اهداف جامعه ایرانی چیست؟ « ما چگونه فکر می کنیم» و آنچه که در ایران مهم انگاشته می شود.

۱۳۸۶ اردیبهشت ۳۰, یکشنبه

(هشدار كتبي به جاي گفت و گو (يادداشت روز


آيا آنگونه كه عده اي تصور مي كنند رهبر معظم انقلاب مذاكره با آمريكا درباره عراق را مجاز دانسته اند؟ پاسخ اين سؤال با توجه به شواهد و قرائن و مستنداتي كه در پي خواهد آمد «منفي» است و ايشان كمافي السابق، هرگونه مذاكره با آمريكا درباره هر موضوعي را به طور مطلق نفي مي كنند و براي اين ديدگاه خويش دلايل محكم، تحليل كارشناسانه و اسناد غيرقابل ترديدي داشته و بارها -از جمله در بيانات اخيرشان- بر آن تاكيد فرموده اند و در اين باره اشاره به نكاتي ضروري است و مي تواند تصور غلط -بخوانيد توهم- پديدآمده در ذهن برخي از دولتمردان و افراد و گروههاي سياسي را اصلاح كند.
1- كساني كه معتقدند رهبر معظم انقلاب مذاكره با آمريكا درباره امنيت عراق را مجاز دانسته اند به بخشي از بيانات اخير ايشان در مشهد استناد مي كنند كه بايد گفت؛
رهبر معظم انقلاب در بيانات اخير خويش تاكيد فرمودند «آنها كه خيال مي كنند جمهوري اسلامي ايران سياست مستحكم، منطقي و صددرصد قابل دفاع خود در نفي مذاكره با آمريكا را عوض كرده است اشتباه مي كنند».
همانگونه كه ملاحظه مي شود ايشان مذاكره با آمريكا را به طور مطلق و بدون هيچگونه استثنايي نفي كرده اند و اظهارات رهبر معظم انقلاب درباره عراق نيز به وضوح از همين نكته حكايت مي كند. ايشان در اين باره مي فرمايند «آمريكايي ها مي گويند به غير از موضوع عراق در مورد مسئله ديگري مذاكره نخواهد شد. اما، ما به آنها مي گوييم حتي موضوع عراق هم به شما ربطي ندارد و گفت وگو فقط در مورد وظيفه اشغالگران در قبال امنيت عراق است.» رهبر معظم انقلاب در اين بخش از سخنان خود نيز در پاسخ به آمريكا تاكيد مي كنند كه «موضوع عراق هم به شما ربطي ندارد» بنابراين مسئله اي كه به قول ايشان «ربطي به آمريكا ندارد» چگونه مي تواند موضوع مذاكره ايران و آمريكا باشد؟!
2- از برخي دولتمردان و رجال سياسي تعجب آور است كه تعريف مذاكره در عرف سياسي و فرهنگ روابط بين الملل را ندانند و هر گفت وگويي را مذاكره تلقي كنند! چرا كه مذاكره به معناي بحث درباره اختلافات فيمابين دو كشور است و طرفين مذاكره در يك حد وسطي با يكديگر اتفاق نظر دارند -كف مذاكرات- و سپس براي رسيدن به توافق با هم به چانه زني و بده بستان مي نشينند تا در مواضع خود به يك نقطه يا نقاط مشترك برسند كه لازمه طبيعي و منطقي آن دست كشيدن از مواضع قبلي است و يا كوتاه آمدن در بخشي از مواضع.
گفتني است كه پيش از اين -اسفندماه 1380- رهبر معظم انقلاب طي سخناني به اين نكته اشاره دقيقي داشته و درباره مذاكره با آمريكا گفته بودند «...مذاكره با كه؟ و بر سر چه؟ مذاكره براي رسيدن به يك قدر مشترك است. دو طرف بايد همديگر را قبول داشته باشند، يك حد وسطي هم وجود داشته باشد و مذاكره كنند تا به اين حد وسط برسند. آن طرفي كه اصلا شما را قبول ندارد، با اصل وجود شما به عنوان جمهوري اسلامي طرف است. با او چه مذاكره اي مي توانيد داشته باشيد؟ او صريحا مي گويد كه با نظام ديني مخالف است، با نظام جمهوري اسلامي بخصوص مخالف است، چون منشأ حركت بيداري مسلمانان در دنيا شده است...»
3- با توجه به نكته فوق و تعريف مذاكره در فرهنگ رايج سياسي و روابط بين الملل، آنچه رهبر معظم انقلاب درباره عراق فرموده اند جواز «مذاكره» نيست، بلكه همانگونه كه خود ايشان تاكيد داشته اند «به دليل آن كه آمريكا به عنوان دولت اشغالگر به وظايف خود در برقراري امنيت در عراق عمل نمي كند و دست دولت اين كشور را بسته و براي سرنگوني آن تلاش و از تروريست ها نيز حمايت مي كند، وزارت خارجه به درخواست دولت عراق تصميم گرفت در يك گفت وگوي رودررو با آمريكايي ها مسئوليت و وظايف آنان را در قبال امنيت عراق يادآوري و با آنها اتمام حجت كند.»
بنابراين سخن از هشدار دادن و اتمام حجت كردن است نه مذاكره كه لازمه آن بده بستان و چانه زني براي رسيدن به يك حد وسط مورد توافق باشد. قرار است مسئولان وزارت خارجه به آمريكايي ها بگويند كه مسئوليت ناامني عراق برعهده آمريكاست و براي آنها دليل بياورند و سند ارائه دهند كه عامل اصلي عمليات تروريستي در عراق آمريكايي ها هستند و اينكه، ايران اسلامي دست از حمايت مردم مظلوم عراق نمي كشد و مسلمانان مظلوم آن كشور را در چنگال خونريز آمريكا رها نمي كند و...
بديهي است نام اين برخورد، مذاكره نيست كه بعضي ها ذوق زده شده اند! و آب از لب و لوچه شان سرازير شده است! و مخصوصا برخي از دولتمردان نيز كماكان از «مذاكره با آمريكا»! در تاريخ 7خردادماه خبر مي دهند!
گفتني است وقتي كيهان تيتر «مذاكره با آمريكا هرگز، حتي در مورد عراق» را براي انعكاس بيانات رهبر معظم انقلاب برگزيد، برخي با انگيزه توضيح خواهي درباره آن پرسش كردند و برخي نيز -از جمله يكي از سايت ها كه با توجه به مسئول اصلي آن انتظار مي رفت روحيه انقلابي زمان جنگ را حفظ كرده باشد ولي مدتي است دچار استحاله خطرناكي شده است- به كيهان اعتراض كرده بود كه چرا سخنان رهبر معظم انقلاب را تحريف! كرده است و اين اعتراض يادآور داستان مردي است كه هنگام قرائت قرآن به آيه شريفه «شغلتنا انفسنا... نفس هايمان را به خود مشغول داشته» رسيد و با عصبانيت روي كلمه «شغلتنا» خط كشيده و درحالي كه مي گفت قرآن غلط ندارد به جاي آن نوشت «شدرسنا» و تا اين اندازه درك نداشت كه غلط با «ط» است و شغلت با «ت» معناي ديگري دارد!
4- اكنون با توجه به نكات فوق در جملات زير كه برخاسته از نگاهي تيزبين، كارشناسانه و دقيق است دقت بفرماييد.
- «كساني كه دم از مذاكره با آمريكا مي زنند، يا از الفباي سياست چيزي نمي دانند، يا الفباي غيرت را بلد نيستند، يكي از اين دوتاست» 1/3/83
- «درباره هيچيك از مسائل مورد اختلاف ايران و آمريكا -بخوانيد از جمله عراق- با آمريكايي ها مذاكره نخواهيم كرد چرا كه در منطق آنها مذاكره معنا و مفهوم حقيقي ندارد و فقط ابزاري براي تحميل خواسته هاي خود بر طرف مقابل به شمار مي آيد» 1/1/85
- «اين كه بعضي طبق ميل دل كارشناسان «سيا»ي آمريكا دم از نزديكي و مذاكره و ارتباط بزنند و فضا را عادي سازي كنند، اين بزرگترين توهين و خيانت به اين مردم است» 6/1/79
- «مذاكره با ظالم اين است كه بگويند؛ فلان فلان شده، چرا اين قدر ظلم مي كني؟، مذاكره يعني اين، و الا مذاكره دوستانه كه بروند و بگويند و بخندند و او چيزي بگويد و اين چيزي بگويد و بعد چانه بزنند و اين كه گفته شود «ديگر با غاصب اين حرفها را نداريم»، چه معني دارد؟!» 12/8/72
- «رابطه و مذاكره براي ملت ايران و براي نهضت جهاني مضر است، اولين ضرر اين است كه آمريكايي ها با ورود در اين ميدان، اين طور تفهيم خواهند كرد كه جمهوري اسلامي از همه حرفهاي دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدس و دوران انقلاب صرفنظر كرده و گذشته است، اينها آبروي انقلاب را در دنيا و در پيش مستضعفان خواهد برد.» 26/10/76
- آمريكايي ها بعد از مذاكره به نهضت هاي اسلامي در دنيا خواهند گفت؛ «شما براي چه تلاش مي كنيد؟ شما كه مثل ايران نخواهيد شد، به پاي ايران نخواهيد رسيد، آنها هم بالاخره مجبور شدند اين جا پاي ميز مذاكره آمدند، شما ديگر چه مي گوييد؟!» 26/10/76
مطالب فوق و دهها نمونه ديگر، مستقيما و بي كم وكاست برگرفته از بيانات رهبر معظم انقلاب در نفي مذاكره است كه با نگاهي دقيق و كارشناسانه بيان شده است. آيا با توجه به بيانات يادشده از رهبر معظم انقلاب مي توان در اين واقعيت كمترين ترديدي داشت كه ايشان مذاكره با آمريكا را به طور مطلق و در همه ابعاد آن نفي مي كنند؟ بنابراين ادعاي كساني كه مي گويند از نگاه آقا مذاكره با آمريكا درباره عراق مجاز است چگونه قابل قبول خواهد بود؟!
و اما، اكنون وقت آن است كه جان مايه اين يادداشت قلمي شود.
5- مجموعه آنچه در بندهاي فوق به آن اشاره شد كمترين ترديدي باقي نمي گذارد كه رهبر معظم انقلاب براساس يك نظر كارشناسانه و نگاه حكيمانه هرگونه مذاكره اي با آمريكا را مردود مي دانند و حاضر نيستند كه مسئولان ايراني با مسئولان آمريكايي پشت يك ميز بنشينند. در اين كلام آقا دقت كنيد «مذاكره با ظالم اين است كه بگويند فلان فلان شده چرا اينقدر ظلم مي كني» 12/8/72 و حالا به اين جمله نيز توجه فرماييد «شما وقتي با كسي قهريد وقتي با كسي حرف نمي زنيد، رودربايستي با هم نداريد. در ]طرف[ مقابل هم هيچ حالت توقعي وجود ندارد، اما وقتي با كسي مذاكره شروع شد، پشت يك ميز نشستيد، يك قهوه با هم خورديد، يك گپ دوستانه هم در كنارش با هم زديد، در فلان محفل بين المللي نشستيد و با همديگر يك خرده درد دل كرديد، بعد رودربايستي به وجود مي آيد. آن وقت اول شروع تحميلات است. بدبختي انقلاب هاي دنيا و تسلط و نفوذ آمريكا از همين جا شروع شد.» 9/8/75
اين بيانات و دهها بيان مشابه ديگر نشان مي دهد كه آقا بر پايه يك استدلال منطقي و نگاه اعلام شده، راضي نيستند مسئولان ايراني با مسئولان آمريكايي پشت يك ميز بنشينند و اما از سوي ديگر وزارت خارجه كشورمان تصميم دارد براي اعلام هشدار و ابلاغ اتمام حجت ايران به آمريكا با مسئولان آمريكايي پشت يك ميز بنشيند! و با آنان پشت يك ميز نشستن همان نتيجه اي را خواهد داشت كه از قول آقا نقل شد. بنابراين آيا شايسته تر آن نيست هشدار و اتمام حجت ايران به آمريكا به طور كتبي و از طريق سفارت سوئيس كه حافظ منافع آمريكاست به دولت آمريكا ابلاغ شود؟ مگر نه اينكه قرار است فقط هشدار بدهيم و اتمام حجت كنيم؟ پس چه نياز و ضرورتي دارد كه با آنها پشت يك ميز بنشينيم؟!
رهبر معظم انقلاب در بيانات اخيرشان تاكيد مي كنند كه «وزارت امور خارجه به درخواست دولت عراق تصميم گرفت در يك گفت وگوي رودررو با آمريكايي ها مسئوليت و وظايف آنان را در قبال امنيت عراق يادآوري و با آنها اتمام حجت كند». بنابراين درخواست از جانب دولت عراق مطرح گرديده و تصميم از سوي وزارت امور خارجه كشورمان آغاز شده است و اين ابلاغ وظيفه و اتمام حجت به دلايلي كه اشاره شد، مي تواند بدون نشستن پشت يك ميز هم صورت پذيرد. يعني با ارسال نامه رسمي از طريق سفارت سوئيس. چرا چنين نشود؟! و چه نيازي به ابلاغ اين ديدگاه از طريق گفت وگوي مستقيم است؟ هرچند كه اين گفت وگو در عرف سياسي به معناي «مذاكره» نباشد.

از دولت نهم انتظار مي رود منويات اصلي آقا را به درستي دريابد و به عرصه اي كه سمت و سوي فريب و رنگ و بوي سوءاستفاده آمريكايي ها از آن به مشام مي رسد پاي نگذارد. ممكن است آقا اجازه داده باشند ولي بايد حضرت ايشان از ژرفاي قلب مبارك خويش راضي هم باشند. آيا راضي هستند؟! بعيد به نظر مي رسد و البته اگر راضي باشند، «هرچه آن خسرو كند شيرين بود».
به عنوان شاهد مثال توجه دولتمردان را به خاطره اي از رهبر معظم انقلاب جلب مي كنيم؛ ايشان در دوران رياست جمهوري عازم يك مسافرت رسمي خارجي بودند. خدمت امام(ره) رسيدند و حضرت امام(ره) توصيه هاي لازم را ارائه كرده و براي موفقيت آقا دعا هم فرمودند. وقتي آقا از خدمت حضرت امام(ره) خارج شده و به مقر رياست جمهوري بازمي گردند، با خود مي گويند، چرا از حضرت امام(ره) نپرسيدم كه آيا راضي به اين سفر هستند يا نه؟ و حال آن كه ظاهراً و از نگاه افراد معمولي نظير من و شما اين ترديد جايي نداشته است و توصيه و دعاي سفر حضرت امام(ره) نشانه رضايت ايشان تلقي مي شده. اما داستان اولياء خدا داستان ديگري است و آقا به منظور پرسش درباره رضايت حضرت امام(ره) دوباره در همان روز خدمت ايشان مي رسند و از حضرتش مي پرسند آيا حضرتعالي راضي به اين سفر هستيد؟ و امام(ره) مي فرمايند «نه»... و آقا علي رغم آمادگي همه مقدمات از سفر خودداري مي فرمايند... فاعتبروا يا اولي الابصار.
و بالاخره تجربه اخير درباره مصر را كه يك دولت دست نشانده آمريكاست به خاطر آوريد. آقاي رئيس جمهور اعلام مي كنند كه اگر دولت مصر موافق باشد همين امروز سفارت ايران در قاهره را برپا مي كنيم و وزير خارجه مصر به جاي قدرداني از رئيس جمهور كشورمان با كمال وقاحت مي گويد اگر ايران خواهان برقراري رابطه كامل با مصر است بايد ابتدا نام و تصوير خالد اسلامبولي را از خيابان هاي تهران حذف كند تا بعد درباره رابطه با هم به گفت وگو بنشينيم! يعني شرط رابطه با مصر آن است كه ايران به معاهده ننگين كمپ ديويد -كه انورسادات به خاطر آن معدوم شد- احترام بگذارد و نام و تصوير شهيد خالد اسلامبولي را از خيابان هاي تهران حذف كند و در همان حال انتظار دارند ايران اسلامي، هشدار حضرت امام(ره) درباره خيانت انور سادات و حسني مبارك را ناديده بگيرد! آيا اين تجربه عبرت آموز نيست؟!

حسين شريعتمداري

http://www.kayhannews.ir/860230/2.htm#other200

هیچ نظری موجود نیست: