ازدواج موقت در ایران
احمد قابل: ازدواج موقت قابل دفاع است |
|
احمد قابل : هرگاه سخن از «ازدواج موقت» در جامعه به ميان ميآيد، ذهن اکثر افراد متوجه «روابط جنسي مردان داراي همسر با زنان فاقد همسر» ميشود و سوءاستفادههايي که کم و بيش همگان از آن با خبرند، در افکار عمومي، تجلي مييابد. و آيا در ازدواج موقت از همسخني، همنشيني و گفتوگوهاي صميمانه و محبتهاي کوتاه و بلند چند روزه تا چند ساله خبري نيست؟! و آيا نميتواند راهکاري منطقي و معقول براي شناخت بهتر و کاملتر از يکديگر باشد و زمينهساز «ازدواجي دائم» و حقيقتا پايدار شود؟!! بنابراين، راه حل مساله در اين نيست که «براي جلوگيري از سوء استفادهها و ضررها» صورت مساله را پاک کنيم و آن را يکسره منفي ارزيابي کنيم، بلکه بايد براي حل مشکلات و سوءاستفادهها و پيشگيري از ضرر و زيانهاي آن، اقدام به تدوين قانون و برنامهاي دقيق و حساب شده کرد و راههاي استفاده منطقي از آن را به روي جوانان گشود. به گمان من آنچه در بسياري از مجامع غيراسلامي در مورد «روابط قبل از ازدواج مرد و زن» رواج دارد (جز در مورد رابطه با زنان شوهردار يا کساني که مراقب حاملگي يا عدم آن نيستند) تصويري از رابطه مشروع انساني، با عنوان «ازدواج موقت» است که 1400 و اندي سال قبل، شريعت محمدي(ص) آن را تجويز کرده است. توافق ياد شده ميتواند مبتني بر «بهرهمندي مطلق يا محدود جنسي» يا مبتني بر «عدم بهرهمندي جنسي شهواني» باشد كه در گزينه دوم، صرفا به «محرميت در تماسهاي جسمي عادي» و صميميت بيشتر در نشستها و گفتوگوها و رفتوآمدها، ميانجامد. البته دختر و پسر، ميتوانند بر «بهرهمنديهاي خاص و محدود جنسي و عدم بهرهمندي از همبستري» توافق کنند. يعني تعيين كميت و كيفيت قرارداد، شرعا در اختيار هردو طرف و با توافق و رضايت آنان است. اين روابط سالم را ميتوان با عنوان «دوران نامزدي» و مبتني بر «قراردادي موقت» (ازدواج موقت و مشروط به عدم بهرهمنديهاي شهواني خاص) قرار داد تا فرصتي بيشتر و شناختي کاملتر از يکديگر پيدا کنند و اگر يکديگر را پسنديدند، اقدام به «ازدواج دائم» کنند و اگر نپسنديدند، نامزدي را پايان دهند. طبيعتا دختران در اين رابطه سالم، بايد بيشتر مراقب باشند تا گرفتار مشکلات اجتماعي ناشي از عدم مراقبت نشوند. تغيير نگرش فرهنگي در اين خصوص، گرچه دشوار مينمايد، ولي با تدبير و اندازهگيري صحيح، ميتوان به آن رسيد. بسياري از امور اجتماعي در جوامع اسلامي، ريشه در تعصبات و فرهنگ جاهليت دارد و توصيه شريعت محمدي (ص) که مبتني بر رحمت و گسترش محبت است، برخلاف عادات و سنن اجتماعي آنهاست. البته نميتوان نسبت به احتمال وقوع گاه به گاه چنين پديدهاي بيتفاوت بود، ولي مطمئنا نبايد اين دغدغه، سبب محروميت دائمي جوانان از امکان مشروع «ازدواج موقت» شود. توانايي کنترل روابط جنسي در بين جوانان در رفتارهاي رايج جامعه ايران و امثال آن کاملا واقعيت يافته است. اکثر قريب به اتفاق جواناني که زمانهاي کوتاه يا بلند بين مراسم عقد شرعي و مراسم عروسي رسمي آنان فاصله انداخته است، بهرغم مشروع بودن تمامي بهرهمنديهاي جنسي، خود را در اين فواصل از برخي تمنيات جنسي محافظت کرده و ميکنند. اين مطلب گواه صادقي است که جوانان در اوج اشتياق نيز ميتوانند به تعهدات عرفي و شرعي، پايبند باشند. بنابراين جاي هرگونه ترديد کلي در امکان پايبندي به قرارهاي مندرج در قرارداد ازدواج موقت، منتفي است. علاوه بر اين که کسي نميخواهد قانون جديدي وضع کند يا امکان اضافهاي را به شوهران سوءاستفادهکننده بدهد، بلکه سخن از «مديريت جامعه، براي رفع نيازهاي جنسي جواناني است که امکان ازدواج دائم، حتي با يک نفر را ندارند.» گمان ميکنم که «سوءاستفاده ميانسالان، از راهکاري که عمدتا اختصاص به جوانان دارد (ازدواج موقت) بارديگر جوانان را به محروميت کشانده و ميکشاند.» در روايتي معتبر از امام صادق (ع) نقل شده است که به پرسشي از امکان ازدواج موقت با دختران باکره، پاسخ دادند؛ آيا اين راهکار جز براي آنان قرار داده شده است؟!(3) بنابر گزارش عليبنابيطالب (ع) در خطبه «شقشقيه» در وصف روحيات و اخلاق خليفه دوم، ايشان فردي خشن و سخت گير بود. به همين دليل، اصحاب پيامبر (ص) با «حکم خليفه» که خود از بزرگان اصحاب بود، مخالفت نکردند و دستور وي را عملا رعايت ميکردند، تا از خشم خليفه در امان بمانند. شايد وجه ديگر عدم مخالفت اصحاب با رويکرد خليفه دوم، حکومتي دانستن «حکم ازدواج موقت» بوده که طبيعتا در اين صورت، حق مخالفت با حکم ايشان تا زماني که حاکم مسلمانان بوده است را نداشتهاند. اما طبق نقل شيعيان از اميرمومنان علي (ع) ديدگاه ايشان و ابن عباس و برخي از اصحاب پيامبر، همچنان مبتني بر «مشروعيت» اين راهکار بوده است. روايات متواتره و معتبره از ساير ائمه هدي (ع) نيز به «بقاي مشروعيت هميشگي اين راهکار» دلالت ميکند. بنا بر اين، اگر دختران يا خواهران يا ساير بستگان ما که از جنس «زن» هستند، چنين نيازي را احساس کنند و راهي براي ازدواج دائم نداشته باشند، با بستگان ما که از جنس «مرد» هستند و گرفتار همين شرايط هستند، نبايد هيچگونه تفاوتي در بهرهگيري اختياري از راهکار مشروع «ازدواج موقت» داشته باشند. اگر از روي اراده و اختيار و بهخاطر نياز حقيقي، اراده کند که از راهي مشروع و منطقي، نياز جنسي خود را برآورده کند، آيا بايد راهکاري براي او وجود داشته باشد يا خير؟ مگر کامروايي در حد اعتدال، براي زني که رعايت اخلاق و عفاف را ميکند، امري غيرمنطقي و غيرمعقول است؟! آيا محروم کردن زني که در چنين وضعيتي قرار ميگيرد، امري منطقي و مطابق با «حفظ کرامت» است؟! کساني که؛ «استفاده زنان از حق طبيعي بهرهمندي جنسي» را در برابر «کرامت انساني» مطرح ميکنند، گويي باور کردهاند که؛ «کرامت انساني با بهرهمندي از حق طبيعي جنسي» ناسازگار است. نبايد از ياد برد که «اشتهاي جنسي» همچون «اشتهاي به غذا» امري طبيعي و جزو ذات انسان است و ناديده گرفتن آن، تحت عنوان «کرامت انساني» به شوخي بيشتر شبيه است تا حقيقت. تنها کساني ميتوانند چشم بر اين حقيقت و واقعيت ببندند که «فاقد چنين غريزهاي باشند» يا «باور آنان بر محرومسازي بشر از حقوق طبيعي استوار باشد» يا «اهل افراط در برخي رويکردهاي عرفاني بوده و رهبانيت را تجويز کنند». ما بيهوده فکر ميکنيم که؛ «اگر اين قوانين نبودند، خانواده از بنياني مستحکم برخوردار ميشد». نگاهي به جوامع غير مسلمان (که چنين قوانيني ندارند) بهخوبي نشان ميدهد که نه تنها بنيان خانواده در آن مجامع مستحکمتر نيست که رويکرد «تجرد و عدم تشکيل خانواده» در آن جوامع رواج بيشتري دارد. پس گناه سستي بنيان خانواده را نميتوان به حساب اين قوانين گذاشت. البته نميتوان از برخي راهکارهاي مثبت در جوامع غيراسلامي ياد نکرد. ترديدي نيست که روابط قبل از ازدواج در آن مجامع (اگر همراه با مراعات الزامات شرعي باشد) ميتواند در شناخت بهتر و دقيقتر دو طرف، موثر باشد. اگر آن جنبه مثبت را در کنار «توصيههاي موکد شريعت به زندگي مشترک دائمي و پايبندي به الزامات آن، پس از شناخت کفو و همسر» قرار دهيم و زندگي دائمي خود را بر آن اساس مبتني کنيم، مطمئنا زندگي مستحکمتر و با محبت، شيرين و با نشاط و سالمتري را تجربه خواهيم کرد. عقل و منطق حکم ميکند که؛ «چيزي که منافع آن بيش از زيانهايش باشد را بايد پذيرفت و اگر زيان آن بر منافعش فزوني داشت، بايد آن را رها کرد». در اجراي توصيهها و احکام شرعي در يک موضوع، نبايد گزينشي عمل کرد، وگرنه از «نسخه شريعت» فاصله گرفته و «رفتارها و مطلوبات خود» را به نام شريعت، اجرا ميکنيم. ترديدي نيست که هيچکس ملزم به پذيرش مطلوبات نامشروع ما نيست. بينظميهاي موجود در «روابط انساني» و «بهرهمندي از حقوق جنسي» ناشي از نگاههاي خودخواهانه افراد به اين قضاياست. اگر همه تصميم بگيرند که حقوق انساني و طبيعي ديگران را بهرسميت شناخته و در پي «محروم ساختن ديگران از حقوقشان» نباشند، نظم و آرامش رواني و اجتماعي جامعه به گونهاي تامين خواهد شد که کمترين خسارت و بيشترين منفعت را براي همه فراهم خواهد ساخت. در برخي روايات نيز آمده است که؛ «هيچ نعمتي به دست نميآيد مگر آنکه نعمت ديگري از دست ميرود». (لن تنال نعمة الا بزوال اخري). ازدواج موقت که براي جوانان يک نعمت است، مطمئنا برخي نعمتهاي ديگر را از آنان خواهد گرفت. پس هرگاه در مقام معادله، اين نعمت اهميت بيشتري براي آنان يافت، معقول و منطقي است که برخي نعمتهاي کماهميتتر را ناديده بگيرند و اگر ساير نعمتها بااهميتتر از نعمت ازدواج موقت باشند، طبيعتا بايد اين موضوع را ناديده بگيرند. اميدوارم روزي برسد که امکان ازدواج دائم، براي همه جوانان و نيازمندان به ازدواج، فراهم شود و زندگيها، پر از محبت و شادي و نشاط شود و بنيان خانواده محکم و استوارتر از پيش شود. |
|
حسین یوسفی اشکوری: اجراي ازدواج موقت قابل دفاع نيست |
|
حسن يوسفي اشكوري: روز جمعه مورخ 11/3/83 خبرنگار روزنامه «همميهن» در تماسي تلفني نظر اينجانب را درباره ازدواج موقت (كه عنوان محترمانه همان متعه و صيغه است) پرسيد كه (البته به دلايلي با اكراه) چند جملهاي در پاسخ ايشان گفتم و حال ميبينم كه برخي از آن گفتهها در شماره امروز روزنامه (شنبه) چاپ شده است. اما (البته باز هم با اكراه بيشتر) ناچار شدم چند جملهاي ديگر در باب متعه بنويسم و در اختيار روزنامه بگذارم. دو دليل مرا وادار به اين كار كرد؛ يكي گزارش ناقص و مبهم سخنانم (تا آنجا كه فكر نميكنم خوانندهاي بهدرستي فهميده باشد من چه گفتهام) و ديگر، چاپ گفتاري از دوست فاضل و ارجمند جناب آقاي احمد قابل درباره همين موضوع در شماره امروز روزنامه همميهن. 3- در صورت اجرا شدن و رسميت يافتن و عموميشدن اصل ازدواج موقت، چه نتايج و عواقبي در پي خواهد آمد؟ فيالمثل آيا معضل جنسي جوانان (كه موردنظر مدافعان آن است) حل خواهد شد؟ به هر حال در نهايت منافع و مضار آن براي زنان و مردان و خانوادهها و جوانان چيست و آيا منافع آن بيشتر است يا مضار آن؟ و بالاخره 4- در صورت مخالفت و نفي گزينه ازدواج موقت، چه راهحلي براي بحران جنسي جوانان وجود دارد و ميتوان به عنوان يك گزينه بديل و قابل اجرا و مفيد ارائه داد. در مورد هر كدام نظر خود را به كوتاهي تمام و در حد اعلام موضع تقديم ميكنم. اگر عقلا يعني همان كارشناسان و صاحبنظران (روانشناسان، جامعهشناسان، متخصصان تعليم و تربيت، معلمان اخلاق و...) به صورت مستند و علمي گفتند زيانهاي ازدواج موقت در اين زمان به مراتب بيشتر است از منافع آن، چه بايد كرد؟ و كدام حكم (شرع يا حكم كارشناسان) مقدم است و بايد رعايت شود؟ ايشان بهدرستي گفتهاند: «عقلا الزام است، عرف رعايت شود و بايد رعايت شود.» بهويژه اگر به حسن و قبح ذاتي افعال و قاعده ملازمه مستلزم باشيم، پاسخ روشن است. اگر اينچنين است، اين تحليل ايشان را چگونه بايد فهم كرد كه ميفرمايند: «مواردي به لحاظ نظري در احكام اسلامي طور ديگري هستند، در حالي كه هنوز در جامعه اسلامي پذيرفته نشده. يكي از شاگردان امام صادق(ع) به حضرت اين نكته را مطرح ميكند كه آيا حاضريد خواهر يا دخترتان به ازدواج موقت درآيد. امام ميگويند: بسياري از چيزها را ممكن است شما نپسنديد ولي خدا ميپسندد.» به نظر ميرسد كه دو گزاره يادشده سازگار نباشند. اين استدلال اخير، در واقع همان اصل بنياديني است كه تمام سنتگرايان و بنيادگرايان معاصر (و گذشته نيز) براي اجراي بيچونوچراي شريعت و طرد عقل و عقلانيت بشري از آن سود ميجويند و اين همه مشكل و حتي بدنامي براي اسلام و مسلمانان ايجاد كردهاند. اين ديگر موضوعشناسي است و محتاج اطلاعات دقيق و نگرشي همهجانبه به مساله است و بهسادگي نميتوان به نظر نهايي رسيد. فراموش نكنيم رسميت يافتن ازدواج موقت چندان مهم است كه نظام اجتماعي و خانواده و بهويژه موقعيت زنان مسلمان را دچار تحول اساسي خواهد كرد و بهعبارتي ما پس از آن نظام اجتماعي نوين و متفاوتي خواهيم داشت. چنان كه در غرب نيز ارتباط جنسي آزاد دختر و پسر در دوران پيش از ازدواج در دوران اخير و تبديل شدن آن به عرف مقبول، جامعهاي جديد پديد آورده است با تمام آثار مثبت و منفي آن. به هر حال من تا اين لحظه، اجراشدن اين پيشنهاد را نه ممكن ميدانم و نه مفيد و در نهايت زيانهاي آن را بهرغم راي آقاي قابل، 90 و سود آن را 10 ميدانم. جاي بحث و استدلال كافي و مبسوط در اين باب نيست اما فقط به برخي از نكاتي كه آقاي قابل به عنوان اشكال منتقدان مطرح كرده و پاسخ گفتهاند اشاره ميكنم. مخصوصا يك طرف اين ماجرا (و اتفاقا طرف اصلي) نيمي از جمعيت كشور يعني زنانند كه غالبا با سنت ازدواج موقت موافق نيستند و آن را عمدتا به زيان خود ارزيابي ميكنند. اينكه از صدر اسلام تاكنون جواز شرعي متعه (و حتي تاكيد بر استحباب آن به عنوان اثبات شيعي بودن) در ايران هرگز عموميت نيافته و بهويژه در فرهنگ عامه مردم حتي مذموم نيز شمرده شده و ميشود، احتمالا ريشه در يك سلسله مباني اجتماعي و معيارهاي انسانشناسانه و جامعهشناسانه داشته است كه عليالقاعده فراتر از مخالفت برآمده از احساسات يا تعصب والدين بوده است. عموم مردم و بهويژه زنان در طول تاريخ ديدهاند كه احكامي چون جواز تعدد زوجات يا ازدواج موقت، آشكارا بهانه جواز عبوري رسمي بوده است براي هوسراني و هرزگي مردان متمكن و صاحب نفوذ اجتماعي (روحانيان و شاهان و اميران و بازاريان) و زن در اين ميان غالبا بازيچهاي بوده است در دست مردان شهوتران كه يا فريب خورده يا از فقر و تنگدستي تن به ازدواج موقت يا دائم به عنوان زن دوم و سوم و ... داده يا از بيپناهي اجتماعي ناچار شده است چندصباحي به زندگي پوچ و بيشور مردان متمكن و فزونخواه گرمي ببخشد. نكته مهم اين است كه وارث فرهنگ شرق و ايرانباستان هستيم و خوب يا بد، مساله زن و ارتباط زن و مرد، آنگونه در غرب جديد با تكيه بر ميراث يونان و روم رخ داده است، بهسادگي نميتواند اتفاق بيفتد و از اينرو محدود كردن مخالفتها صرفا محدود كردن به پدران و مادران، ساده كردن مساله است. به هر حال آيا تضميني وجود دارد كه پس از اين ازدواج موقت بيش از گذشته موجب سوءاستفاده مردان هوسران و متاهل نشود؟ ترديد نميتوان كرد كه باز هم در، بر همان پاشنه خواهد چرخيد و هيچ قانون و ضابطهاي نيز نميتواند مانع آن شود. گفته شده است: «بعضا اشكال ميشود ازدواج موقت؛ زمينه ازدواج دائم را بهخصوص براي زنان از بين ميبرد، اما موانع عرفي را بايد برداشت و از طرفي زمينه سوءاستفاده را محدود كرد. از طرفي، دو طرف بايد رابطه خود را محدود تعريف كنند.» اتفاقا يكي از پيامدهاي فاجعهآميز براي زنان در همين اشكال است كه دوست من بهساگي از كنار آن گذشتهاند. بياييم اندكي درنگ كنيم و محصول رسميت يافتن ازدواج موقت را در ذهنمان مجسم كنيم. تصور كنيم يك دهه از عموميشدن متعه گذشته و ميليونها زن و مرد جوان از اين جواز شرعي و قانوني استفاده كردهاند كه در آن زمان احتمالا يكسوم ازدواجهاي موقت (بهويژه بين پسران و دختران) به ازدواج دائم منتهي شده است كه البته بسيار خوب و مبارك است. اما دوسوم آن چگونه است و چه بر جاي نهاده است؟ پسران و مردان، به دليل فرهنگ عمومي، به قدر كافي و شايد هم افراطي كام برگرفتهاند و پس از آن بهراحتي همسران مطلوب خود را (كه طبق ذهنيت مردان ايران و مسلمان با باكرگان ازدواج ميكنند) نيز يافتهاند و بدون دغدغه زندگي ميكنند، اما دختراني كه ديگر دختر نيستند و مهمترين امتياز و سرمايه خود را از دست دادهاند و چهبسا با چند بار صيغه شدن از طراوت طبيعي و جاذبههاي زنانهشان كاسته شده است، چند درصد شانس ازدواج دائم و مخصوصا ازدواج مطلوب پيدا ميكنند؟ به نظر ميرسد حداقل در چشمانداز نهچندان كوتاه آينده (توجه داشته باشيد از جامعه ايدهآل يا چند هزار سال ديگر سخن نميگوييم)، ما با هزاران يا ميليونها زن جوان بيوه بين 15 تا 35 سال مواجه هستيم كه ازدواج رسمي و دائمي نكردهاند و از همسر مطلوب و خانواده و احتمالا فرزند محروم هستند. در اين صورت، انبوهي از زنان وجود خواهند داشت كه از خانواده، فرزند، درآمد و معيشت شرافتمندانه، حمايت و منزلت اجتماعي بيبهرهاند و براي بقا و معيشت راهي جز صيغه شدن و كسب درآمد ندارند. در اين صورت اگر فرماليست نباشيم، بايد قبول كنيم كه اين پديده، ولو زير پوشش شرع و قانون، ماهيتي جز تنفروشي ندارد. در همين جا بايد به نكته مهم ديگر اشاره كرد و آن مساله «ارزش بكارت» است. بايد در افعال ازدواج موقت به اين پرسش اساسي پاسخ دهند كه آيا «بكارت» در عقيده و فكرشان يك «ارزش» هست يا نه. اما آقايان و خانمها بگويند در صورت ارزش دانستن آن، با عموميت يافتن متعه ارزش باكرگي چه سرنوشتي پيدا خواهد كرد. آيا در طرح اينان ميتوان با دختران ازدواج موقت كرد يا نه؟ اگر پاسخ منفي است، پس نقض غرض خواهد بود چراكه بنا بود با ازدواج موقت مشكل جنسي جوانان و افراد غيرمتاهل حل شود و اگر پاسخ مثبت است، سرنوشت دختران سرمايهباخته و از ارزش و اعتبار افتاده چه ميشود؟ (البته اگر گفته شود ارتباط جنسي كامل برقرار نشود، ديگر شوخي و طنز خواهد بود.) من ترديد ندارم (حداقل در شرايط كنوني و آينده حتي دور)، اغلب مردان ايراني و مخصوصا مسلمان در نهايت همسر دائمي خود را از دوشيزگان انتخاب خواهند كرد، و اين يعني بيآينده كردن شمار زيادي از زنان جامعه و تحقير و شكست آنان در زندگي. از ياد نبريم كه در غرب زنان از استقلال مالي برخوردارند و اين امر آنان را در موقعيت برابر قرار ميدهد و راه سقوط را تا حدودي ميبندد. بنابراين ازدواج موقت نيز در نهايت صددرصد به نفع مردان است و باز هم به زيان زنان و به نظر ميرسد اين انديشه (مانند تعدد زوجات) ريشه در تفكر مردسالاري تاريخي دارد و از ابزارنگري نسبت به جنسيت و زن و سكس ناشي ميشود. در گفتار يادشده آمده است: «اگر پرسيده شود وضع فرزندان مولد ازدواج موقت در جامعه چگونه خواهد بود؟ بايد گفت پدر موظف به تامين و اداره فرزند است و از طرفي اين فرض نادرست است، زيرا كمتر اينگونه ازدواجها به تولد فرزند منتهي ميشود. غالبا افرادي كه مبادرت به ازدواج موقت ميكنند، مردان داراي همسر يا زنان بيوهاي هستند كه روابط را كنترل ميكنند.» واقعيت اين است كه در مورد فرزندان محصول ازدواج موقت اشكال و حتي ابهام حقوقي وجود ندارد، چراكه اين مساله بايد در ضمن عقد روشن شود و هر كدام متعهد به نگهداري فرزند شوند، وظيفه دارند فرزند خود را نگه دارند و آينده او را تامين كنند. اما واقعيت هميشه با قانون و مقررات نوشته به كاغذ يا بيانشده در قالب الفاظ يكي نيست. فهم اين مساله چندان دشوار نيست كه در صورت عمومي و رسمي شدن ازدواج موقت، در طول يك دهه، هزاران و چهبسا ميليونها حاملگي خواسته و ناخواسته رخ خواهد داد كه به احتمال قوي، اغلب اين فرزندان سرنوشت شومي خواهند داشت. در ازدواج موقت اصل، تمتع جنسي است، نه تشكيل خانواده و فرزند داشتن و لذا فرزند آوردن و حامله شدن عليالقاعده مزاحم است و موجب تشويش و نگراني و دردسر ميشود و دو طرف (بهويژه زنان) را بهشدت دچار مشكل ميكند. در چنين حالتي يا زنان (و غالبا با موافقت مردان) در فكر سقطجنين ميافتند يا پس از وضعحمل، نوزاد را در كوچه و پسكوچه رها ميكنند يا به متقاضيان فرزند ميفروشند يا واگذار ميكنند، يا به پرورشگاه ميسپارند يا البته خود ميپذيرند و نگه ميدارند. تمام اين گزينهها مشكلآفرين است. سقط افزون بر حرمت شرعي، از نظر قانوني با مانع مواجه است و استفاده از طرق غيرقانوني نيز مشكلاتي از جمله مجرم شناختهشدن و بهداشت زن و حتي مرگ وي را در پي دارد. رها كردن نوزاد در كوچه نيز سراسر اشكال و جنايت است. واگذار كردن يا به پرورشگاه سپردن داراي اين اشكال اساسي است كه فرزند بدون پدر و مادر، تربيت و بزرگ ميشود. اين امر داراي عواقب سوء اجتماعي و انساني است و بهترين گزينه اين است كه پدر يا مادر خود فرزند مشروع خود را نگه دارند اما در عين حال (البته اگر ازدواج دائم صورت نگيرد) فرزند بدون يكي از والدين بزرگ خواهد شد كه البته غالبا بدون پدر خواهد بود و اين نيز شديدا آثار سوء بر فرزند ميگذارد. با اين همه اين فرزند ناخواسته بعدها در مسير ازدواج پدر و مخصوصا مادر دردسرساز است و مانع بزرگي براي ازدواج مطلوب والدين خواهد بود. اتفاقا در كشورهاي اروپايي يا شبه اروپايي يكي از معضلات اجتماعي كه هر روز جديتر و حادتر ميشود همين انبوه فرزندان نامشروع و ناخواسته است كه عمدتا بدون پدر و مادر (در پرورشگاهها) و غالبا بدون پدربزرگ ميشوند و امروز جامعهشناسان و مسوولان تعليم و تربيت در آن كشورها شديدا از اين پديده اظهار نگراني ميكنند، چراكه فرزنداني اينچنين عمدتا ناهنجار ميشوند و از مشكلات رواني و اخلاقي رنج ميبرند. درست است كه در آنجا معضل غريزه جنسي جوانان را به طور اساسي حل كردهاند و امروز جوامع اروپايي از بركات آن (مانند تعادل اجتماعي و سلامت رواني بيشتري) برخوردارند اما پيامدهاي منفي آن سيستم و سنت نيز كم نيست و ما هم قطعا دچار همان مشكلات خواهيم شد. گرچه اكنون نيز كموبيش دچار همان گرفتاريها و عوارض هستيم اما با رسميت يافتن ازدواج موقت قطعا مشكلات نيز بيشتر ميشود. در اين قسمت لازم است به دو نكته مهم ديگر اشاره كنم. يكي، اصالت و ارزش خانواده است و ديگر، تكهمسري يا چندهمسري است. يعني بايد پيش از رد و اثبات ازدواج موقت، به اين پرسش پاسخ دهيم كه آيا خانواده را معتبر ميدانيم وآن را (به تعبير قانون اساسي) اصل بنيادين جامعه ميشماريم يا نه و نيز پاسخ دهيم كه اصل بر تكهمسري است يا چندهمسري. اگر ما مدافع حفظ كيان خانواده هستيم و اصل را به تكهمسري ميگذاريم. آنگاه لازم است به اثرات خواسته و ناخواسته ازدواج موقت (حداقل به شكلي كه رايج است و در فقه ما مطرح شده و آقايان و خانمهاي متشرع از آن حمايت ميكنند) نيز توجه شود و عواقب آن دقيقا مورد بررسي قرار بگيرد. جاي ترديد نيست كه رسميت يافتن متعه بيش از همه دست مردان متاهل را در تمتع جنسي باز ميگذارد و از اينرو به تعدد زوجات منجر خواهد شد و هيچ قانون و تدبيري نيز مانع اين كار نخواهد شد، بهويژه كه تعدد زوجات هم در شكل استوارتري (بهويژه با استناد به قرآن) شرعيت دارد و بهرسميت شناخته شده است مخصوصا بايد توجه داشت كه چون عليالقاعده صيغهكردنهاي مردان متاهل مخفي و احتمالا مكرر (ولو چندساعته) خواهد بود، نامي جز خيانت به همسر ندارد و در صورت افشاشدن، نتيجهاي جز تحقير زن و اختلافات خانوادگي و غالبا طلاق و آواره شدن فرزندان و بيآبرو شدن خود مرد نخواهد داشت. چنانكه تاكنون نيز چنين بوده است اما با اين تفاوت كه پس از اين، اين پديده شوم و ضدانساني و ضداخلاقي افزونتر ميشود. قابلتامل است كه آقاي قابل به نكتهاي اشاره كردهاند كه اين توهم را ايجاد ميكند كه گويا ايشان ازدواج موقت را بر ازدواج دائم ترجيح ميدهند: «ازدواج دائم سرگردانيهايي را براي دو طرف فراهم ميكند، ولي اگر موقت باشد، به طور مثال، چشمانداز يك سال ازدواج براي يك زن تيره نيست و گمان نميكند بايد هميشه با معضلات بسازد.» به نظر ميرسد ماجرا كاملا برعكس باشد، يعني ازدواج موقت براي اغلب زنان (بهويژه دوشيزگان و حتي زنان جوان) جزيره دوزي و بيآيندگي و سقوط در دام فقر و فحشا (ولو زير پوشش شرع) نتيجهاي ندارد. درست است كه اكنون مشكلات در جامعه اسلامي ما كم نيست اما نبايد از چاله به چاه بيفتيم و به تعبير درست آقاي قابل از ترس مرگ خودكشي كنيم. بهويژه تصميمگيريهاي عجولانه و حتي سخنان خام به نام اسلام، در نهايت موجب بياعتباري دين و ارزشهاي ديني خواهد شد. بسياري از تغيير ارزشها در حوزه فرد و جامعه و از جمله خانواده و رابطه زن و مرد، محصول تحولات اجتماعي عميق در طول چند قرن است. به هر حال من در مقام نسخه پيچيدن براي مساله جوانان و ازدواج موقت نيستم، هدف نقد ديدگاه مدافعان طرح مذكور است و البته بيان چند ملاحظه در اين باب |
فرزين دهدار* : به تبع پذيرش متعه در فقه اماميه، نکاح منقطع در قانون مدني پذيرفته شده است. قانون مدني در ماده 1075 بيان ميدارد که :«نکاح وقتي منقطع است که براي مدت معيني واقع شده باشد.» بنابراين در نکاح منقطع ذکر مدت از شرايط صحت نکاح است و اگر مدت در نکاح ذکر نشود و معلوم باشد که مقصود نکاح منقطع بوده است عقد نکاح باطل است ولي اگر قصد طرفين معلوم نباشد ظاهر دائم بودن نکاح است.
قانون مدني درباره تعداد زناني که ميتوانند به عقد موقت مرد درآيند ساکت است ولي با توجه به اصل 167 قانون اساسي که قاضي را در موارد سکوت مکلف به رجوع به منابع معتبر اسلامي و فتاواي معتبر ميکند و با توجه به منابع و فتاواي فقهي بايد گفت که محدوديتي براي تعداد زناني که ميتوانند به ازدواج موقت درآيند ذکر نشده است.
در نکاح منقطع تمامي شرايط اساسي که براي صحت نکاح دائم لازم است، بايد رعايت شود و موانع همان است که در ازدواج دائم وجود دارد؛ تنها دو شرط ديگر بايد براي صحت نکاح منقطع رعايت شود که عبارتند از مدت معين و مهر. در مورد مدت توضيح داده شد و در مورد مهر بايد گفت که برخلاف نکاح دائم که ميتواند بدون مهر منعقد شود و حتي ميتوان در آن شرط عدم مهر نمود، در متعه ذکر مهر از شرايط صحت نکاح است و عدم ذکر آن يا بطلان مهر موجب بطلان عقد نکاح ميشود.
بطلان مهر نيز به دلايلي مانند عدمماليت داشتن مهر، مجهول بودن يا عدم قدرت بر تسليم صورت ميگيرد. همچون نکاح دائم زن بلافاصله پس از عقد مالک مهر ميشود و ميتواند بلافاصله آن را مطالبه نموده و در آن هر تصرفي که بخواهد بنمايد، اما برخلاف نکاح دائم استقرار مالکيت زن بر مهر منوط به تمکين وي در تمام مدت نکاح است و درعوض زن ميتواند از تمکين خودداري کند تا بتواند مهر خود را دريافت دارد.
تکاليف زوجين در نکاح منقطع کاملا شبيه نکاح دائم است جز در مورد نفقه که توضيح داده خواهد شد. بنابراين در نکاح منقطع نيز به دستور ماده 1103: «زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با يکديگرند» و «زوجين بايد در تشييد مباني خانواده و تربيت اولاد خود به يکديگر معاضدت نمايند» (ماده 1104 قانون مدني). فرزندان ناشي از متعه درست همانند فرزندان ناشي از ازدواج دائم هستند و هيچ تفاوتي از اين نظر وجود ندارد.
البته در نکاح منقطع طرفين ميتوانند عدم نزديکي يا بچهدار نشدن را شرط نمايند اما چنين شروطي تاثيري در وضعيت حقوقي فرزندان ناشي از نکاح منقطع نميگذارد و آنها را به فرزندان نامشروع تبديل نميکند. رياست خانواده در اين نوع از ازدواج نيز با شوهر است و از اين نظر هم تفاوتي ميان ازدواج موقت و دائم نيست (ماده 1105 قانون مدني). تفاوت عمدهاي که در تکاليف زوجين نسبت به يکديگر ميان نکاح دائم و منقطع وجود دارد در مساله نفقه است.
برخلاف نکاح دائم که در آن مرد مکلف به دادن نفقه است و شرط عدمنفقه نافذ نيست و حتي ترک انفاق عنوان مجرمانه دارد، در نکاح منقطع شوهر وظيفهاي به دادن نفقه ندارد مگر اينکه در عقد شرط انفاق شده باشد. در اينصورت نيز ترک انفاق عنوان مجرمانه نخواهد داشت و تنها زوجه ميتواند الزام مرد را به دادن نفقه از دادگاه بخواهد.
ماده 1113 قانون مدني در اين مورد مقرر ميدارد که: «در عقد انقطاع زن حق نفقه ندارد مگر اينکه شرط شده باشد يا آنکه عقد مبني بر آن جاري شده باشد.» منظور از بند اخير ماده اين است که طرفين بر مبناي پرداخت نفقه به ازدواج هم در ميآيند هر چند در عقد ذکر نکرده باشند. در نکاح منقطع برخلاف ازدواج دائم زوجين از يکديگر ارث نميبرند هر چند در اين مورد نظرات مختلفي از سوي فقهاي عظام ذکر شده است ولي نظر اقوي عدم ارثبري است حتي اگر شرط شده باشد.
در نکاح اعم از دائم و موقت نميتوان شرط فسخ براي طرفين قرار داد و چنين شرطي برخلاف نظم عمومي خواهد بود و چون مهر از شرايط اساسي صحت نکاح منقطع است شرط فسخ در مهر متعه نيز راه ندارد. اما طرفين ميتوانند صفت خاصي را در ديگري شرط کنند و در صورت عدم آن شرط حق فسخ براي طرف ديگر وجود دارد.
همچنين ضمن نکاح منقطع هر فعل يا نتيجهاي راکه منافات با ذات عقد نداشته باشد ميتوان شرط نمود اما ضمانت اجراي آن تنها مطالبه خسارت است و همانطور که گفته شد ذينفع نميتواند عقد را فسخ کند.
انحلال نکاح منقطع نيز تفاوت عمدهاي با نکاح دائم دارد. در ازدواج دائم انحلال نکاح تنها با فوت يکي از طرفين يا طلاق و يا فسخ در موارد محدود صورت ميگيرد ولي نکاح منقطع غير از فوت با انقضاي مدت نکاح نيز خود به خود خاتمه ميپذيرد يا اينکه مرد باقيمانده مدت را به زن بذل مينمايد.
فسخ هم به طور محدود در متعه راه دارد. البته بايد متذکر شد که محدوديتي براي مدت نکاح منقطع وجود ندارد و ميتواند از يک ساعت تا 99 سال باشد. از اين نظر نکاح منقطع ميتواند حتي مورد استفاده زوجيني باشد که قصد ازدواج دائم را دارند ولي زن اطمينان کافي از اخلاق و ويژگيهاي اخلاقي شوهر خود ندارد. بذل مدت نيز به اين ترتيب است که مرد در ابتدا يا در اثناي نکاح تمامي يا بقيه مدت را بر زن ميبخشد.
مثلا در نکاح يکساله پس از ششماه، مرد ششماه باقيمانده را بر زن ميبخشد و در اين صورت مدت نکاح همان ششماه ميباشد و پس از ششماه نکاح منحل ميشود. زن ميتواند در ضمن نکاح منقطع براي بذل تمام يا قسمتي از مدت حتي بدون قيد و شرط از مرد وکالت بگيرد و اين شبيه وکالت زن در مطلقه نمودن خود است.
موارد محدود فسخ که در نکاح منقطع وجود دارد عبارتند از عيب که در مورد مرد تنها عيب جنون از موجبات فسخ است ولي در مورد زن عيوبي که حق فسخ را براي مرد در نکاح منقطع بهوجود ميآورد همان است که در نکاح دائم وجود دارد (رجوع شود به ماده 1123 قانون مدني)، در مورد تدليس نيز طرف فريب خورده ميتواند نکاح را فسخ نمايد؛ مانند اينکه يکي از زوجين ديگري را به وجود وصفي در خود فريب دهد که در اين صورت طرف ديگر حق فسخ خواهد داشت.
عده زن پس از انحلال نکاح منقطع نيز با ازدواج دائم تفاوت دارد. عده فسخ نکاح و بذل مدت و انقضاء مدت در زناني که عادت زنانگي ميبينند دو ظهر است و در زناني که عادت زنانگي ندارند 45 روز است و عده زني که حامله است تا وضع حمل ميباشد.
در مورد عده وفات نيز ماده 1154 قانون مدني مقرر ميدارد: «عده وفات چه در دائم و چه در منقطع در هر حال چهار ماه و ده روز است، مگر اينکه زن حامل باشد که در اين صورت عده وفات تا موقع وضع حمل است، مشروط بر اينکه فاصله بين فوت شوهر و وضع حمل از چهار ماه و ده روز بيشتر باشد و الا مدت عده همان چهارماه و ده روز خواهد بود.»
* دانشجوي دکتراي حقوق خصوصي دانشگاه تهران
سجاد تقوايي: آنچه در ذيل ميآيد، مصاحبه با دودسته از افرادي است که به امر ازدواج موقت اشتغال دارند،.
يک سال؛ 70 مورد ازدواج موقت، 170 مورد دائم
محمود حيدريآقايي، جدا از اينکه 18 ماهي است سردفتر ازدواج و طلاق است، فوق ليسانس تاريخ اسلام دارد و اکنون نيز در دانشگاههاي مختلف تدريس ميکند و در ضمن مشاور حقوقي نيز است:
تاکنون چند مورد ازدواج دائم و موقت داشتيد؟
70 مورد ازدواج موقت و 170 مورد ازدواج دائم، البته اين نکته را در نظر داشته باشيد که اين جداي از مراجعيني است که به ديگر جاها معرفيشان ميکنم يا تماس تلفني دارند و من نيز پشت تلفن جوابي به آنها نميدهم، در ضمن من به شدت پرهيز دارم از اينکه دفترم به عنوان پايگاهي براي اين کار شناخته شود.
مراجعه حضوري هم ميشود؟ اينکه کسي بيايد و سفارش کند؟
بله! همين الان از آقايان سه، چهار مورد و از خانمها چهار، پنج مورد به اين شكل داريم. اينها آمدهاند و سفارش کردهاند که اگر فرد مناسبي پيدا شد، مطلعشان کنم.
مدارکي که از طرفين ميخواهيد، چيست؟
شناسنامه طرفين، سند خانم دال بر بيشوهر بودن و نگاه داشتن عده (طلاقنامه يا گواهي فوت شوهر) و عکس طرفين. ما يکسري کپي از اينها ميگيريم و به همراه عکسشان به عنوان سابقه پيش خود نگه ميداريم.
روال کار چگونه است؟
در مورد افراد مختلف تفاوت ميکند، بعضي مثل من بهشدت سختگيري کرده و تمامي مدارک را زيرورو ميکنند و کار را هم به نحو احسنت انجام ميدهند، اما بعضي حتي اگر در شناسنامه مرد نام خانمي هم باشد، کار را انجام ميدهند.
به هر ترتيب، ما براي اينگونه ازدواج دو نوع سند داريم (که البته هر دو نوع سند عادي به حساب ميآيد)، يکي به شکل يک برگه کاغذ منقوش و شکيل و ديگري به شکل دفترچهاي.
چرا اينقدر کار را محکم ميگيريد؟
شما بهتر ميدانيد که کساني که ازدواج دائم كردهاند، معمولا در شرايط ضمن عقد خود، متعهد شدهاند که براي ازدواج دوم از همسر اول اجازه بگيرند و بنابراين گرچه شوراي نگهبان در اين خصوص موارد، مسووليتي را بر عهده عاقد نميداند، اما اداره ثبت بنا به قوانين خودش با چنين دفاتري برخورد ميکند. اينکه ما کار را با ظاهر شکيل و مرتب تحويل افراد ميدهيم نيز علل خاص خودش را دارد.
مثلا هتلها و مهمانسراها معمولا بدون پرسوجو به افرادي که از اين قبيل دفترچهها در دست دارند، اتاق ميدهند ولي به موارد معموليتر و سادهتر گير داده و آنها را به اماکن ميفرستند تا از آنجا نامه بگيرند، گرچه اماکن هم معمولا با ايشان همکاري کرده و به محض ديدن صيغهنامه يا حتي بدون آن با اقرار طرفين و امتحان گرفتن از آنها، نامه ميدهد و مساعدت ميکند.
دفاتر ديگر هم مبادرت به انجام چنين کاري ميکنند؟
بله! معمولا مواردي از اين دست را دفاتر رد نميکنند.
جز دفاتر رسمي؟
آنجا که ديگر به وفور موارد بسياري وجود دارد. معتمديني وجود دارند و پايگاهي مردمي همچون مساجد و ... نيز در اختيار دارند و از اين طريق خودشان اقدام به اين کار ميکنند و معمولا هم چندان توجهي به رعايت قوانين ندارند.
بالاترين مدت صيغهاي که داشتيد، چند سال بود؟
40 سال هم داشتيم.
و بالاترين سن؟
يک خانم 91 ساله را به عقد يک مرد 32 ساله درآوردم.
موارد غيرقانوني بسياري در حين اين کار انجام ميگيرد؟
از سوي ما که نه! فعاليت ما کاملا قانوني است. اما آنهايي که به صورت آزاد اين کارها را انجام ميدهند، بعضا تخلفاتي را هم انجام ميدهند. حيطه کار اين قبيل افراد هم بسيار گستردهتر از ماست، الان من افرادي را ميشناسم که کارت چاپ کرده و حتي براي خود تبليغات هم کردهاند.
هفتهاي چهار، پنج مورد ازدواج موقت داريم
حجتالاسلام والمسلمين حميد پورپاک، سه سال است که در دفتر خود، اقدام به معرفي افراد به هم و در صورت تمايل طرفين، خواندن صيغه ميان آنها ميکند. او وضعيت ماههاي اخير را خيلي بهتر از اوايل ميداند، بهگونهاي که اگر در ابتدا به اين کار به عنوان فعاليتي در حاشيه که روزي يکي، دو ساعت وقت ميگيرد، نگاه ميکرده، اين روزها اين امر تبديل به اشتغال اول وي شده و بعضا حتي روزي دو، سه بار هم صيغه عقد را جاري کرده است.
حميد پورپاک علاوه بر اينکه سطح چهار حوزه دارد، مدرک فوق ليسانس الهيات خود را از موسسه پژوهشي امام خميني دريافت کرده و اکنون نيز 17 سال است که در حوزه تدريس ميکند، گرچه تنها 7 سال از سابقه تدريسش در دانشگاههاي گوناگون ميگذرد.
روال کار شما چگونه است؟
کار از آنجا شروع ميشود که مثلا خانمي ميآيد و بهخاطر فرزندان بسيار يا شرايط خاص زندگياش، امکان ازدواج دائم را ندارد، در مقابل آقاياني هم ميآيند که با توجه به شرايط زندگي، بهرغم نيازشان نميتوانند ازدواج دائم کنند، ما از اينها مدارکشان را ميگيريم و سپس مصاحبهاي با ايشان ميکنيم و اطلاعات مورد نياز از جمله سطح تحصيلات و شرايط زندگي و شرايط مورد دلخواهشان و قد و وزن و شرايط سکونت و ... را در فرمي مينويسيم و بعد منتظر ميمانيم که مورد دلخواهي پيدا شود و کار را به انجام برسانيم، گرچه معمولا به علت تقاضاي بالاي آقايان، براي خانمها در همان روز اول مورد مناسب پيدا ميشود.
در واقع شما دفتري حاوي اطلاعات مراجعين داريد؟
بله!
موارد شما چگونه از کاري که ميکنيد مطلع ميشوند و به سراغتان ميآيند؟
بالاخره من هم در دانشگاه تدريس دارم و هم در حوزه و هم امام جماعت يکي از مساجد هستم و هم اينکه لباس پيامبر را پوشيدهام. همه اينها به اضافه تبليغات دهان به دهان افرادي که مراجعه کرده و رضايت داشتهاند، موجبات مراجعه افراد را فراهم ميسازد. من حتي در هفتهنامه پرت سخن هم پنج، شش باري آگهي چاپ کردهام.
در اين سه سال، چند مورد عقد موقت داشتيد؟
78 مورد که البته در اين اواخر اقبال مردم بيشتر شده به گونهاي که هفتهاي چهار، پنج مورد مراجعه داريم که به نتيجه رسيده است.
همين کار را در خصوص ازدواج دائم هم انجام ميدهيد؟
بله! 20 مورد هم ازدواج دائم بوده که پس از معرفي طرفين به هم و اعلام رضايت ايشان، آنها را به دفاتر ازدواج ارجاع دادهام.
مراجعه آقايان چند برابر خانمهاست؟
تقريبا سه برابر.
تا کنون نشده که مواردي مراجعه کنند که قصد سوءاستفاده داشته باشند؟
نه! چون موارد را اکثرا به ما معرفي ميکنند و بعد هم ما در مصاحبهاي که با آنها داريم، معمولا ميتوانيم بفهميم که چگونه آدمهايي هستند.
برخورد اطرافيان و آشنايان چگونه است؟
مرتب من را تشويق ميکنند و حتي مواردي را به من معرفي ميکنند.
کار شما منحصر به همين است؟
بله! البته ما يکسري موارد يائسه نيز داريم که به کساني که نياز شديد دارند ولي به لحاظ مالي در وضعيت مناسبي نيستند (مانند محصلين)، معرفي ميکنيم؛ خانمهايي در حدود 50 سال.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر