براى حفظ او تلاش و کار کند و در مقابل متعرضين و مستهزئين، شرمنده‏ى اظهارات و جايگاه خود نباشد.

ما متأسفانه در برخى از اوقات گذشته، ميديديم که بعضى از کسانى که مرتبط با مسئولين بودند يا حتى خودشان مسئول يک بخشى بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل ديگران شرمنده‏اند و خجالت ميکشند که حقايق انقلاب را بر زبان جارى کنند يا آنها را پيگيرى کنند يا به آنها اهميت بدهند! اين براى يک جامعه خيلى بلاى بزرگى است؛ اين را شما نداريد.

يکى از مظاهر دفاع از عزت هم همين مسئله‏ى انرژى هسته‏اى است. مسئله‏ى انرژى هسته‏اى، براى ما فقط اين نبود که ما ميخواستيم يک فناورى داشته باشيم، ديگران ميخواستند ما نداشته باشيم؛ اين فقط بخشى از قضيه است. بخش ديگر قضيه اين بود که قدرتهاى گوناگون، پُررو، متجاوز، زورگو و دنباله‏ها و اقمار بى‏ارزش آنها، ميخواستند حرف خودشان را در اين زمينه بر ملت ايران تحميل کنند. خب، ملت ايران، دولتِ شما و شخص رئيس‏جمهور، در مقابل اين زورگويى و اين تحميل و اين افزون‏طلبى ايستاديد؛ خداى متعال هم کمک کرد؛ پيش رفتيد. اينها آن بخشها و اجزاء گفتمان عمومى اين دولت است که براى من اهميت دارد.

روند غرب‏باورى و غرب‏زدگى را که متأسفانه داشت در بدنه‏ى مجموعه‏هاى دولتى نفوذ ميکرد، متوقف کرديد؛ اين چيز مهمى است. حالا يک عده‏اى در جامعه، ممکن است به هر دليلى شيفته‏ى يک تمدنى يا يک کشورى باشند؛ اما اين وقتى به بدنه‏ى مديران انقلاب و مجموعه‏هاى انقلاب نفوذ ميکند، چيز خيلى خطرناکى مى‏شود. اين ديده ميشد؛ خب، جلويش گرفته شد.

گرايش‏هاى سکولاريستى - که متأسفانه باز داشت در بدنه‏ى مجموعه‏ى مديران کشور نفوذ مى‏کرد - جلويش گرفته شد. نظام انقلابى، بر مبناى دين و بر مبناى اسلام و بر مبناى قرآن شکل گرفته و به همين دليل از حمايت ميليونى اين ملت برخوردار شده و جانهايشان را کف دستشان گرفته‏اند و جوانهايشان را به ميدانهاى خطر فرستاده‏اند؛ آن وقت مسئولان يک چنين نظامى دم از مفاهيم سکولاريستى بزنند؟! «يکى بر سر شاخ و بن ميبريد»؛ يعنى خودشان بنشينند و بنا کنند بنِ اين‏مبنا و قاعده را کلنگ زدن! خيلى چيز خطرناکى بود. خب، الحمدللَّه اينها جلويش گرفته شد.

يا جرأت در ايجاد تحول؛ حالت روحى اين دولت اين است که براى تحول‏آفرينى جرأت دارد و اقدام مى‏کند. نمى‏خواهم بگويم همه‏ى اين اقدامها صددرصد درست است؛ نه، ممکن است يک جايى هم اشتباه باشد؛ اما نفس اينکه انسان حالت دليرى در مقابل مشکلات داشته باشد و تصميم بگيرد که براى رفع مشکلات اقدام بکند، چيز باارزشى است که اين خوشبختانه هست.

جرأت در مقابله‏ى با فساد. مقابله‏ى با فساد خيلى کار سختى است. يک وقتى بنده گفتم که اين اژدهاى هفت سرِ فساد را به اين آسانى نميشود قلع و قمع کرد؛ خيلى کار سختى است. نه اينکه حالا بگويم قلع و قمع شده؛ نخير، الان هم قلع و قمع نشده؛ ليکن جرأت مقابله‏ى با آن هست. خب، وقتى که اجزاء مجموعه، خودشان آلوده‏ى به فساد نباشند، طبعاً جرأتشان بيشتر است. بسيارى از مجموعه‏هاى قبلى هم حقيقتاً پاکيزه بودند - يعنى آلودگى نداشتند - اما بالاخره جرأت در مقابله‏ى با فساد يک امتيازى است که در شما هست.

روحيه‏ى تهاجم در مقابله‏ى با زورگويان بين‏المللى. يک وقت هست که زورگويان بين‏المللى مى‏آيند و ميگويند که آقا شما فلان کار را کرده‏ايد و ما رفع و رجوع مى‏کنيم و نه واللَّه، نه باللَّه...؛ ولى يک وقت هست که تهاجمش، تهاجم زورگويانه است؛ بهترين دفاع در چنين مواقعى هجوم است. زورگويان بين‏المللى، نقاط ضعف زيادى دارند: جنايت ميکنند، فساد ميکنند، به حقوق بشر تجاوز ميکنند، به حقوق ملتها تعدى ميکنند، انسانها را لگدمال ميکنند و همه‏ى کارهاى زشت را انجام ميدهند؛ آخر هم طلبکار همه‏اند! خب، نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمى و با حالت طلبکارى، گفته و بيان بشود. اينجور نيست که ما براى تهاجمات سياسى بين‏المللى، بخواهيم پاسخ پيدا کنيم. يک وقتى از بنده - سالهاى اوايل - ميپرسيدند که آقا، شما در مقابل اين حرف چه جوابى داريد؟ ميگفتم ما جواب نداريم؛ ما ادعا داريم و مدعى اينها هستيم؛ در قضيه‏ى زن مدعى هستيم؛ در قضيه‏ى حقوق بشر مدعى هستيم؛ در قضاياى حقوق اساسى انسانها مدعى هستيم. ما مدعى اينها هستيم؛ ما در مقام پاسخگويى نيستيم. چرا بايد سوال بکنند تا کسى مجبور باشد پاسخ بدهد؟ آنها بى‏جا ميکنند سؤال و ادعا ميکنند. اين روحيه، روحيه‏ى خوبى است؛ روحيه‏ى انقلاب اين است؛ اين است که حقيقت را روشن و درخشان ميکند.

گفتمان عمومى دولت اينهاست؛ به طور خلاصه: زنده‏کردن و بازسازى برخى خصوصيات جوهرى انقلاب و منطق امام؛ و مقابله‏ى با کسانى که ميخواستند اين ارزشها و اين مفاهيم اساسى را منسوخ کنند، يا از بين ببرند، يا ادعا ميکردند که منسوخ شده و از بين رفته؛ اين چيز باارزشى است. اين خصوصيت دوم و امتياز دومى است که در اين دولت هست.

امتياز سوم هم روحيه‏ى مردمى و خاکى اين دولت است؛ اين هم خيلى باارزش است؛ اين را قدر بدانيد. شما امتيازتان به تشخص ظاهرى و شکل و قيافه نيست؛ امتيازتان به همين است که خودتان را با مردم هم‏سطح کنيد، به شکل مردم و در ميان مردم باشيد، با مردم تماس بگيريد، با آنها انس پيدا کنيد، از آنها بشنويد. اين امتياز بزرگى است و در شما هست؛ آن را حفظ کنيد و نگه داريد.

ساده‏زيستى - بخصوص در خود آقاى رئيس‏جمهور - خوب و برجسته است و چيز باارزشى است؛ در مسئولين هم - کما بيش؛ يک جايى کمتر، يک جايى بيشتر - بحمداللَّه هست. ساده‏زيستى چيز بسيار باارزشى است. ما اگر بخواهيم تجمل و اشرافيگرى و اسراف و زياده‏روى را - که واقعاً بلاى بزرگى است - از جامعه‏مان ريشه‏کن کنيم، با حرف و گفتن نميشود؛ که از يک طرف بگوئيم و از طرف ديگر مردم نگاه کنند و ببينند عملمان جور ديگر است! بايد عمل کنيم. عمل ما بايستى مؤيد و دليل و شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اينکه اثر بکند. اين خوشبختانه هست. فاصله‏تان را با طبقات ضعيف کم کرده‏ايد و کم نگه داريد و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنيد. اين سه‏تا خصوصيت و امتياز است.

«من لم يشکر المخلوق لم يشکر الخالق». اين وظيفه‏ى بنده هم هست، وظيفه‏ى همه هم هست. اگر چنانچه اين خصوصيات را در مجموعه‏ى دولت کنونى قدردانى نکنيم و تشکر نکنيم، طبعاً خدا را خوش نمى‏آيد. خداى متعال دوست دارد که از کارهاى خوب افراد تشکر بشود، قدردانى بشود و سپاسگزارى بشود. وظيفه‏ى بنده هم اين است که قدردانى کنم و به خاطر همين خصوصيات، از دولت حمايت کنم. البته حمايت از دولت، مخصوص اين دولت نيست؛ بنده هميشه از دولتها حمايت کرده‏ام؛ امام هم (رضوان اللَّه تعالى عليه) در هر برهه‏اى، از دولتها و رؤساى قوه‏ى مجريه و مسئولين دولتى حمايت ميکردند. دليلش هم واضح است. چون عمده‏ى بار اداره‏ى مديريت کشور بر عهده‏ى قوه‏ى مجريه است و نظام بايد از قوه‏ى مجريه، از رئيس‏جمهور، از مسئولين و از وزرا، حمايت کند. امام هم حمايت ميکردند؛ بنده هم در دوره‏هاى گذشته هميشه حمايت ميکردم. منتها خب، اين خصوصياتى که عرض کرديم، موجب بشود که انسان گرمتر حمايت کند و در اين قدردانى و حمايت، دلگرمتر اقدام کند.

البته اين به معناى چشم بستن بر ضعفهاى دولت هم نيست. بالاخره شما هم بشريد، نقص داريد، ضعفهايى هم داريد؛ کارهايى را ميخواسته‏ايد انجام بدهيد، ولى انجام نگرفته؛ کارهايى را به فکر نبوده‏ايد و به ذهنتان نبوده، بايد متوجه آنها بشويد و انجام بدهيد؛ که در جلسات خصوصى با آقاى رئيس‏جمهور و با بعضى از مسئولين ديگر و در بسيارى از جلسات عمومى - مثل همين ديدارهاى دولت و غيره - هم گفته شده. البته آن حمايت هم بجاى خودش محفوظ است و هست.

چند نکته را عرض بکنيم. يکى راجع به مطالباتى است که ما همواره در جلسات دولت مطرح کرده‏ايم. من ميخواهم بر آن مطالبات تأکيد کنم. در جلسات سالهاى گذشته اينها را گفته‏ايم که مهم هم هست و چيزهايى است که ما انتظار داريم شما مسئولان تراز اول کشور و قوه‏ى مجريه به اينها توجه کنيد.

يکى مسأله‏ى رعايت قوانين است. قانون را اهميت بدهيد. قانون - وقتى که با ساز و کار قانون اساسى پيش رفت - حتميت و جزميت پيدا ميکند. ممکن است همان مجلس يا دولت يا ديگران مقدماتى فراهم کنند که آن قانون عوض بشود - با طرحهايى که در مجلس مى‏آيد، با لوايحى که دولت ميدهد، با تصميم‏سازيهايى که در بخشهاى مختلف انجام ميگيرد - عيبى ندارد؛ اگر قانون نقص دارد، ضعف دارد و غلط است، عوض بشود؛ اما تا مادامى که قانون، قانون است، حتماً بايستى به آن عمل بشود و به آن اهميت داده بشود. من اين را تأکيد مى‏کنم. در بخشهاى مختلف همين‏جور است. ممکن است يک چيزى را شما معتقد باشيد که روال قانونى‏اش درست طى نشده، يا متصدى اين کار قوه‏ى مجريه نيست؛ وقتى که قانون مجلس - با همان ساز و کار قانون اساسى - به دولت ابلاغ شد، قوه‏ى مجريه بايد آن را قانون بداند. حالا اگر چنانچه ضعف يا چيز ديگرى وجود دارد، عواملِ ديگرى وجود دارد که اگر قانون مشکلاتى دارد، بايستى آن را از بين ببرند؛ چه در خود مجلس، چه در شوراى نگهبان و از اين قبيل. به قانون اهميت بدهيد.

نظارت بر زيرمجموعه هم خيلى مهم است. من اصرار و تأکيد دارم که شما دوستان عزيز - که مسئولان بالا و مديران ارشد هستيد - مسأله‏ى نظارت بر زيرمجموعه‏ى خودتان را بسيار اهميت بدهيد. چشمهاى بينا و بصير و باز شماست که وقتى در دائره‏ى مسئوليتتان ميچرخد، ميتواند صحت کار و پيشرفت کار را تضمين کند. اگر چنانچه شما غفلت کرديد، ممکن است در همان بخشى که غفلت کرده‏ايد نابسامانى انجام بگيرد. مجموعه‏هاى انسانى مثل ماشين نيستند که انسان يک دکمه‏اى را بزند و اين ماشين به خودى خود شروع کند به کار کردن. مجموعه‏هاى انسانى مجموعه‏هايى از اراده‏ها، فکرها، نظرها، سليقه‏ها و خواهشهاى نفسانى صحيح و غلط هستند. خب، اين چيزى را که شما تصميم گرفتيد، تدبير کرديد و بناست در مجموعه‏ى شما انجام بگيرد، ممکن است يکجا با يک مانعى از همين خواهشها و فکرها و سليقه‏ها و اراده‏هاى گوناگون برخورد بکند و متوقف بشود. مثل يک جريان آبى که به يک سنگى برخورد ميکند؛ يک جريان باريک، به يک ريگ هم برخورد کند برميگردد. خب، بايد اين مانع را برطرف کنيد. اين نميشود مگر با نظارت. نظارت، بسيار مهم است.

خود آقاى رئيس‏جمهور هم همين جور. البته نظارت رئيس‏جمهور نسبت به وزرا، با استقلال وزرا در کارشان نبايد تنافى پيدا کند. چون وزرا مسئوليت قانونى دارند و از مجلس رأى اعتماد گرفته‏اند و بايد استقلال داشته باشند. ليکن اين نظارت حتى در مورد وزرا هم وجود دارد. استقلال عمل آنها محفوظ، اما نظارت رئيس‏جمهور هم با شدت تمام بايستى انجام بگيرد. يکى هم اين است.

يکى مسأله‏ى پيگيرى مصوبات است؛ بخصوص مصوبات سفرها و وعده‏هايى که داده ميشود. شما به جايى مسافرت ميکنيد؛ مثلاً گفته ميشود دولت صد يا دويست مصوبه براى آن‏جا داشت؛ بايد به طور جد دنبال کنيد که اينها تحقق پيدا بکند. خب، ميدانيد که بنده در زمينه‏ى آمارگيرى و آماردهى زيرمجموعه‏ها به مسئولان بالا، تجربه‏ى طولانى‏اى دارم - هم در دوره‏ى رياست جمهورى، هم بعد از آن - زياد اتفاق افتاده که مى‏آيند و گزارش ميدهند که آقا! اين کار شد، اين کار شد، اين کار شد! وقتى انسان نزديک ميرود، مى‏بيند که گزارش دروغ نيست، اما درست هم نيست. يک نکته‏اى در اين هست؛ به شما دروغ نگفته‏اند، اما آنى که شما ميخواهيد، اتفاق نيفتاده و انجام نگرفته است! پس مواظبت کنيد که آن چيزى که شما ميخواهيد، انجام بگيرد. گزارشهاى مکتوبى که همراه با آمار و ارقام به ما ميدهند، ممکن است در آنها چنين اختلالى وجود داشته باشد. لذا بايد خيلى بادقت و احتياط و وسواس، اين مصوبات - بخصوص وعده‏هايى که به مردم داده ميشود - تعقيب بشود و پيگيرى بشود.

همان طور که عرض کردم، شما دولتى هستيد مردمى؛ يعنى مردم وقتى حرف شما و صداى شما را ميشنوند، کأنّه از جنس خودشان يک حرفى ميشنوند؛ چون از موضع بالا و متکبرانه با مردم حرف نميزنيد؛ خب، طبعاً توقعاتشان زياد ميشود. پس اين خوب است؛ اما توقعات را هم زياد ميکند. اگر چنانچه يک جائى بر خلاف اين توقعات رفتار شد، در ايمان و اعتقاد مردم اختلال به وجود مى‏آيد و اين جايز نيست؛ نبايد بگذاريد چنين اتفاقى بيفتد. آنچه که وعده ميدهيد انجام بگيرد. اگر نميشود، همان وعده‏اى که داده‏ايد، صاف بيائيد به مردم بگوئيد نميشود.

در همان اوائل رياست جمهورى آقاى دکتر احمدى‏نژاد، به ايشان گفتم که اين مورد - يک مورد خاصى است که نميخواهم اسم بياورم و قبل از دولت ايشان تصميم‏گيرى شده بود - ممکن است برايتان مشکلات درست کند، بيائيد صاف و روشن به مردم و به همان مسئولين بگوئيد آقا، اين کار را ما نميتوانيم انجام بدهيم! از شما قبول ميکنند. البته ايشان مصلحت ندانستند و آن کار را نکردند؛ بنده هم الزامى و اجبارى نگفته بودم، پيشنهاد کردم. من عقيده‏ام اين است اگر چنانچه يک کارى را نميتوانيد انجام بدهيد - مثلاً به فلان استان رفتيد و فلان وعده را داديد؛ حالا مى‏بينيد مشکلات و تورم ايجاد ميکند يا ممکن است کارهاى ديگرى را لنگ کند - خيلى خب، صاف برويد بگوئيد: آقا! ما اين را تصميم گرفتيم، حالا متأسفانه نميشود انجام بدهيم. اين بهتر است از اينکه کار انجام نگيرد. اين هم يکى.

تعامل با دو قوه‏ى ديگر هم يکى از اين توصيه‏هاست. تعامل با مجلس و تعامل با قوه‏ى قضائيه، کار لازمى است؛ اين را مطلقاً نبايد نديده گرفت. البته ممکن است در اين راه تلخيها و مشکلاتى وجود داشته باشد؛ ولى بايد تحمل کرد؛ بهتر است.

مسأله‏ى بعدى، تعامل نظام‏مند با نخبگان و اهل نظر - حتى مخالفين - است؛ با اينها هم بايد تعامل کرد. نخبگان جامعه را نبايد فراموش کرد. من اعتقادم اين است که بر طبق فرمايش مولاى متقيان، آن جايى که بين خواست نخبگان و خواست مردم - عامه‏ى مردم - تعارض وجود دارد، خواست عامه‏ى مردم مقدم است؛ اين همانى است که در نامه‏ى معروف حضرت و فرمان معروف حضرت به مالک اشتر، به اين معنا تصريح شده؛ اما هميشه از اين قبيل نيست. گاهى نخبگان نظرات اصلاحى‏اى دارند که بايستى از اينها استفاده کرد. يعنى همچنانى که گفته ميشود که «همه چيز را همگان دانند»، «همه کار را هم همگان توانند»؛ واقعش اين جورى است. از نظرات و از نيرو و از کار همه‏ى نيروها استفاده بشود.

يک مسأله، مسأله‏ى اطلاع‏رسانى است که من بارها گفته‏ام. البته خوشبختانه حالا مى‏بينم گاهى در آستانه‏ى سفرها، اطلاع‏رسانيهاى خوبى انجام ميگيرد؛ ليکن در عين حال کم است. گزارش بايد واقعاً هنرمندانه باشد، نه به شکل گزارشهاى متعارف و عادى؛ البته اين گزارش امروز مستثنى است - به نظر من اين گزارش بايد عيناً پخش بشود - ليکن در بخشهاى مختلف، وزرا براى گزارش، برنامه‏سازى کنند. گزارش دادن کار آسانى نيست؛ کار بسيار مشکلى است که انسان بخواهد از عملکرد خود گزارشى بدهد که باور مردم و اذعان مردم را همراه داشته باشد. اين کار هنرمندانه‏اى است و بايستى انجام شود.

يک سفارش ديگر - که تأکيد کرده‏ام، باز هم تأکيد ميکنم - مسأله‏ى علم و فناورى است. که خب، خوشبختانه اين معاونت خوبى که تشکيل شد، خيلى کمک ميکند و باز هم همچنان به اين مسأله توجه شود؛ اين پايه است و جزو آن چيزهاى ريشه‏اى و جزو کارهاى اساسى در کشور است. اگر ما بتوانيم اين پايه را بالا ببريم، خيلى چيزها را ميشود بر اين پايه بنا کرد.

يکى هم توجه به مقوله‏ى فرهنگ است که خيلى مهم است. البته خب، کارهايى شده؛ گزارشى هم که دادند، اشاره‏اى به اين معنا داشت؛ بنده هم در جريان بسيارى از کارها هستم؛ اما در عين حالا مقوله‏ى فرهنگ، بسيار مقوله‏ى مهمى است؛ همان طور که بارها گفتيم مثل هوايى است که انسان در آن تنفس ميکند. همه - بزرگ، کوچک، بالا، پائين، قشرهاى مختلف، مسئول، غيرمسئول - در فضا تنفس ميکنند. اين فضا را درست کنيد، تا همه سالم تنفس کنند.

به انتقادها هم توجه کنيد؛ البته بعد هم عرض خواهم کرد. انتقاد با تخريب فرق دارد. متأسفانه خيليها تخريب ميکنند، ولى اسمش را ميگذارند انتقاد. آن جايى که واقعاً انتقاد است و کسانى با نظر خيرخواهانه، نقاط مثبتِ کارى را توجه ميکنند و نقاط اشکالش را هم ذکر ميکنند، اينها را با سعه‏ى صدر گوش بدهيد؛ نه اين که همه جا قبول کنيد - چون ممکن است آن منتقد اشتباه کرده باشد - اما گوش کنيد تا آن جائى که واقعاً درست است از شما فوت نشود. اينها چيزهايى است که قبلها عرض کرده‏ايم؛ حالا هم تأکيد ميکنيم. به بعضيها توجه شده، بعضى را هم بايد بيشتر توجه بکنيد.

آنچه در مورد سال آخر اين دوره بايد به شما عرض بکنم، چند نکته است. يکى اينکه در اين سال آخر با روحيه‏ى سال اول کار کنيد. البته احساس ميکنم همين جور است؛ اما در عين حال تأکيد ميکنم. فکر نکنيد که امسال، سال آخر دولت است؛ نه. مثل کسى که پنج سال ديگر بناست کار بکند، کار بکنيد؛ يعنى تصور کنيد که اين يک سال به اضافه‏ى چهار سال ديگر در يد مديريت شماست. با اين ديد نگاه کنيد و کار کنيد و برنامه‏ريزى کنيد و اقدام کنيد. اين يک.

دوم اين که اولويت را به کارهايى بدهيد که نيمه‏کاره مانده؛ شکوفايى اين است. ما گفتيم نوآورى و شکوفايى. نوآورى به معناى هى پروژه‏ى جديد ايجاد کردن نيست. نوآورى يعنى نوآورى در فکر، در انديشه، راه‏هاى نو را پيدا کردن و آنها را به عنوان برنامه و راهنماى کار در اختيار دولت - چه اين دولت، چه هر دولت ديگرى تا بيست سال آينده - قرار دادن؛ معناى نوآورى اين است که شيوه‏هاى نو را پيدا کنيم. بخشى از شکوفايى هم اين است که کارهايى را که شما تا حالا کرده‏ايد، بتواند طعم خودش را به کام مردم بنشاند. پس اولويت را به کارهايى بدهيد که نيمه‏کاره مانده؛ چه آنهايى که در دولت شما شروع شده، چه آنهايى که در دولتهاى قبلى شروع شده. مهم اين است که در همين دوره مردم طعم همه‏ى خدمات شما را بچشند.

توصيه‏ى سوم هم که همان مسأله‏ى اطلاع‏رسانى است که عرض کرديم.

مطلب بسيار مهمى که باز ميخواهم عرض بکنم - در ادامه اين توصيه‏ها - اين است که اين دهه‏اى که ما در پيش رو داريم، دهه‏ى پيشرفت و عدالت است. اين دو شعار، شعار دهه‏ى آينده است: پيشرفت، عدالت. نه اينکه تا حالا پيشرفت نکرده‏ايم، نه اينکه تا حالا بکلى به عدالت بى‏اعتنائى شده باشد؛ نه، ما ميخواهيم در اين دهه يک پيشرفت جهشىِ همه‏جانبه و يک عدالت‏گسترى وسيعِ همه‏جانبه اتفاق بيفتد. خوشبختانه زمينه‏هايش هم فراهم است. در اين دهه، گفتمان مسئولان کشور بايستى پيشرفت و توسعه باشد؛ پيشرفت و عدالت باشد.

البته خب، بديهى است که بدون معنويت و بدون عقلانيت، عدالت تحقق پيدا نميکند؛ اين را قبلاً هم عرض کرده‏ايم. اگر معنويت نشد، عدالت تبديل ميشود به ظاهرسازى و رياکارى؛ اگر عقلانيت نشد، عدالت اصلاً تحقق پيدا نميکند و آن چيزى که انسان تصور ميکند عدالت است، مى‏آيد و جاى عدالت واقعى را ميگيرد. بنابراين معنويت و عقلانيت در تحقق عدالت شرط است.

اما بدون عدالت، پيشرفت مفهومى ندارد و بدون پيشرفت هم عدالت مفهوم درستى پيدا نميکند؛ بايد هم پيشرفت باشد و هم عدالت. اگر بخواهيد الگو بشويد و اين کشور براى کشورهاى اسلامى الگو بشود، بايستى گفتمان حقيقى و هدف والايى که همه براى او کار ميکنند، اين باشد.

نقشه‏ى راه، سند چشم‏انداز است. سند چشم‏انداز را هيچ نبايستى مورد غفلت قرار داد. اين حقيقتاً يک سند واقعى و يک نقشه‏ى راهِ حقيقى است. بايد دستگاههاى نظارتى خودتان را محاسبه کنيد. حالا ديگران ممکن است نظارت بکنند، ممکن است نکنند؛ ممکن است نظارتشان درست باشد، ممکن است ناقص باشد؛ اما در درون خودِ مجموعه‏ى قوه‏ى مجريه - که نقشش در رسيدن به اهداف چشم‏انداز، بسيار حساس است - دستگاههاى نظارتى را فعال کنيد، بعد ساز و کارهاى نظارتى را بکار بيندازيد تا ببينيم برنامه‏ها و سياستها چقدر جلو رفته؛ يعنى اينجور نباشد که سال دهم سند چشم‏انداز، نگاه کنيم و ببينيم پيشرفتى پيدا نکرده‏ايم؛ نه، بايستى اينها را مرتباً رصد کنيد که معلوم شود چقدر پيش رفته‏ايم و چقدر به آن اهداف نزديک شده‏ايم و چقدر زمينه‏ها فراهم شده است.

يک نکته‏ى ديگر مسئله‏ى سياستهاى اصل 44 است. خب، همه اعتراف دارند که سياستهاى اصل 44 اگر اجرائى بشود، يک تحول در پيشرفت کشور - در زمينه‏هاى اقتصادى و به تبع او در زمينه‏هاى ديگر - بوجود مى‏آيد. اين هم مسئله‏ى بسيار مهمى است. خب، حالا آمارهاى خوبى داده شد؛ کارهاى خوبى هم انجام گرفته. قبل از آن که اين قانون اخير هم تصويب بشود، دولت اقداماتى در اين زمينه انجام داده بود، ليکن حالا خوشبختانه قانون هم تصويب شده و در اختيار شماست؛ قوى و کاملاً جدى اين سياستها را دنبال کنيد.

اين مسئله‏ى طرح تحول هم که اخيراً دولت مطرح کرده، اين هم از همان کارهاى بزرگ و از همان کارهايى است که جرئتِ اقدام به آن کار، خودش باارزش است. خب، همه اين سرفصلها را قبول کرده‏اند و قبول دارند. همين مسئله‏ى هدفمند کردن يارانه‏ها، واقعاً چيز خيلى مهمى است؛ در دولتهاى قبل هم مطرح بوده - بارها صحبت شده بود و گفته شده بود - منتها پيشرفت نميکرد. يا مشکلاتى که در قضيه‏ى بانکها و ماليات و بيمه و گمرک و ساير چيزهايى که در بخشهاى مختلف اين طرح تحول وجود دارد، کارهاى بسيار بزرگ و مهمى است؛ حتماً هم بايد انجام بگيرد. من توصيه ميکنم در اين کار حزم به خرج بدهيد؛ يعنى مطلقاً نگذاريد در اين قضيه‏ى بزرگ، شتابزدگى به وجود بيايد. اين کار، کار مهم و کار بزرگى است؛ اگر ان‏شاءاللَّه بتوانيد اين را خوب انجام بدهيد، يک قدم بلند براى پيشرفت کشور برداشته‏ايد؛ البته اگر خوب انجام نگيرد، آن وقت خطرها و ضررهايى هم دارد. يعنى مراقبت بکنيد که هيچ عجله و شتابزدگى نباشد. توقف و ترسيدن از ورود در اين ميدان را به هيچ وجه توصيه نميکنم؛ اما نگاه کردنِ جلوى پا، نگاه کردن به چشم‏اندازهاى دوردست و تبعاتى که ممکن است به وجود بيايد و راه جلوگيرى از آن تبعات را توصيه ميکنم.

فرض کنيد ممکن است يک بخشى از اين طرح تحول، مثلاً تورم‏زا باشد. خب، فکر کنيد براى مقابله‏ى با اين تورم چه کار بايد بکنيد. چه اقدامى بايد انجام بدهيد که اين يا پيش نيايد و تورم ايجاد نشود؛ يا اگر ايجاد ميشود، کمتر ايجاد بشود تا اين کار اقتصادى و اين جراحىِ بزرگ، به خوبى و به سلامت انجام بگيرد. خب، در کشور ما واقعاً مسئله‏ى تورم، مسئله‏اى است. يعنى شما اين همه خدمت کرده‏ايد و اين همه زحمت کشيده‏ايد که بايستى در وضع زندگى مردم اثرات خودش را بگذارد. الان هم تورم هست - البته همين طور که اشاره کردند، تورم جهانى هم هست - منتها بخشى از آن مربوط به تورم جهانى است، بخشى از آن مسلّم مربوط به خشکسالى است، بخشى از آن مربوط به سرماى سخت زمستان گذشته است، اما بخشى از آن هم احتمالاً چيزهاى قابل اجتنابى است. پس بايستى عوامل قابل اجتناب را شناسايى و از آنها اجتناب کنيد.

يک مسئله هم - که مسئله‏ى آخر باشد که عرض ميکنيم - مسئله‏ى انتقاد و تخريب است. مرز انتقاد و تخريب چيست؟ تخريب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ يا از ما انتقاد بشود و ما تلقىِ تخريب از آن داشته باشيم. خب، بايد مشخص بشود تخريب کدام است و انتقاد کدام است. معناى انتقاد آن ارزشيابىِ منصفانه‏اى است که يک آدم کارشناس ميکند؛ نقادى همين است ديگر. وقتى شما طلا را ميبريد پيش يک زرگر که نقادى کند، او ميگويد که آقا! اين عيارش بيست است؛ يعنى عيار بيست را قبول ميکند؛ حالا از بيست و چهار عيار - که طلاى خالص است - چهار عيار کم است. اين شد نقادى. البته زرگر هم هست و وسيله‏ى نقادى را هم دارد. اما اگر چنانچه طلا را برديد مثلاً پيش يک آهنگر و او يک نگاهى کرد و آن را انداخت و گفت: آقا! اينکه چيزى نيست! اين اسمش نقادى نيست. اولاً اصل طلا بودن اين، انکار شده. خب، بالاخره مرد حسابى! حالا عيار بيست و چهار ندارد، عيار بيست که دارد؛ اين را قبول کن! ثانياً: شما که اهل اين کار و آشناى اين کار نيستى!

آدم متأسفانه مى‏بيند چيزهايى که به نام انتقاد از دولت و نقادى دولت، امروز گفته ميشود، شکل همين تخريب را دارد: يعنى انکار امتيازات، قبول نکردن برجستگيها و کارهاى خوب، و درشت کردن و برجسته کردن ضعفها. خب بله، ضعف هست. هر دولتى بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند ديگر؛ ضعفها را بگويند، قوّتها را بگويند. جمع‏بندىِ کار يک دولت، آن وقتى است که ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوى همديگر قرار بدهند؛ آن وقت ميشود جمع‏بندى کرد. نه اينکه بيايند يکسره بنا کنند به بدگويى کردن و انکار کردن همه‏ى خصوصيات. بنده سه‏تا نقطه‏ى اصلى را - حالا بيش از اين نقاط وجود دارد - در اول عرايضم گفتم. خب اين سه چيز را بگويند - آنچه که در زمينه‏ى روحيه‏ى دولت و گفتمان اساسىِ دولت هست، آنچه در زمينه‏ى نوع عملکرد دولت هست، آنى که در زمينه‏ى خلقيات دولتىِ مجموعه‏ى دست‏اندرکار هست - بعد بگويند بله، آنجا هم فلان کار ضعف دارد؛ اين اشکالى ندارد. اين را با گوش جان بايستى شنيد و پذيرفت. اما اينها نبايد با بى‏ملاحظه‏گى، نديده گرفتن و بى‏اعتنايى کردن و حتّى بعضى از نقاط قوّت را به عنوان نقطه‏ى ضعف معرفى کردن، همراه باشد.

ما امروز در مقابله‏ى با استکبار، در سياست خارجى زبانمان زبانِ طلبکارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بيايند همين را به عنوان نقطه‏ى ضعف وانمود کنند که نه آقا! شما کارى کرده‏ايد که فلان دولتها از شما خوششان نيايد. خب، معلوم است که خوششان نمى‏آيد. فلان دولتها آن وقتى خوششان مى‏آيد که انسان تملق آنها را بگويد و حرفهاى آنها را به عنوان حرفهاى برتر ذکر بکند؛ خودش را کوچک کند و از حرفهاى خودش و حرفهاى انقلاب عقب‏نشينى کند؛ آن وقت آنها خيلى خوششان مى‏آيد! انتقاد خوب است، تخريب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخريب خيانت است؛ نه خيانت به دولت، بلکه خيانت به نظام و خيانت به کشور است. نبايد تخريب بکنند، انتقاد بکنند.

البته شما در شنيدن انتقادها سعه‏ى صدر داشته باشيد. يعنى واقعاً اگر انتقادى منصفانه است، با روى باز بپذيريد. حتّى من ميخواهم به شما توصيه کنم که تخريبها را هم تحمل کنيد. بالاخره سال آخر، عليه غالب دولتها اين چيزها هست؛ البته عليه اين دولت بيشتر هست. دو جريان الان عليه اين دولت وجود دارد: يک جريان، جريان داخلى است؛ يک جريان هم جريان خارجى است که او مهمتر است. الان شما اگر رسانه‏هاى دنيا و حرفهاى محافل خبرى دنيا و محافل سياسى دنيا را نگاه کنيد، مى‏بينيد همه‏شان - واقعاً مثل جنگ احزاب - دست به دست هم داده‏اند و دارند فشار مى‏آورند که اين دولت را بکوبند. هدف واقعيشان هم اين دولت - يعنى آقاى احمدى‏نژاد و شماها - نيست؛ البته آماج اين دعواها شمائيد؛ اما هدف واقعى، انقلاب است؛ هدف واقعى، نظام است. شماها هم چون حرف نظام را ميزنيد، طبعاً آماج اين تهاجمها قرار ميگيريد؛ اين خطى است که الان در بيرون وجود دارد. همه جورش را هم ما مى‏بينيم. حالا بعضى از انواع اين تهاجمات را عامه‏ى مردم مى‏بينند، بعضيها را خيلى از خواص هم نمى‏بينند؛ اما ما مى‏بينيم. ما از خبرهايى که به ما ميرسد و از نوع تحرک و تعاملى که وجود دارد و از حرفهايى که زده ميشود، ميفهميم که چطور مجموعه‏ى دولت آماج حملات است. علتش هم همين است که گفتمان اين دولت، گفتمان انقلاب است و در جهت انقلاب حرکت ميکند. اين خط خارجى است.

انگيزه‏هاى خط تخريب داخلى هم يک طيف وسيعى است و نميشود انسان همه را به يک چوب براند: بعضيها واقعاً خبرى ندارند - يعنى مغرض نيستند؛ اطلاعاتشان کم است و بر اثر بى‏اطلاعى چيزى ميگويند - بعضيها غرضهاى شخصى و غرضهاى سطحى دارند؛ بعضيها غرضهاشان غرضهاى عمقى است؛ يعنى با نظام مسئله دارند، کينه‏ى امام در دلشان است و حرفهاى امام را يا از اول قبول نداشتند يا حالا قبول ندارند - آنهايى که از آن حرفها رو برگرداندند و پشيمان‏شده‏ها و برگشته‏ها - اينها يک طيف وسيعى از انگيزه‏هاست، ليکن بالاخره محصول و جمع‏بندى‏اش همين تهاجمها و پنجه‏زدنها و لجن پراکنى‏هاست که وجود دارد.

يک توصيه‏ى ديگر اين است که بهانه هم دست ديگران ندهيد. من مى‏بينم متأسفانه گاهى بهانه‏هايى هم از طرف خودِ شما داده ميشود که اين را هم بايستى توجه کنيد که بهانه هم دست ديگران ندهيد؛ مراقبت کنيد؛ حزم کنيد. و گفت: «اتّقوا من مواضع التّهم». گفتند يک شيخى در يک مدرسه‏ى دينى به طلبه‏اى گفت که گفته‏اند فلان طلبه، فلان مراوده‏ى غلط را دارد. طلبه هم گفت: اتّقوا من مواضع التّهم، آشيخ تو هم! خلاصه اينکه مواظب باشيد، مراقبت کنيد؛ «اتّقوا من مواضع التّهم»؛ براى خودتان و براى دولت مسئله درست نکنيدو براى جنجال‏آفرينى‏ها - که کسانى دنبالش هستند - بهانه ندهيد.

اميدواريم ان‏شاءاللَّه خداوند متعال از ما و از شما راضى باشد و به ما کمک کند و ان‏شاءاللَّه قلب مقدس ولى‏عصر از ما خشنود باشد؛ خدمتگزار اين نظام باشيم؛ خدمتگزار دين باشيم؛ خدمتگزار مردم باشيم و پيش خداى متعال روسفيد باشيم. اين چند صباح عمر به سرعت ميگذرد؛ يادتان هست جلسه‏ى اولى که با شما نشستيم، به اين مضمون عرض کرديم که اين جلسه‏ى اول ما با دولت است، اما به سرعت به جلسه‏ى آخر ميرسيم؛ و مى‏بينيد چطور عمر سريع ميگذرد و به سرعت انسان زمان را ميگذراند و اين طومار عمر، درنورديده ميشود؛ خدا کند آن وقتى که اين طومار باز ميشود، در پيشگاه خداى متعال و پيشگاه اوليائش و پيشگاه همه‏ى مردم عالم در قيامت، شرمنده نباشيم؛ ان‏شاءاللَّه.

والسّلام عليکم و رحمةاللَّه و برکاته‏"             

هیچ نظری موجود نیست: