حسن يوسفي اشكوري: روز جمعه مورخ 11/3/83 خبرنگار روزنامه «همميهن» در تماسي تلفني نظر اينجانب را درباره ازدواج موقت (كه عنوان محترمانه همان متعه و صيغه است) پرسيد كه (البته به دلايلي با اكراه) چند جملهاي در پاسخ ايشان گفتم و حال ميبينم كه برخي از آن گفتهها در شماره امروز روزنامه (شنبه) چاپ شده است.
اما (البته باز هم با اكراه بيشتر) ناچار شدم چند جملهاي ديگر در باب متعه بنويسم و در اختيار روزنامه بگذارم. دو دليل مرا وادار به اين كار كرد؛ يكي گزارش ناقص و مبهم سخنانم (تا آنجا كه فكر نميكنم خوانندهاي بهدرستي فهميده باشد من چه گفتهام) و ديگر، چاپ گفتاري از دوست فاضل و ارجمند جناب آقاي احمد قابل درباره همين موضوع در شماره امروز روزنامه همميهن.
در ارتباط با اين بحث، چند پرسش اساسي مطرح ميشود كه به هر كدام از آنها بايد جداگانه و كارشناسانه و به دور از عواطف و تمايلات شخصي پاسخ داد: 1- ادله قرآني و فقهي ازدواج موقت كدامند؟ 2- در صورت مقنع بودن ادله شرعي آن، آيا اين يك حكم جاودانه است و براي تمام زمانها و مكانها (الي يومالقيامه) معتبر است و بايد به هر قيمت اجرا شود؟
3- در صورت اجرا شدن و رسميت يافتن و عموميشدن اصل ازدواج موقت، چه نتايج و عواقبي در پي خواهد آمد؟ فيالمثل آيا معضل جنسي جوانان (كه موردنظر مدافعان آن است) حل خواهد شد؟ به هر حال در نهايت منافع و مضار آن براي زنان و مردان و خانوادهها و جوانان چيست و آيا منافع آن بيشتر است يا مضار آن؟
و بالاخره 4- در صورت مخالفت و نفي گزينه ازدواج موقت، چه راهحلي براي بحران جنسي جوانان وجود دارد و ميتوان به عنوان يك گزينه بديل و قابل اجرا و مفيد ارائه داد. در مورد هر كدام نظر خود را به كوتاهي تمام و در حد اعلام موضع تقديم ميكنم.
در مورد اول، اكنون حتي مجال طرح موضوع و به طريق اولي امكان بررسي ادله فقهي آن نيست، اما به نظر نميرسد كه مباني و مستندات نقلي فقيهان شيعه در اثبات ازدواج موقت چندان قانعكننده باشد. در عين حال با تكيه بر دلايل عقلي و ضرورتهاي اجتماعي، ميتوان در شرايط خاص و در چهارچوب قواعد معين و حدود تعريفشده با آن موافق بود.
در مورد دوم، بعيد ميدانم كه از جاودانگي حكم ازدواج موقت بتوان دفاع عقلاني كرد، حداكثر چيزي كه ميتوان گفت، اجراي آن مشروط است به شرايط و آثار و عواقب آن و پيامدهاي عيني و واقعي اجراي آن به ما ميگويد كه اكنون نيز موضوعيت دارد و مفيد است يا بلاموضوع است و مضر. بهويژه بعيد است كه آقاي قابل كه يك عقلگراي تمامعيار است، از جاودانگي اين گزينه دفاع كنند.
اگر عقلا يعني همان كارشناسان و صاحبنظران (روانشناسان، جامعهشناسان، متخصصان تعليم و تربيت، معلمان اخلاق و...) به صورت مستند و علمي گفتند زيانهاي ازدواج موقت در اين زمان به مراتب بيشتر است از منافع آن، چه بايد كرد؟ و كدام حكم (شرع يا حكم كارشناسان) مقدم است و بايد رعايت شود؟ ايشان بهدرستي گفتهاند: «عقلا الزام است، عرف رعايت شود و بايد رعايت شود.»
بهويژه اگر به حسن و قبح ذاتي افعال و قاعده ملازمه مستلزم باشيم، پاسخ روشن است. اگر اينچنين است، اين تحليل ايشان را چگونه بايد فهم كرد كه ميفرمايند: «مواردي به لحاظ نظري در احكام اسلامي طور ديگري هستند، در حالي كه هنوز در جامعه اسلامي پذيرفته نشده. يكي از شاگردان امام صادق(ع) به حضرت اين نكته را مطرح ميكند كه آيا حاضريد خواهر يا دخترتان به ازدواج موقت درآيد.
امام ميگويند: بسياري از چيزها را ممكن است شما نپسنديد ولي خدا ميپسندد.» به نظر ميرسد كه دو گزاره يادشده سازگار نباشند. اين استدلال اخير، در واقع همان اصل بنياديني است كه تمام سنتگرايان و بنيادگرايان معاصر (و گذشته نيز) براي اجراي بيچونوچراي شريعت و طرد عقل و عقلانيت بشري از آن سود ميجويند و اين همه مشكل و حتي بدنامي براي اسلام و مسلمانان ايجاد كردهاند.
و اما مورد سوم. بحث و مناقشه اصلي در همين مورد است. يعني اگر از كليات و احكام بگذريم و در باب حكم شرعي متعه و حتي جاودانگي آن مناقشه نكنيم، چالش و پرسش بنيادين اين است كه اجراي رسمي ازدواج موقت (و صحيحتر همان متعه كه در واقع ازدواج نيست و عمدتا به انگيزه تمتع جنسي صورت ميگيرد) چه تبعاتي دارد و در نهايت سود آن براي جامعه و حتي جوانان بيشتر است يا نفع آن.
اين ديگر موضوعشناسي است و محتاج اطلاعات دقيق و نگرشي همهجانبه به مساله است و بهسادگي نميتوان به نظر نهايي رسيد. فراموش نكنيم رسميت يافتن ازدواج موقت چندان مهم است كه نظام اجتماعي و خانواده و بهويژه موقعيت زنان مسلمان را دچار تحول اساسي خواهد كرد و بهعبارتي ما پس از آن نظام اجتماعي نوين و متفاوتي خواهيم داشت.
چنان كه در غرب نيز ارتباط جنسي آزاد دختر و پسر در دوران پيش از ازدواج در دوران اخير و تبديل شدن آن به عرف مقبول، جامعهاي جديد پديد آورده است با تمام آثار مثبت و منفي آن. به هر حال من تا اين لحظه، اجراشدن اين پيشنهاد را نه ممكن ميدانم و نه مفيد و در نهايت زيانهاي آن را بهرغم راي آقاي قابل، 90 و سود آن را 10 ميدانم.
جاي بحث و استدلال كافي و مبسوط در اين باب نيست اما فقط به برخي از نكاتي كه آقاي قابل به عنوان اشكال منتقدان مطرح كرده و پاسخ گفتهاند اشاره ميكنم.
فرمودهاند: «برخي ميگويند اكثريت بر عدم پذيرش ازدواج موقت اتفاق دارند. اما آيا واقعا اينگونه است؟ احتمالا اين اكثريت، تنها والدين هستند.» در اين مورد گرچه آماري در دست ندارم كه اكثريت مردم ايران (بهويژه مسلمانان) با متعه موافقند يا مخالف اما به تجربه ميتوان دريافت كه اكثريت مردم و بهويژه نخبگان و كارشناسان مسائل اجتماعي به دلايل مختلف با رسمي شدن و عرف شدن صيغه و سنت صيغه مخالفند و زيانهاي آن را بيش از سود اندك آن ميدانند.
مخصوصا يك طرف اين ماجرا (و اتفاقا طرف اصلي) نيمي از جمعيت كشور يعني زنانند كه غالبا با سنت ازدواج موقت موافق نيستند و آن را عمدتا به زيان خود ارزيابي ميكنند.
اينكه از صدر اسلام تاكنون جواز شرعي متعه (و حتي تاكيد بر استحباب آن به عنوان اثبات شيعي بودن) در ايران هرگز عموميت نيافته و بهويژه در فرهنگ عامه مردم حتي مذموم نيز شمرده شده و ميشود، احتمالا ريشه در يك سلسله مباني اجتماعي و معيارهاي انسانشناسانه و جامعهشناسانه داشته است كه عليالقاعده فراتر از مخالفت برآمده از احساسات يا تعصب والدين بوده است.
عموم مردم و بهويژه زنان در طول تاريخ ديدهاند كه احكامي چون جواز تعدد زوجات يا ازدواج موقت، آشكارا بهانه جواز عبوري رسمي بوده است براي هوسراني و هرزگي مردان متمكن و صاحب نفوذ اجتماعي (روحانيان و شاهان و اميران و بازاريان) و زن در اين ميان غالبا بازيچهاي بوده است در دست مردان شهوتران كه يا فريب خورده يا از فقر و تنگدستي تن به ازدواج موقت يا دائم به عنوان زن دوم و سوم و ... داده يا از بيپناهي اجتماعي ناچار شده است چندصباحي به زندگي پوچ و بيشور مردان متمكن و فزونخواه گرمي ببخشد.
نكته مهم اين است كه وارث فرهنگ شرق و ايرانباستان هستيم و خوب يا بد، مساله زن و ارتباط زن و مرد، آنگونه در غرب جديد با تكيه بر ميراث يونان و روم رخ داده است، بهسادگي نميتواند اتفاق بيفتد و از اينرو محدود كردن مخالفتها صرفا محدود كردن به پدران و مادران، ساده كردن مساله است. به هر حال آيا تضميني وجود دارد كه پس از اين ازدواج موقت بيش از گذشته موجب سوءاستفاده مردان هوسران و متاهل نشود؟
ترديد نميتوان كرد كه باز هم در، بر همان پاشنه خواهد چرخيد و هيچ قانون و ضابطهاي نيز نميتواند مانع آن شود. گفته شده است: «بعضا اشكال ميشود ازدواج موقت؛ زمينه ازدواج دائم را بهخصوص براي زنان از بين ميبرد، اما موانع عرفي را بايد برداشت و از طرفي زمينه سوءاستفاده را محدود كرد. از طرفي، دو طرف بايد رابطه خود را محدود تعريف كنند.» اتفاقا يكي از پيامدهاي فاجعهآميز براي زنان در همين اشكال است كه دوست من بهساگي از كنار آن گذشتهاند.
بياييم اندكي درنگ كنيم و محصول رسميت يافتن ازدواج موقت را در ذهنمان مجسم كنيم. تصور كنيم يك دهه از عموميشدن متعه گذشته و ميليونها زن و مرد جوان از اين جواز شرعي و قانوني استفاده كردهاند كه در آن زمان احتمالا يكسوم ازدواجهاي موقت (بهويژه بين پسران و دختران) به ازدواج دائم منتهي شده است كه البته بسيار خوب و مبارك است.
اما دوسوم آن چگونه است و چه بر جاي نهاده است؟ پسران و مردان، به دليل فرهنگ عمومي، به قدر كافي و شايد هم افراطي كام برگرفتهاند و پس از آن بهراحتي همسران مطلوب خود را (كه طبق ذهنيت مردان ايران و مسلمان با باكرگان ازدواج ميكنند) نيز يافتهاند و بدون دغدغه زندگي ميكنند، اما دختراني كه ديگر دختر نيستند و مهمترين امتياز و سرمايه خود را از دست دادهاند و چهبسا با چند بار صيغه شدن از طراوت طبيعي و جاذبههاي زنانهشان كاسته شده است، چند درصد شانس ازدواج دائم و مخصوصا ازدواج مطلوب پيدا ميكنند؟
به نظر ميرسد حداقل در چشمانداز نهچندان كوتاه آينده (توجه داشته باشيد از جامعه ايدهآل يا چند هزار سال ديگر سخن نميگوييم)، ما با هزاران يا ميليونها زن جوان بيوه بين 15 تا 35 سال مواجه هستيم كه ازدواج رسمي و دائمي نكردهاند و از همسر مطلوب و خانواده و احتمالا فرزند محروم هستند. در اين صورت، انبوهي از زنان وجود خواهند داشت كه از خانواده، فرزند، درآمد و معيشت شرافتمندانه، حمايت و منزلت اجتماعي بيبهرهاند و براي بقا و معيشت راهي جز صيغه شدن و كسب درآمد ندارند.
در اين صورت اگر فرماليست نباشيم، بايد قبول كنيم كه اين پديده، ولو زير پوشش شرع و قانون، ماهيتي جز تنفروشي ندارد. در همين جا بايد به نكته مهم ديگر اشاره كرد و آن مساله «ارزش بكارت» است.
بايد در افعال ازدواج موقت به اين پرسش اساسي پاسخ دهند كه آيا «بكارت» در عقيده و فكرشان يك «ارزش» هست يا نه. اما آقايان و خانمها بگويند در صورت ارزش دانستن آن، با عموميت يافتن متعه ارزش باكرگي چه سرنوشتي پيدا خواهد كرد.
آيا در طرح اينان ميتوان با دختران ازدواج موقت كرد يا نه؟ اگر پاسخ منفي است، پس نقض غرض خواهد بود چراكه بنا بود با ازدواج موقت مشكل جنسي جوانان و افراد غيرمتاهل حل شود و اگر پاسخ مثبت است، سرنوشت دختران سرمايهباخته و از ارزش و اعتبار افتاده چه ميشود؟ (البته اگر گفته شود ارتباط جنسي كامل برقرار نشود، ديگر شوخي و طنز خواهد بود.)
من ترديد ندارم (حداقل در شرايط كنوني و آينده حتي دور)، اغلب مردان ايراني و مخصوصا مسلمان در نهايت همسر دائمي خود را از دوشيزگان انتخاب خواهند كرد، و اين يعني بيآينده كردن شمار زيادي از زنان جامعه و تحقير و شكست آنان در زندگي. از ياد نبريم كه در غرب زنان از استقلال مالي برخوردارند و اين امر آنان را در موقعيت برابر قرار ميدهد و راه سقوط را تا حدودي ميبندد.
بنابراين ازدواج موقت نيز در نهايت صددرصد به نفع مردان است و باز هم به زيان زنان و به نظر ميرسد اين انديشه (مانند تعدد زوجات) ريشه در تفكر مردسالاري تاريخي دارد و از ابزارنگري نسبت به جنسيت و زن و سكس ناشي ميشود. در گفتار يادشده آمده است: «اگر پرسيده شود وضع فرزندان مولد ازدواج موقت در جامعه چگونه خواهد بود؟
بايد گفت پدر موظف به تامين و اداره فرزند است و از طرفي اين فرض نادرست است، زيرا كمتر اينگونه ازدواجها به تولد فرزند منتهي ميشود. غالبا افرادي كه مبادرت به ازدواج موقت ميكنند، مردان داراي همسر يا زنان بيوهاي هستند كه روابط را كنترل ميكنند.»
واقعيت اين است كه در مورد فرزندان محصول ازدواج موقت اشكال و حتي ابهام حقوقي وجود ندارد، چراكه اين مساله بايد در ضمن عقد روشن شود و هر كدام متعهد به نگهداري فرزند شوند، وظيفه دارند فرزند خود را نگه دارند و آينده او را تامين كنند.
اما واقعيت هميشه با قانون و مقررات نوشته به كاغذ يا بيانشده در قالب الفاظ يكي نيست. فهم اين مساله چندان دشوار نيست كه در صورت عمومي و رسمي شدن ازدواج موقت، در طول يك دهه، هزاران و چهبسا ميليونها حاملگي خواسته و ناخواسته رخ خواهد داد كه به احتمال قوي، اغلب اين فرزندان سرنوشت شومي خواهند داشت.
در ازدواج موقت اصل، تمتع جنسي است، نه تشكيل خانواده و فرزند داشتن و لذا فرزند آوردن و حامله شدن عليالقاعده مزاحم است و موجب تشويش و نگراني و دردسر ميشود و دو طرف (بهويژه زنان) را بهشدت دچار مشكل ميكند. در چنين حالتي يا زنان (و غالبا با موافقت مردان) در فكر سقطجنين ميافتند يا پس از وضعحمل، نوزاد را در كوچه و پسكوچه رها ميكنند يا به متقاضيان فرزند ميفروشند يا واگذار ميكنند، يا به پرورشگاه ميسپارند يا البته خود ميپذيرند و نگه ميدارند.
تمام اين گزينهها مشكلآفرين است. سقط افزون بر حرمت شرعي، از نظر قانوني با مانع مواجه است و استفاده از طرق غيرقانوني نيز مشكلاتي از جمله مجرم شناختهشدن و بهداشت زن و حتي مرگ وي را در پي دارد. رها كردن نوزاد در كوچه نيز سراسر اشكال و جنايت است. واگذار كردن يا به پرورشگاه سپردن داراي اين اشكال اساسي است كه فرزند بدون پدر و مادر، تربيت و بزرگ ميشود.
اين امر داراي عواقب سوء اجتماعي و انساني است و بهترين گزينه اين است كه پدر يا مادر خود فرزند مشروع خود را نگه دارند اما در عين حال (البته اگر ازدواج دائم صورت نگيرد) فرزند بدون يكي از والدين بزرگ خواهد شد كه البته غالبا بدون پدر خواهد بود و اين نيز شديدا آثار سوء بر فرزند ميگذارد. با اين همه اين فرزند ناخواسته بعدها در مسير ازدواج پدر و مخصوصا مادر دردسرساز است و مانع بزرگي براي ازدواج مطلوب والدين خواهد بود.
اتفاقا در كشورهاي اروپايي يا شبه اروپايي يكي از معضلات اجتماعي كه هر روز جديتر و حادتر ميشود همين انبوه فرزندان نامشروع و ناخواسته است كه عمدتا بدون پدر و مادر (در پرورشگاهها) و غالبا بدون پدربزرگ ميشوند و امروز جامعهشناسان و مسوولان تعليم و تربيت در آن كشورها شديدا از اين پديده اظهار نگراني ميكنند، چراكه فرزنداني اينچنين عمدتا ناهنجار ميشوند و از مشكلات رواني و اخلاقي رنج ميبرند.
درست است كه در آنجا معضل غريزه جنسي جوانان را به طور اساسي حل كردهاند و امروز جوامع اروپايي از بركات آن (مانند تعادل اجتماعي و سلامت رواني بيشتري) برخوردارند اما پيامدهاي منفي آن سيستم و سنت نيز كم نيست و ما هم قطعا دچار همان مشكلات خواهيم شد. گرچه اكنون نيز كموبيش دچار همان گرفتاريها و عوارض هستيم اما با رسميت يافتن ازدواج موقت قطعا مشكلات نيز بيشتر ميشود. در اين قسمت لازم است به دو نكته مهم ديگر اشاره كنم.
يكي، اصالت و ارزش خانواده است و ديگر، تكهمسري يا چندهمسري است. يعني بايد پيش از رد و اثبات ازدواج موقت، به اين پرسش پاسخ دهيم كه آيا خانواده را معتبر ميدانيم وآن را (به تعبير قانون اساسي) اصل بنيادين جامعه ميشماريم يا نه و نيز پاسخ دهيم كه اصل بر تكهمسري است يا چندهمسري.
اگر ما مدافع حفظ كيان خانواده هستيم و اصل را به تكهمسري ميگذاريم. آنگاه لازم است به اثرات خواسته و ناخواسته ازدواج موقت (حداقل به شكلي كه رايج است و در فقه ما مطرح شده و آقايان و خانمهاي متشرع از آن حمايت ميكنند) نيز توجه شود و عواقب آن دقيقا مورد بررسي قرار بگيرد.
جاي ترديد نيست كه رسميت يافتن متعه بيش از همه دست مردان متاهل را در تمتع جنسي باز ميگذارد و از اينرو به تعدد زوجات منجر خواهد شد و هيچ قانون و تدبيري نيز مانع اين كار نخواهد شد، بهويژه كه تعدد زوجات هم در شكل استوارتري (بهويژه با استناد به قرآن) شرعيت دارد و بهرسميت شناخته شده است
مخصوصا بايد توجه داشت كه چون عليالقاعده صيغهكردنهاي مردان متاهل مخفي و احتمالا مكرر (ولو چندساعته) خواهد بود، نامي جز خيانت به همسر ندارد و در صورت افشاشدن، نتيجهاي جز تحقير زن و اختلافات خانوادگي و غالبا طلاق و آواره شدن فرزندان و بيآبرو شدن خود مرد نخواهد داشت.
چنانكه تاكنون نيز چنين بوده است اما با اين تفاوت كه پس از اين، اين پديده شوم و ضدانساني و ضداخلاقي افزونتر ميشود. قابلتامل است كه آقاي قابل به نكتهاي اشاره كردهاند كه اين توهم را ايجاد ميكند كه گويا ايشان ازدواج موقت را بر ازدواج دائم ترجيح ميدهند: «ازدواج دائم سرگردانيهايي را براي دو طرف فراهم ميكند، ولي اگر موقت باشد، به طور مثال، چشمانداز يك سال ازدواج براي يك زن تيره نيست و گمان نميكند بايد هميشه با معضلات بسازد.» به نظر ميرسد ماجرا كاملا برعكس باشد، يعني ازدواج موقت براي اغلب زنان (بهويژه دوشيزگان و حتي زنان جوان) جزيره دوزي و بيآيندگي و سقوط در دام فقر و فحشا (ولو زير پوشش شرع) نتيجهاي ندارد.
و اما مورد چهارم، واقعيت اين است كه به طور كلي «مشكل جوانان» در جامعه بسيار اساسي و مهم است و در اين ميان مشكل جنسي جوانان نيز از اهميت ويژهاي برخوردار است و بايد با جديت تمام راهحلهايي براي اين مشكل يافت و من هم راهحل مشخص و مدون و حتي روشني براي اين معضل ندارم، اما به عنوان جمعبندي گفتارم به چند نكته مهم اشاره ميكنم:
1 – با تكيه بر اصول مهمي چون حفظ و ارتقاي نظام خانواده (و البته سازگار و انطباقيافته با شرايط نوين اجتماعي و اقتصادي)، حفظ و ارتقاي اصل تكهمسري و حفظ ارزش دوشيزگي (البته به عنوان يك ارزش مفيد اجتماعي نه لزوما يك ارزش اخلاقي يا ديني)، معتقدم رواج و رسميتيافتن متعه به هر سه اصل آسيب وارد ميكند.
2 – بديهي است كه هر طرح اجتماعي داراي معايب و محاسن قابلپيشبيني يا غيرقابل پيشبيني است و ازدواج موقت نيز بهمثابه يك راهحل براي حل معضل جنسي جوانان (با توجه بالا رفتن سن جوانان و مشكلاتي چون معيشت، كار و توقعات بسيار) از اين قاعده مستثني نيست، اما در مجموع تاكنون بر اين نظرم كه ممكن است اين پيشنهاد در كاهش بحران جنسي جوانان موثر باشد اما در نهايت از نظر اجتماعي و اخلاقي زيان آن به مراتب بيشتر از سود آن خواهد بود.
3- درست است كه در غرب مدتهاست كه ارتباط جنسي مردمان را به حوزه كاملا خصوصي راندهاند و ارتباط جنسي دختران و پسران را بهمثابه يك عرف پذيرفتهشده جا انداخته و البته برخي مشكلات را حل كردهاند اما فراموش نكنيم كه اولا با توجه به سوابق فرهنگي و تاريخي رواج و حاكم كردن آن فرهنگ بهسادگي در ايران و در جوامع اسلامي ممكن نيست و ثانيا حتي در صورت اجرا شدن تمامعيار آن، بايد به تبعات و عواقب منفي آن سنت نيز توجه كنيم.
درست است كه اكنون مشكلات در جامعه اسلامي ما كم نيست اما نبايد از چاله به چاه بيفتيم و به تعبير درست آقاي قابل از ترس مرگ خودكشي كنيم. بهويژه تصميمگيريهاي عجولانه و حتي سخنان خام به نام اسلام، در نهايت موجب بياعتباري دين و ارزشهاي ديني خواهد شد.
4 – در صورت اجراي موفق ازدواج موقت، باز بيگمان اين راهحل حاشيهاي خواهد بود، آنچه براي همه (موافقان و مخالفان) اساس است، ازدواج رسمي و تشكيل خانواده در فضاي سالم است وبراي رسيدن به اين هدف، چارهاي نيست كه همه (بهويژه مديران كشور) به وظايف خود عمل و مشكلات بر سر راه ازدواج را رفع و از جمله براي جوانان شغل و كار فراهم و براي كاهش توقعات (مانند مهريه و خريد اشياي گران قيمت و مراسمهاي پرخرج عروسي و...) فرهنگسازي كنند و چارهاي بينديشند.
5 – آخرين سخن اينكه فعلا بايد از ارائه هر راهحل شتابزده پرهيز كرد و در انتظار ماند تا تحولات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي از راه برسند و تغيير ساختارها و در نتيجه تغيير ارزشها خودبهخود راهحل مشكلات را نشان خواهد داد.
بسياري از تغيير ارزشها در حوزه فرد و جامعه و از جمله خانواده و رابطه زن و مرد، محصول تحولات اجتماعي عميق در طول چند قرن است. به هر حال من در مقام نسخه پيچيدن براي مساله جوانان و ازدواج موقت نيستم، هدف نقد ديدگاه مدافعان طرح مذكور است و البته بيان چند ملاحظه در اين باب